اسلامی کردن علوم انسانی یا نابودی آن؟



اخبار,اخبار دانشگاه ,اسلامی کردن علوم انسانی

 

اخبار دانشگاه - مي‌خواهيم از دوران آدم تا خاتم به اکتشاف بپردازیم
اسلامی کردن علوم انسانی یا نابودی آن؟

زمان مدیدی است که بحث اسلامی کردن علوم انسانی مطرح شده است اما این پروژه تا کنون چقدر موفقت آمیز عمل کرده است؟ و حاشیه های آن و هم چنین مسایل پیرامون و تبعات آن چیست؟ هزینه های مادی و معنوی آن چقدر است؟

اسلامی کردن علوم انسانی یا نابودی آن؟
- یکی گفته بود: «پسر من شعری گفته است بهتر از شعر سعدی !».
- گفتند: « چه گفته است گل پسرت؟»
- جواب داد: «پسرم گفته است»: سرو قدی میان انجمنی به که هشتاد سرو در چمنی
- گفتند:« مگر سعدی چه گفته بود؟»
- گفت: «سعدی هم گفته»: سرو قدی میان انجمنی به که هفتاد سرو در چمنی
- گفتند: « فرض کنیم که پسرت آن شعر را تماماً خودش گفته باشد! بفرمایید کجای شعرش بر شعر حضرت سعدی رُجحان دارد؟»
- پدر پاسخ داد: «آخر من به شماها که رجحانِ واضحِ "هشتــــاد" بر "هفتــــــاد" را درک نمی کنید چه بگویم؟!»


.............................


اسلامی کردن دانشگاه ها و دروس با نام عبدالکریم سروش گره خورده است. از همان زمان و در پی انقلاب فرهنگی سعی بر آن شد که اساتید با گرایش های مارکسیستی، تصفیه شوند. این عمل از همان ابتدا مورد مخالفت میانه روها قرار گرفت.

 

اما تب و تاب انقلاب، مخالفت ها را بر نمی تابید و مصمم بر خواسته خود بود. شاید اقتضای آن زمان باعث شد خرده گیری در مورد عمل انقلابیون کمتر باشد اما این روند هم چنان ادامه یافت و دروس علوم انسانی همواره در معرض تیغ سانسور به دست دانشجوها و اساتید می رسیدند و یا کتاب های موجود در کتابفروشی ها محتوای اصلی خود را نداشتند و بدون دستکاری نبودند.

همچنین باید اضافه کرد مدتی بحث در مورد آن کمتر شده بود هر چند برخی سرفصل ها به طور جزیی تغییر یافته بودند اما هنوز می شد محتوای و هدف را در هر مطالعه و انتخاب هر رشته فهمید اما اکنون که قرار شده است علوم سیاسی پیشتاز این نابودی شود باید گفت جفای بزرگی در پیش است جفایی که دانشکده های علوم انسانی را تبدیل به حوزه می کند البته منظور اینجا کسر شان حوزه نیست بلکه صرفا امحای این دروس است که در معرض حذف قرار گرفته اند.

بدین سبب که هر مرکز علمی کارویژه خاص خود را دارد و نباید حوزه به نفع دانشگاه و با به عکس کم رنگ شوند. نباید فراموش کرد که حضرت امام در حوزه فلسفه می آموختند و آنقدر این رشته مورد نفرت بود که حتی شخصیت امام را تحت الشعاع قرار داده بود و آنان به امام نیز بی احترامی می کردند بنابراین می توان فهمید پیروان این فکر حتی به امام نیز رحم نمی کردند.

سال‌های سال این آزمون بزرگ (اسلامی کردن) راه خطا و صواب را به طور مداوم طی کرد به هر سبیل روی آورد لکن هر بار سنگ های بزرگی روبروی آن قرار گرفتند و بن بستی در برابر این قضیه شدند با این همه، متولیان امر راه رفته را بازگشتند. چون شکست ها و ناکامی هایی که در این مسیر قرار داشت بیشتر از کامیابی های آن بود.

با این وجود چه می شود که بعد از سالها آزمون و خطا هنوز بر اندیشه تغییر مصرند؟ مسئله اینجاست که می خواهیم دستاوردهای دیگران را به نام غربی و غریبه بودن به کناری بیندازیم و حتی لعن و نفرین کنیم و خود بنشینیم از دوران آدم تا خاتم به اکتشاف بپردازیم. همانطور که سیر تطور تلاش های انقلاب فرهنگی ثابت کرده، این موضوع امری ناممکن و تلاش در راستای آن کاری بس بیهوده است.

هم چنین وقتی یک علم از اساس میوه تفکرات غربی ست چطور می توان دست در آن برد و با فشار و تحمیل اسلامیزه‌اش کرد؟ روندی که غرب طی کرد تا به اینجا رسید، روندی یک شبه و چند ده ساله نبود و مهم تر از آن این امر همچو کاری که ما پی آن را گرفته ایم یک پروژه نبود بلکه انسان خود تلاش کرد و در طی روندی طبیعی که بدون برنامه ریزی قبلی بود به این درجه از علم رسید نمی توان علم تولید کرد بلکه این تولید باید خود شکل بگیرد تا زمانی که توان پاسخگویی به نیاز انسان ها، یعنی همان هدفی ک در خلقتش بوده را داشته باشد.

هدف دانش در بدو امر بی نیاز کردن بشر از نوعی خاص از احتیاج است و متعاقب آن، نیازهای ثانوی بروز و ظهور می یابند اما ظاهرا پروژه اسلامی کردن، در بدو قضیه، کسب پرستیژ و عرض اندام کردن در برابر غرب را مورد توجه قرار داده است تا نیاز های ما را. بومی شدن علوم نه تنها اقدامی ناشایست نیست بلکه اتفاقی مبارک و میمون است که باید قدر نهاده شود اما نباید حالتی سلبی داشته باشد.

حال که این امر به منصه ظهور می رسد باید مشکلاتی چند در راه آن را بر شمرد. خبرها حاکی از آن است که قرار است نود کتاب در درس علوم سیاسی با محتوای اسلامی در سه ماهه تابستان به نگارش درآیند! اولین سوالی که ذهن را می کاود آن است که چگونه امکان نوشتن چنین حجمی از مطلب در سه ماه وجود دارد مطالبی که باید طلیعه حجمی دیگر از مطالب باشند پس این محتوا باید از کجا آورده شوند؟

اساتید این حوزه به ویژه در درسی چون اندیشه غرب که جایی را برای اسلامی کردن نمی گذارد، صرفا در آن متخصص شده اند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟ چند واحد محدود، کاملا مبحث اسلام را در عرصیه سیاست پوشش می دهند. آیا قرار است برای این حجم از مطلب و تدریس آن از این تعداد استادهای محدود استفاده شود یا استادهای دیگر در این زمینه وجود دارند؟ اساتید مدرس و نگارنده كتب چقدر بر این مباحث و به طور ویژه علوم سیاسی تسلط دارند؟

منابعی که در این زمینه مرجع قرار می گیرند چه میزان مرتبط با نیازهای رشته است؟ دانشجوی علوم سیاسی چند صباح بعد باید سفیر کشور خود در جایی درگیر باشد. تغییر این اندازه از سرفصل ها کار وی را دشوارتر می کند یا سهل تر؟ اگر این روند کاملا یا در میزان بالایی عملی شود دیگر چیزی از علوم سیاسی می ماند که داوطلب علاقمند به آن احساس کند که می خواهد چهار سال از عمر خود را در کسب آن صرف کند؟ این ها بخشی از سوالاتی است که حامیان و حاملان آن باید پاسخگو باشند زیرا در مدت کوتاهی بازخورد آن مشخص می گردد و ...!

اخبار دانشگاه - بهار

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------