در ذهن یک فرد مبتلا به اضطراب و دلشوره چه می گذرد؟



درمان اضطراب

اختلال اضطراب یا دلشوره و نگرانی عمومی‎

 

آیا تا بحال اضطراب و دلشوره داشته اید؟ آیا در خانواده فردی مضطرب دارید؟ آیا تا بحال تلاش کرده اید تا خود و یا افراد مضطرب خانواده را کمی آرامتر کنید؟

 

اختلال اضطرابی GENERAL ANXIETY DISORDER یا اضطراب و دلشوره عمومی چیست؟ 

برای کسانی که یک اضطراب ساده را تجربه میکنند، راههای فراوانی وجود دارد اما برای فردی که پیوسته مضطرب است و دچار نگرانی دائم است چطور؟

 

اگر فکر میکنید با راه حلی ساده و به اثبات رسیده برای چند اضطراب ساده، میتوان نگرانی را از فردی که دائم نگران است، برطرف کرد، باید بگویم این راه جواب نمی دهد؛ چون برای اینگونه افراد نه راههای زیادی وجود دارد و نه مشابه دیگر راههاست. برای اینکه بهتر با اینگونه افراد آشنا شویم، بهتر است از زبان یکی از این افراد بشنویم اضطراب آنها چگونه است و آیا میتوان از طریقی به آنها کمک کرد یا خیر؟

 

GENERAL ANXIETY DISORDER  که به طور اختصار GAD گفته می شود یک اختلال اضطرابی یا اضطراب و دلشوره عمومی است.

 

نگرانی در این افراد مزمن شده و در واقع در آنها تثبیت گشته است. اینگونه از اضطراب، نسبت به دیگر انواع اختلالات اضطرابی که برای بوجود آمدن آنها، علت خاصی موجود است، متفاوت است و در واقع علت خاصی در آن وجود ندارد. بطور مثال در اختلال اضطراب اجتماعی، فرد در هنگامیکه در یک محیط اجتماعی قرار میگیرد، دچار نگرانی و اضطراب میگردد و با خارج شدن فرد از محیط اجتماعی، احساس نگرانی تمام میشود. اما در یک فرد مبتلا به اضطراب منتشر، همه چیز ممکن است باعث احساس اضطراب شود و علت خاصی در آن موجود نیست تا درمان سریع و خاصی هم داشته باشد. محققان دریافته اند که اگر دست کم 3 علامت از علامات شش گانه زیر را داشته باشید، باید نسبت به اختلال اضطراب عمومی مشکوک شده و به دنبال درمان باشید.

  

علایم شش گانه ابتلا به اختلال اضطراب یا دلشوره و نگرانی عمومی:

1- بیقراری

2- به راحتی خسته شدن

3- مشکل در تمرکز

4- تحریک پذیری

5- تنش عضلانی 

6- دشواری در به خواب رفتن

  

و حالا سخنانی از زبان یک فرد مبتلا به اضطراب عمومی:

 

1- وقتی مضطرب میشویم، نمیتوانیم آن را کنترل کنیم 

درست در این حالت، موجی از نگرانی ما را احاطه میکند؛ ما بهترین تلاش خود را میکنیم تا آن را به عقب زده و آنچه را میخواستیم، انجام دهیم اما این اضطراب بسیار قوی تر از ماست و ما قادر به کنترل آن نیستیم.

 

2- ما را مجبور به کاری نکنید چون اضطراب ما با آن، کنار نمی رود 

هنگامی که شما ما را مجبور به کاری میکنید، دقیقآ حالت اضطرابی ما بدتر میشود؛ وقتی ما را در یک موقعیت محدود قرار میدهید، احساس میکنیم واقعآ گرفتار شده ایم و این حس گرفتاری، ما را بیشتر مضطرب و ناامید می سازد.

 

3- وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم 

گاهی درست در بدترین زمان ممکن، اضطراب، روی خود را به ما نشان می دهد؛ بطور مثال میخواهیم در مسابقه ای شرکت کنیم، اما این حس از ما سبقت گرفته و ما را عقب نگه میدارد. گاهی برخی افراد به ما میگویند: فقط برو و انجامش بده و به چیزی فکر نکن .....این کلمات به هیچ وجه به ما کمکی نمیکند، چون واقعآ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم.

 

4- اگر تنها به اضطراب نیز فکر کنیم، مضطرب میشویم 

زمانی که فکر میکنیم ،" الان اضطراب من شروع میشود" ، در واقع بیشتر عصبی شده و مضطرب میشویم؛ چون اضطراب در زمانهای نامناسب، به راستی بدتر میشود. درست زمانی که نیاز داریم تا بهترین باشیم، خودش را نشان میدهد و باور کنید، درکش اصلا ساده نیست.

 

5- زمانهایی هم هست که میتوانیم توجه خود را روی چیز دیگری متمرکز کنیم 

ولی زمانهایی هم هست که این کار عملی نیست. با اینکه تلاش خود را میکنیم، اما واقعیت این است که موفق نمیشویم تا آن را کنترل کنیم و این عدم کنترل، بیشتر اوقات اتفاق می افتد.

 

6- این اضطراب در بیشتر مواقع ما را فلج میکند 

خیلی کارها وجود دارد که ما مایل به انجام آن هستیم و یا دوست داریم تا چیزی را داشته باشیم، اما به دلیل اضطرابمان، از آن دست میکشیم. باور کنید برخلاف آنچه مردم عقیده دارند، افراد مبتلا به این اختلال، تنبل نیستند. باور کنید ما هم دوست داریم نقشه و یا طرحی را اجرا کنیم ، ولی وقتی که به دلیل اضطراب، اجرای آن به هم میخورد، احساس ناامیدی میکنیم. ما نمیخواهیم بی خیال طرح خود شویم ولی به دلیل شروع اضطراب، ناچار به کنسل کردن آن میشویم. در این حالت دچار ناامیدی و افسردگی زیادی میشویم.

 

7- ما به راستی از افرادی که در هنگام شروع حملات اضطرابی، ما را درک میکنند، تشکر میکنیم 

هنگامی که ما در حال انجام دادن طرحی هستیم و یا نقشه ای می ریزیم، درست در همان زمان این حملات شروع میشود؛ اما افرادی نیز هستند که خود را با ما وفق میدهند و میدانند که این، یک رخداد کوتاه مدت است؛ پس، تنها ما را به خانه برده و مطمئن میشوند که به سلامت در خانه هستیم. باور کنید، این افراد در واقع بهترین دوستان ما هستند.

 

8- ما هم آرزو داریم تا یک فرد معمولی باشیم و باور کنید خود، نخواسته ایم تا یک فرد مضطرب باشیم 

این، احتمالآ بدترین چیزی است که از ما می پرسید: " نمیتوانی روی خودت کار کنی؟ حتمآ میتوانی " ، این پرسش شما، ما را و احساس ما را بدتر میکند؛ چون احساس میکنیم غیرطبیعی هستیم و در نتیجه ناامیدی به سراغ ما میاید. بخصوص وقتی فکر میکنید ما بطور عمد هرچه را شما میگویید، انجام نمی دهیم و با این گفته که " به هر حال ، اگر نرمال هم بودی کمکی نمی کردی" ، واقعا ما را افسرده تر میسازید.

 

اختلال اضطراب

وقتی مضطرب میشویم، احساس میکنیم واقعا بی پناه هستیم‎

 

9- ما این را میدانیم که در بیشتر مواقع ، اضطراب ما غیرمنطقی است 

ما خوب میدانیم که این احساس در بیشتر اوقات، پایه محکمی نداشته و در نتیجه دلیل منطقی نیز برای آن وجود ندارد؛ اما خواهش میکنیم حتی در همان زمانی که بدون دلیل منطقی، اضطراب به سراغ ما آمده، اجازه دهید تا زمانی آرام باشیم تا این احساس کمتر شود. زمانی که در یک محل مطمئن هستیم، وقتی از ما می پرسید:

 

چه شده؟ 

چرا این احساس را داری؟ 

اینجا که راحتی ؟! ......

 

براستی از پاسخ دادن عاجز هستیم چون گاهی نمیدانیم که اصلا دلیل بوجود آمدن آن چه بوده است.

 

10- زمانی که حس میکنیم مضطرب هستیم، هر حسی در ما شدت می گیرد 

وقتی این حملات شروع میشود، احساس میکنیم همه چیز با شدت همراه است مثلا صداها، بلندتر از آنچه باید باشند به گوشمان می رسد و احساس گرمای زیادی داریم. وقتی فضای کافی در اطرافمان باشد و کمی هوای تازه و سرد به ما میخورد، احساس آرامش بیشتری داریم.

 

11- هنگامی که کاری را به اتمام میرسانیم، به راستی به خودمان افتخار میکنیم 

آنچه به نظر شما کوچک و ناچیز به نظر می آید، از نظر ما بسیار بزرگ است. بطورمثال زمانی که چیزی مثل یک مقاله را ارائه می دهیم و یا طرحی را که در سر داشتیم با موفقیت به پایان می رسانیم، واقعآ به خودمان افتخار میکنیم. این جمله ما را بسیار خوشحال می کند:  "میدانیم که این کار چقدر سخت بوده و تو برای پیشبرد آن خیلی تلاش کرده ای " .

 

12- ازما میخواهید: " نفس عمیق بکش و تمرین آرام بودن انجام بده " ...خواهش میکنم بس کنید چون جواب نمی دهد 

میدانیم که قصد کمک دارید ولی باور کنید جواب نمی دهد. ما ترجیح میدهیم در هوای آزاد باشیم . این کار بیشتر از تنفس عمیق برای ما جواب میدهد چون باعث میشود تا احساس امنیت ما برگردد و آرام شویم.

 

13- گاهی با احساس اضطراب، بیدار میشویم 

در این زمان، این احساس در تمام روز با ماست . همه ما مبتلایان به این اختلال، آرزو داریم تا این حالت کمتر رخ دهد یا حداقل اگر با چنین حالتی در صبح، بیدار شدیم، در آن روز اتفاقات مهیج برای ما رخ ندهد.

 

14- کافئین بدترین دشمن ماست 

کافئین برای ما همچون یک دشمن است چون در واقع ما را بیشتر وحشت زده و عصبی میکند. گرچه، این، باعث نمیشود تا دست از نوشیدن قهوه برداریم؛ برعکس زمانی که میخواهیم کاری انجام دهیم، ممکن است حتی به ما کمک نیز بکند. پس با اثرات جانبی و نامطبوع این دشمن، کنار می آئیم.

 

15- زمانی که منطقه امن خود را ترک میکنیم، از دست اندیشه های وحشتناک خود به ستوه می آئیم 

هنگامی که خانه را ترک میکنیم ( که برای ما مثل یک منطقه امن است )، بطور مداوم زیر بمباران نگرانی های زیر احاطه میشویم : 

- نکند فراموش کرده ام در را قفل کنم؟ 

- اگر اجاق گاز روشن باشد چه؟ 

- نکند پنجره ها باز مانده باشد ؟......

 

گاهی با این احساس مبارزه میکنیم ولی بهتر است بدانید که اغلب ما، دوباره برمیگردند تا با امتحان کردن دوباره، از دست این اندیشه های مزاحم خلاص شوند.

 

16- وقتی با ما حرف میزنید کمکی به ما نمی کنید 

با ما مثل بچه ها رفتار نکنید ؛ اگر احساس اضطراب دائمی داریم، به معنی این نیست که مغز ما هم از بین رفته و کار نمی کند. خیلی خوب می فهمیم که شما چه میگوئید، تنها زمانی  کافی میخواهیم برای آرام شدن.

 

17- به ما نگوئید : " اینها فقط در سر تو اتفاق میفتد" 

باورکنید، این احساس بسیار واقعی است و خیلی هم قوی. آن را حتی برای بدترین دشمنان خود نیز آرزو نمیکنیم. پس خواهش میکنم این جمله ها را به ما نگوئید.

 

18- از شما به خاطر این درک که ما را می فهمید و میدانید که گاهی این احساس از کنترل ما خارج است، تشکر میکنیم 

زیرا احساس نگرانی درباره احساس شما نسبت به خودمان، و اینکه چه توضیحی بدهیم که شما قانع شوید، ما را بیشتر در اضطراب می اندازد. این اضطراب کمی طول خواهد کشید. ولی این درک شما، به ما بسیار کمک میکند تا اضطراب خود را با صرف زمانی ( چه کوتاه و چه بلند )، کمی آسانتر کرده و آرام شویم.

  

درمانی برای مبتلایان به اختلال اضطراب عمومی 

این درست است که درمان موفقیت آمیز این اختلال دشوار است ؛ اما با ترکیبی از رویکردهای روانکاوی، شناختی، رفتاری و بالاخره زیستی، میتوان زندگی را برای این گروه از مبتلایان، کمی آسانتر کرد.

 

منبع: سیمرغ

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------