بچه داری، عروسک بازی نیست



 

 

روانشناسی,بچه داری, عروسک بازی

 

والدینی که بیش از حد از کودکانشان حمایت می کنند، در صورتی که بخواهند آنها از دیگران بی نیاز باشند، باید از کمک تخصصی بهره مند شوند.

 

مادر و کودک

 

شخصیت کودک همیشه به رنگ محیط عاطفی خانواده در می آید. با اینکه ، این حقیقت بدیهی و آشکار است، با این حال چندی بیش نیست که ما به رابطه موجود بین منش والدین و رفتار کودک پی برده ایم. رفتارها و خصیصه های نامطلب در رفتار والدینی ریشه دارند که بیش از حد عاطفی و بیش از حد حمایت کننده اند، اخلاق بچه گانه دارند، اغواکننده، طرد کننده، و بیش از حد وظیفه شناس هستند.

 

در این مقاله به اختصار در مورد برخی از عوامل ذکر شده ،توضیح خواهیم داد.

 

والدینی که بیش از حد عاطفی هستند : کودکانی را که والدینشان بیش از حد عاطفی هستند، به آسانی می توان شناخت. از سالهای نخستین زندگی، آموخته اند که باید با صدای بلند صحبت کنند تا کسی صدایشان را بشنود، و باید تند صحبت کنند تا کسی صحبتشان را ناتمام باقی نگذارد. آنها آشفتگی و جوشش والدینشان را بطور کامل و عینا منعکس می سازند. هم کودکان و هم والدین، غالبا از احساساتی بودن بیش از حدشان خبر ندارند و نمی دانند که همواره آماده انفجار هستند. وقتی هم که از آن اگاه می شوند، با غرور و تکبر، آن را به خصوصیات نژادیشان یا کلیشه ای بودنشان نسبت می دهند: ( می دانید، ما جد اندر جد همین طور بوده ایم.)

 

این قبیل اشخاص تا زمانی که با همتاهای فرهنگی خود بسر می برند ، آنچنان مایه دردسر دیگران نمی شوند.هر جا که پا می گذارند، جار و جنجال براه می اندازند و با بحث های طولانی خود وقت با ارزش دیگران را به هدر می دهند. این اشخاص هنگام صحبت صدایشان قوی و بلند است، اما هنگام شنیدن گوش هایشان ضعیف می شود. آنها به نظرشان آدم های شور انگیز و مجلس گرم کنی هستند، اما از تاثیر ناخوشایندی که با اعمال و گفتارشان بر دیگران می گذارند، بی خبرند.

 

این قبیل والدین شاید از لحاظ روحی مورد آزار دیگران واقع نشوند، اما برای افراد اجتماع آزاردهنده هستند. آنها نیازمند مقداری کمک تخصصی هستند تا رفتار عمومی شان را تغییر دهند.

 

والدینی که بیش از حد حمایت کننده هستند: افراط در حمایت از کودک، در اصل، به نگرانی شدید والدین نسبت به اعمال جزئی کودک گفته می شود.

 

از آن لحظه که کودک به دنیا می آید، نگرانی والدین آغاز می شود. آنچه که برای اکثر والدین امری عادی به حساب می آید، از نظر مادری که بیش از حد حمایت کننده است، مسئله مرگ و زندگی به شمار می رود. یک چنین مادری به راننده ای می ماند که هنگام راندن ماشین، کاپوت را باز می گذارد تا مراقب موتور آن باشد.

 

والدینی که بیش از حد از کودکانشان حمایت می کنند، در صورتی که بخواهند آنها از دیگران بی نیاز باشند، باید از کمک تخصصی بهره مند شوند

 

او ممکن است هر روز، چند بار، تنفس کودک را چک کند، مقدار غذای مصرفی او را اندازه بگیرد، و یا نسبت به خواب کودک نگران شود. اگر کودک سر پا بایستد، او می ترسد که بیفتد. اگر کودک بدود، او می ترسد که زمین بخورد و اسیب ببیند. و اگر کودک تب کند، او شکی نخواهد داشت که فرزندش رو به مرگ است.

 

این نوع پدر و مادر براستی در زندگیدست به فعالیت های سخت و طاقت فرسا می زنند. آنها از انجام کارهای غیر ضروری برای کودک خود باز نمی مانند. آنچه که این پدر و مادر برای کودک خود انجام می دهند، نباید خود کودک آن را انجام دهد، حتی اگر هم مایل و قادر به انجام آن باشد. این نوع مادرکودکش را بیش از حد لباس خواهد پوشاند و بیش از حد به او غذا خواهد داد.

 

خلاصه، آنچه را که کودک وظیفه دارد در زندگیش انجام دهد، مادر انجام می دهد، که همین نتایج فجیعی را به بار خواهد آورد. کودک رشد می کند، اما بالغ نمی شود. او این توانایی را بدست نمی آورد که خودش را رشد و توسعه دهد. وی بصورت بچه ای باقی می ماند که به مادرش وابسته است. از احساسات و آرزوهایی که دارد بی خبر است، و از مهارت های اولیه اجتماعی برخوردار نیست.

 

کودک

 

و از آنجا که مادر همیشه تصمیم گیرنده اش بوده است، در فکر کردن روی مسائل زندگانی دچار مشکل می شود. او نمی تواند از درون و اطراف خویش، آگاهی زیادی پیدا کند. او بین علت و معلول رابطه ای برقرار نمی کند و با توضیحات افسونگر و غیر واقعی راضی می شود.

 

والدینی که بیش از حد از کودکانشان حمایت می کنند، در صورتی که بخواهند آنها از دیگران بی نیاز باشند، باید از کمک تخصصی بهره مند شوند.

 

والدینی که اخلاق بچه گانه دارند: بعضی از زنان که مادر می شوند قادر نیستند براحتی با کودکانشان رابطه محکم و پایداری داشته باشند. آنها با کودکشان مانند کسی که با یک عروسک بازی می کند، بازی می کنند، اما قادر نیستند بار مادر بودن را بر دوش بکشند.

 

انها خودشان نیاز به مراقبت مادرانه دارند و آن را از کودکشان طلب می کنند. در این جور خانواده ها که نقش ها درهم ریخته اند، این مادرها از کودکانشان می خواهند که آنها را تامین کند و در خدمت آنها باشد. کودکان خود را ناچار می بینند که از مادر حمایت کنند، سرگرمش سازند، و برای او دلواپس باشند. و از آنجا که نمی توانند این خواسته ها را برآورده سازند، دائما احساس ناتوانی و اضطراب می کنند. آنها بدون درک معنا و مفهوم کودک بودن و با احساس گناه بزرگ می شوند و همیشه خود را سرزنش می کنند. مادرانی که از این نوع باشند، نیازمند کمک هستند تا رشد کنند و بالغ شوند.

منبع: رابطه والدین و کودکان

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------