تازه های متفرقه دینی

شرایط سکونت زن در طلاق رجعی

حکم شرعی سکونت زن در خانه زوج در عده طلاق

حکم شرعی سکونت زن در خانه زوج در عده طلاق آیا زن در زمان عده طلاق می تواند در منزل زوج سکونت کند…

سیدالشهدا(ع) تافته ای جدا بافته!



 

سیدالشهدا(ع) تافته ای جدا بافته!

 

بسیاری از دانشمندان اسلامی به پیروی از قرآن که در آیه هشتم سوره آل عمران می فرماید: و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم" و همچنین پیروی از اهل بیت و ائمه هدی علیهم السلام؛ همگان را از تفسیر به رای در قرآن کریم باز می دارند .


به نظر می رسد افزون بر این نهی قرآنی و نقلی، بازداشتگری عقلی نیز، به میدان آمده و او نیز چون قرآن و روایات، ما را از تفسیر به رای باز می دارد.


توضیح مطلب: همانگونه که می دانید ماده "فسر" که کلمه تفسیر نیز از آن مشتق گردیده است، معنای روشنگری و آشکار ساختن را به همراه دارد و در حقیقت، تفسیر قرآن؛ یعنی شناساندن قرآن به این و آن .


در دانش منطق آموخته ایم، که معرّف (به کسر راء) باید از معرَّف (به فتح راء) اجلی باشد ، یعنی در رتبه ای محیط و مشرف و برتر، قرار داشته باشد، چرا که؛


ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش؟


بنابراین نهی عقلی، هیچ کس جز اهل بیت و ائمه هدی علیهم الاف التحیة و الثناء، که جمله راسخون و ریشه داران در دانشند، حق ندارد، قرآن را تفسیر کنند.


باید گفت؛ بسیاری از تفاسیری که می بینیم یا برگرفته از فرمایشات ائمه هدی هستند و یا معانی الفاظ ظاهریه آن!


و این جریان قرآن صامت و خاموشی است که بر قلب نازنین حضرت رحمتاً للعالمین، پیامبر سعادت و آزادگی، خاتم الانبیاء، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، نازل گردید و هم اکنون بدون هیچ زیادی و نقصان در دست ماست و آن کتاب مجد و کرامت را جز او و جانشینان او کسی را توان تفسیر آن نیست.


اما قرآن حاضر و ناطقی که وجود سراسر جود ارکان ولایة الله، حضرات ائمه هدی علیهم آلاف التحیّه و الثناء می باشند، نیز جریانی چون جریان قرآن صامت دارد، چرا که به مقتضای همان قاعده عقلی به جز «حضرت باری» و ذوات مقدسه ائمه هدی، چه کسی می تواند بر ارکان ولایة الله، محیط و مشرف باشد؟ پس پیامبر را بجر خدا و پیامبر و آنان که از خاندان وحی هستند چه کسی می تواند تعریف نماید؟ پس هر گونه تعریفی برای پیامبر چنانچه تعلق به باری و پیامبرش نداشته باشد، به بیراهه ره می سپارد و چنان می شود که عده ای را غُلات نامند و عده ای دیگر را ناصبی و ملحد.


ابوهریره که نزد شیعه منزلتی ندارد و به جعل احادیث موصوف است در این مورد اعتراف کرده و می گوید پیامبر را دیدم که حسن و حسین را بر روی شانه های مبارک خویش نهاده و به سوی ما می آید وقتی به ما رسیدند فرمودند هر کس این فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی نموده است.


حضرت علی(ع) می فرماید: «ایاکم و الغلو فینا، قولوا انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ماشئتم» بپرهیزید از غلوّ درباره ما. بگویید ما بنده و دارای پروردگار هستیم و (آنگاه) در فضل و برتری ما هر چه خواستید بگویید.


حتی آنچه از امام صادق شنیده شده، که فرمودند: «نزلونا عن البوبیه و قولو فینا ما شئتم»؛ ما را تا مقام ربوبیت بالا نبرید اما هر چه خواستید ، در فضل ما بگویید، در صورتی که صدور آن قطعی باشد، یعنی آنچه را که می توان در مقام امکان گفت از فضل و برتری ما بر زبان آورید .


اما آنچه که از این روایات که گاهی قطعی الصدور است ، بدست می آید آن است که : برترین وجود، بعد از واجب الوجود، وجود ذی جود ذوات مقدسه اهل بیت علیهم السلام است.


در مورد حضرت امام حسین علیه السلام که سرآمد شهیدان و سرور آنان است، آنچه گفته شد صدق نماید، یعنی: آن بزرگوار، قرآن ناطقی بود که عده ای از کفتاران مسلمان نما، ورق های آن را پاره پاره کردند و به گمان خود شیرازه اش را در آتش کینه سوزاندند، غافل از آن که " یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ " چراغی را که ایزد برفروزد، هیچگاه سرد و خاموش نگردد.


این قرآن را نیز نمی توان براحتی تفسیر نمود، فقط کسانی می توانند این کتاب شهادت را تفسیر کنند که محیط و مشرف بر آن باشند، پس ما تفسیر آفتاب را از خورشید می خواهیم.

تاثیر سیاسى - اجتماعى قیام سیدالشهدا علیه السلام

 


و اینک تفسیر آفتاب حسینی


نخست حقیقت حسینی را در آینه زیبای حسینی می جوئیم!


حسین فرزند علی و فاطمه و سبط دوم نبی گرامی اسلام، از نیاکانی پاک و مادرانی عفیف، سوم شعبان در سال 4 هجری قمری در مدینه النبی به دنیا آمد، دلها از میلادش مسرور گردید و دیده ها گریان شد.


پیامبر تا خبر میلادش را شنید به خانه دخترش آمد و به اسما دختر یزید بن سکن انصاری، گفت: فرزندم را بیاورید، اسماء فرزند را که در جامه ای سپید پیچیده بود، آورد و به پیامبر داد پیامبر اذان را در گوش راست آن نوگل محمدی خواند و اقامه را در گوش چپش.


چند روزی از ولادتش نگذشته بود که امین وحی نازل شد و سلام خدا را به پیامبرش ابلاغ فرمود و گفت ای پیامبر؛ این نوزاد را چون فرزند کوچک هارون، "شبیر" نام بگذار! چون علی برای تو، بسان هارون است برای موسی جز آنکه تو خاتم پیامبرانی (و پیامبری بعد از تو نیست).


پس گام اول شناخت حسین، آن است که بدانیم نامش را خدای جلیل بدون واسطه انتخاب فرموده است.


روز هفتم ولادتش فاطمه زهرا به یمن قدوم مبارکش، گوسفندی قربانی ساخت و به رسم عقیقه ولیمه فرمود و جعد مشکین آن نوگل زیبا را برگرفت و به مقدار آن نقره صدقه داد.


در مورد حضرت امام حسین علیه السلام که سرآمد شهیدان و سرور آنان است، آنچه گفته شد صدق نماید، یعنی: آن بزرگوار، قرآن ناطقی بود که عده ای از کفتاران مسلمان نما، ورق های آن را پاره پاره کردند و به گمان خود شیرازه اش را در آتش کینه سوزاندند، غافل از آن که " یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ " چراغی را که ایزد برفروزد، هیچگاه سرد و خاموش نگردد.



آیا حسین بن علی تافته ای جدا بافته بود؟


در اینجا باید بدانیم، آنچه موجب برتری حسین بن علی و خاندان پاکش شده است ، طینت پاکی است که در نیای او ، به ارث رسیده که حضرت سید الشهداء ، از آن طینت پاک به خوبی مراقبت نمود، تا آنکه بر حسب آیه شریفه «وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى یعنی: و خداوند كسانى را كه هدایت یافته‏اند بر هدایتشان مى‏افزاید.» حضرت اباعبدالله یکی از تاثیر گزارترین ارکان ولایت اللهی شد، پس او بواسطه اختیاری که داشت، حسین بن علی گردید نه آنکه خدای بزرگ بی سبب او را انتخاب فرموده باشد .

 


امام حسین در نگاه پیامبر (ص)


پیامبر در سال 11 هجری قمری یعنی حدود شش سال و چند ماه پس از میلاد با سعادت امام حسین علیه السلام بدرود حیات گفت و به دیار باقی شتافت اما در همین چند صباحی که حسین با پیامبر بود پیامبر حق مطلب را اداء فرمود.


سلمان فارسی که پیامبر اسلام در وصف او فرموده است «سلمان منا اهل البیت» سلمان از ما خاندان است می گوید: دیدم که پیامبر امام حسین را بر زانوی خود گذاشته و او را می بوسید و می فرمود تو بزرگواری پسر بزرگوار و پدر بزرگواران، تو پیشوا و امام فرزند امام و پدر امامانی، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجج الهی هستی که نه نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان می باشد.(کمال الدین، ص 152)


انس بن مالک روایت می کند وقتی از پیامبر پرسیدند که کدامیک از اهل بیت را بیشتر دوست می داری فرمودند: حسن و حسین را.


ابوهریره که نزد شیعه منزلتی ندارد و به جعل احادیث موصوف است در این مورد اعتراف کرده و می گوید پیامبر را دیدم که حسن و حسین را بر روی شانه های مبارک خویش نهاده و به سوی ما می آید وقتی به ما رسیدند فرمودند هر کس این فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی نموده است.


و روایت معروفی که دارای مضامین عالی و پرمغزی است و از پیامبر خدا به ما رسیده است که "حسین منی و انا من حسین" و این روایت را علاوه بر راویان شیعه، روات اهل سنت نیز نقل نموده اند، دلالت بر منحصر بودن مقام حضرت سید الشهداء دارد .


در روایت دیگری که سنی و شیعه بر صدور آن اتفاق دارند آن است که پیامبراکرم فرموده است: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه؛ یعنی امام حسن و امام حسین سرور و آقای جوانان اهل بهشت هستند.


افزون بر همه این روایات ، روایات بسیاری که در کتب شیعه و با وجود خفقان اموی در حذف نام مبارک علی و خاندان پاکش، آنقدر زیاد است که به قول محدث قمی خافقین (شرق و غرب) را پر کرده است، اما ما به معدود روایاتی از پیامبر رحمت در فضل حضرت ابا عبدالله الحسین بسنده کردیم، تا نمای منظر محمدی پیرامون حسین را ببینیم.

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------