قتل برادر به‌دلیل اعتیاد به مواد مخدر



مرد معتادی که به‌دلیل اعتراض‌های همسر و برادرش به مواد‌کشیدن، با چاقو به آنها حمله کرده و برادرش را به قتل رسانده است، به‌زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می‌شود.

 به گزارش شرق، آخرین روزهای اسفند سال 97 جسم نیمه‌جان مردی به نام فرهاد به بیمارستان منتقل شد. زنی که فرهاد را به بیمارستان منتقل کرده بود، گفت همسر برادر اوست. هرچند اقدامات پزشکان برای نجات جان فرهاد بلافاصله آغاز شد، اما ساعاتی بعد مرگ او اعلام شد. مسئولان حراست بیمارستان این مرگ را به مأموران گزارش دادند. با حضور بازپرس ویژه قتل در محل و انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد. زن جوان که میترا نام داشت، ازسوی پلیس بازجویی شد.

 

میترا گفت: فرهاد برادرشوهر من است. او مرد بسیار خوبی بود و به من و فرزندم خیلی رسیدگی می‌کرد. شوهرم، فریدون، اعتیاد دارد و فرهاد همه هزینه زندگی من و فرزندم را تأمین می‌کرد. البته فریدون دراین‌باره چیزی نمی‌دانست و فرهاد به من گفته بود هر چیزی که برای خودم و بچه لازم است، به او بگویم تا تهیه کند، اما به فریدون حرفی نزنم؛ چون فریدون خیالش راحت می‌شود و مقدار کمی پول را که به ما می‌دهد، قطع و خرج مواد می‌کند. این زن ادامه داد: روز حادثه من با فرهاد تماس گرفتم و گفتم برای بچه کمی خرید لازم است.

 

فرهاد به‌دنبال من آمد و با ماشین او به خرید رفتیم. دخترم هم با من بود. برای دخترم، خودم و خانه خرید کردیم و بعد به منزل برگشتیم. وقتی رسیدیم، دیدم شوهرم و دوستش در خانه مواد می‌کشند. شوهرم چند روزی بود که پایش شکسته و در خانه مانده بود. وقتی من و فرهاد برای خرید بیرون رفتیم، او دوستش را دعوت کرده بود تا با هم مواد بکشند. میترا ادامه داد: وقتی فرهاد این صحنه را دید، خیلی عصبانی شد. من هم خیلی ناراحت شدم و با گریه و داد و بیداد از شوهرم خواستم طلاقم بدهد. گفتم دیگر این زندگی را تحمل نمی‌کنم و دوست ندارم در کنارش باشم. فرهاد هم خیلی ناراحت شد. او با فریدون دعوا کرد و گفت تو باید به زن و بچه‌ات برسی، اما پولت را خرج مواد می‌کنی. تو لیاقت این زن و بچه را نداری. فرهاد به فریدون گفت تو اصلا لیاقت زندگی نداری و باید بمیری تا همه ما راحت شویم. من شوکه شده و ترسیده بودم. وقتی فرهاد به نزدیکی فریدون رسید، از اینکه با هم درگیر شوند، خیلی ترسیدم. فریدون چاقو برداشت.

 

او عصبانی شده بود و حرف‌های فرهاد او را عصبانی‌تر کرده بود. وقتی چاقو برداشت، یک ضربه به سینه فرهاد زد و او روی زمین افتاد. خون از بدن فرهاد فواره کرد و من هم که دیدم خیلی خون‌ریزی شدید است، منتظر آمبولانس نشدم. فرهاد را سوار ماشین خودش کردم و به بیمارستان رساندم.

 

مأموران بعد از شنیدن اظهارات این زن برای بازداشت فریدون اقدام کردند؛ اما متوجه شدند فریدون و دوستش فرار کرده‌اند. بررسی‌ها برای دستگیری فریدون آغاز شد؛ اما راه به جایی نبرد تا اینکه فریدون بعد از چند ماه خودش را به مأموران معرفی کرد. او در بازجویی‌ها قتل برادرش را برعهده گرفت و گفت: من به مواد اعتیاد داشتم و موضوع را از خانواده‌ام پنهان کرده بودم، اما بعد از ازدواجم همسرم فهمید. قول دادم ترک کنم، اما نتوانستم. با اینکه می‌دانستم همسرم از این موضوع ناراحت است، نمی‌توانستم مواد را ترک کنم. البته مقدار مصرف را پایین آورده بودم. ما بچه داشتیم و همسرم به خاطر بچه خیلی سعی می‌کرد تحمل کند. از وقتی پایم شکسته بود، فرهاد کارهای خانه من را انجام می‌داد. او برادر خوبی بود. اما به خاطر اعتیادم به من سرکوفت می‌زد.

 

این مرد در ادامه گفت: من خیلی ناراحت شدم که برادرم به من گفت لیاقت زن و بچه‌ات را نداری. من می‌دانستم میترا زن خوبی است، اما اینکه برادرم این‌طور با من صحبت کرد و گفت که لیاقت زن و بچه‌ات را نداری و من را لایق مرگ دانست، خیلی ناراحتم کرد؛ ضمن اینکه دوستم هم آنجا بود و من بیشتر عصبانی شدم. وقتی او چاقو کشید؛ هرچند چاقو را انداخت، من خیلی ترسیدم و از روی ترس برادرم را زدم.

 

متهم گفت: همسرم مدتی بود می‌گفت می‌خواهد از من جدا شود. حرف‌های برادرم هم او را تحریک می‌کرد؛ به‌همین‌دلیل ناراحت شدم. بعد از اینکه میترا برادرم را به بیمارستان برد، من خیلی ترسیدم و با دوستم فرار کردیم. چون پایم شکسته بود و نمی‌توانستم حرکت کنم، دوستم من را فراری داد. بعد از این ماجرا به مادرم زنگ زدم. او گفت خودم را تسلیم کنم و فرار کاری را درست نمی‌کند. من از این می‌ترسیدم که همسر برادرم که باردار بود، برایم درخواست قصاص بکند؛ چون همسر برادرم گفته بود تقاص این کار را از من پس می‌گیرد.

 

بعد از چند بار تماس تلفنی که با مادرم داشتم، او گفت اگر من خودم را تسلیم کنم، راه مذاکره وجود دارد، اما اگر خودم را تسلیم نکنم و پلیس من را دستگیر کند، قصاص خواهم شد. من هم چون خیلی دلم برای بچه‌ام تنگ شده بود، تصمیم گرفتم خود را تسلیم کنم. متهم گفت: من از اینکه برادرم را کشتم، خیلی ناراحتم. در این قضیه زنم هم مقصر است. او مدام گلایه من را به برادرم می‌کرد و برادرم هم به من سرکوفت می‌زد. زمانی که برادرم را به قتل رساندم، همسرش باردار بود و برادرم حتی فرزندش را ندید و من خیلی از کارم پشیمانم. در مدت فرار در باغی در شهریار مخفی شده بودم؛ ولی دیگر نمی‌توانستم به زندگی پنهانی ادامه دهم و به‌همین‌دلیل هم تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم.

 

بعد از گفته‌های این متهم و صدور کیفرخواست، مادر فریدون به دادسرا مراجعه کرد و گفت: فرهاد بچه‌اش را ندید و رفت. این بچه حالا 11‌ماهه است و من از طرف خودم و فرزند فرهاد درخواست قصاص دارم. فریدون برادرش را کشته و باید تاوان کارش را پس بدهد. پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------