ضرورت انديشيدن به آن هشت سال!
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
از جمله آفتهاي سياست ما در طول تاريخ سياسي اهميت دادن به فردِ سياستمدار(شخص) به جاي امر(cause ) سياسي بوده است. به عبارت دقيقتر ما همواره به جاي راسخ کردن کارکردهاي نهادهاي سياسي به شخص سياستمدار پر و بال دادهايم و همه چيز را از سياستمداران خواستهايم! غافل از اينکه در سياست اين نهادها هستند که بار اصلي نگه داشتن اخلاق سياسي، سد کردن راه فساد سياسي و مراقبت از پرنسيبها واصول سياسي را بر عهده دارند.
در کشورهايي که نهادهاي سياسي همانند حزب از قدمتي گهگاه چند صد ساله برخوردارند، سياستمداران منزلتشان را نه مديون شعارها وجملاتِ تشريفاتي وسواري بر خواستهاي فوري شهروندان که براساس طي کردن سلسله مراتب قدرت در نهادهاي سياسي و مقبوليتشان در ميان اعضاي حزب وتشکلهاي جا افتاده سياسي به دست ميآورند. اما جنس سياستورزي در کشور ما، همواره بر شخصيتهاي سياسي تکيه داشته و بيشاز آنکه از نهادهاي سياسي ريشهدار نيرو بگيرد، وامدار کاراکتر سياستمداران و ميزان چرب دستي آنها در تبليغات و تسلط بر شگردهاي روابط عمومي بوده است، که کمترين آسيب چنين برداشتي افزون بر اينکه درهاي سياست را برروي آماتورها و هرکارنابلد سياسي ميگشايد، سياست را به تمامي به ظرايف شخصيتي سياستمداران (روحيه، خصوصيات رواني، کمپلکسها، نوع تربيت وآموزش خانوادگي، کمبودها و...) سنجاق ميکند! و از همين رو است که با آمدن فلان سياستمدار وپايان يافتن دوره مسووليت بهمان رييس دولت ما با فراز وفرودهاي آنچناني رودررو ميشويم و زمانه وزمينه سياست در کشور ما دچار تلاطمهاي خسارتبار ميشود.
در حالي که اگر دقيقتر به کشورهاي توسعه يافته بنگريم، انصاف بايد داد که به رغم دگرگوني پيدرپي در توزيع قدرت،از دگرگونيهاي اقيانوسي وتغييرات آسيبزا در پهنه سياستشان خبري نيست و کمتر روحيه شخصي سياستمداران در هدايت ماشين سياست و تغيير مسير آن کارگر ميافتد! چراکه از پيش مسير سياست با نهادهاي کهنسال وپرنسيبهايي که پس از گذشت ساليان دراز «دست نزدني» لقب گرفتهاند، نشانه گذاري شده است. باري، در اين دو سالي که از عمر دولت تدبير واميد ميگذرد عليرغم اينکه همين تازگيها اخگرهاي نويد بخشي از رونق بخشيدن به فعاليت احزاب به چشم آمد اما در مجموع، کارنامه دولت تدبير و اميد در بخش فعال کردن نهادهاي مدني چندان اميدوارکننده نيست!
و هنوز هم سياست ما بر مدار «شخصيت» ونه بر پايه «نهاد» ميگردد. به طوري که سايه کاراکتر دکتر روحاني وويژگيهايش (حقوقداني، استاد دانشگاه، متخصص در امنيت ملي، زبان داني، فصاحت و...) در همان روزهاي آغازين نبردهاي انتخاباتي تا به امروز بر سر دولت سنگيني ميکند و دولت رنگوبوي شخصيت ايشان را به خود گرفته است.
در اينکه هر کابينهاي براساس سليقه رييس کابينه پيکر ميگيرد، نکتهاي است که در آن چون و چرا نيست اما وابستگي تام يک کابينه و در مرتبهاي بالاتر ماشين سياست يک کشور به کاراکتر سياستمدار و فقدان نهادهاي کهنسالي که مستقل از شخصيت اين و آن سياستمدار، نقش جلوگيري از دگرگونيهاي گسترده را در ميدان سياست بر عهده دارند، ظريفهاي است که ميبايد خواب هر نظارهکنندهاي را آشفته سازد. تنها کافي است خرابيهاي هشت سال سوءمديريت دولت «مهرورز» و حجم دلچرکينيهاي به جا مانده را در نظر آوريم تا دريابيم فقدان نهاد سياسي حرفهاي و تکيه بر شخصيت و ويژگيهاي سياستمدار، راه سپردن بر پوسيدهترين ريسمانهاست و در دنياي نهادمند امروزي گرايشي است که در نَفس خود بازنده و پشيمانيآور است!
اخبار سیاسی - مردم سالاری