احزاب آزادند،اما قدرت به اشخاص داده ميشود
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : چهارشنبه, 20 مرداد 1389 21:31
ابوطالب:
احزاب آزادند ، اما قدرت به اشخاص داده ميشود نه احزاب
آنقدركه قويترين منتقدين احمدينژاد از مجلس و نخبگان سياسي و اصحاب سياسي ازجريان اصولگرايي هستند اين نقد در جريان اصلاحطلب وجود ندارد/ طيف اعتداليون هرگز از دايره انصاف در نقد جريانهاي سياسي خارج نشدند.
ايلنا: يك عضو اصولگراي منتقد عنوان كرد: ساختار نظام سياسي ما برخلاف نظام دموكراسي غربي يك ساختار حزبي نيست. احزاب آزادند، اما قدرت به احزاب سپرده نميشود، بلكه به اشخاص در قالب سمت رياستجمهوري يا سمتهاي ديگر داده ميشود.
سعيد ابوطالب درگفتوگو با خبرنگارايلنا درپاسخ به سوالي درخصوص دلايل اختلافات اصولگرايي واصلاح طلبي با توجه به يكساني مباني اعتقادي اين دوجريان تصريح كرد: معتقدم كه اختلافات جريانهاي اصيل انقلابي درحد اختلاف سليقه در روشهاي اجرايي ، درحوزه هاي مختلف اقتصاد ،حوزه سياست خارجي وحوزههاي فرهنگي است.
وي خاطرنشان كرد: اصالتا شكاف موجود را مربوط به جريانهاي اصيل انقلاب اسلامي نميدانم. چنانچه اين تقسيم بندي به اصول گرايي واصلاح طلبي را تقسيم بندي مبنايي و بنيادي نميدانم.
اين فعال سياسي اصولگرا افزود : فكرميكنم كساني كه درچارچوب آرمانهاي انقلاب اسلامي و قانون اساسي فعاليت ميكنند و به آن معتقد هستند جزء نيروهاي خودي و انقلابي هستند. اگرچه ممكن است در روشهاي توسعهيافتگي وحفظ منافع ملي اختلاف سليقه داشته باشند. بنابراين در مبناخ يلي از جريانهاي اصولگرا و اصلاحطلب دراصل انقلاب اسلامي، اصل مترقي ولايت فقيه و قانون اساسي مشتركاند.
وي خاطرنشان كرد: اما اين با مسائلي كه بعد از انتخابات 88 با آن مواجهيم، متفاوت است كه اين اختلافات از جنس ديگري است ،چنانچه جريانهاي تندرويي در طيف اصلاحطلب رفتارهايي نشان دادند كه در چارچوب قانون اساسي نميگنجد و متضمن منافع ملي نيست.
ابوطالب ادامه داد: همچنان كه افراد ديگري كه در راس قدرت اجرايي هستند رفتارهايي از خود نشان ميدهند كه با آنچه شعارهاي اوليه اصولگرايان بوده است همخواني ندارد و ميتوان از آن به عنوان رفتارهاي ساختارشكنانه در حوزه فرهنگ نام برد.
اين نماينده سابق مجلس در ادامه ضمن اشاره به اصرار در ايجاد رابطه با آمريكا بدون توجه به سه اصل عزت، حكمت و مصلحت به عنوان نمونهاي از اين رفتارهاي ساختارشكنانه اشاره كرد وگفت: بنا بر اين زمزمههاي اختلافي كه الان مطرح است و در شرايط فعلي كشور نافي منافع ملي است و از هر كس شنيده شود او را از دايره خوديها دور ميكند. صرف نظر از اينكه اين فرد قبلا در دايره اصلاحطلبي بوده يا اصولگرايي.
وي افزود: اين تقسيمبندي سياسي چون مبنايي نيست از طرف مقام رهبري هم شناخته نشده است، چون ايشان نيروهاي خودي را تحت عنوان اصولگرايان اصلاحطلب و اصلاحطلبان اصولگرا نام ميبرد و نيز تمام اختلافات قبلي نشان ميدهد كه اين تقسيمبنديها براي توده مردم مبنايي نيست.
ابوطالب تصريح كرد: مردم با مباني خود در انتخابات شركت ميكنند. مردم زماني به آقاي هاشمي، زماني به آقاي خاتمي و زماني به آقاي احمدينژاد راي ميدهند كه هر كدام از اين افراد داراي سه سليقه سياسي مختلف هستند و دقيقا اين افراد در تقسيمبنديهاي فعلي نميگنجند. چنانچه دوستان اصولگرا احمدينژاد را اصولگرا نميدانند و يا گفتماني كه خاتمي در 8 سال رياستجمهوري مطرح كردند به طور مشخص با بعضي اظهارات جريانات شاخص اصلاحطلب تندرو مغايرت دارد و آنها خاتمي را اصلاحطلب معتدل ميدانند.
اين عضواصولگرايان منتقد، افزود : بنابراين اين تقسيمبندي حتي براي احزاب سياست هم جدي نيست و گاه دست و پاگير است.
ابوطالب تصريح كرد: اگر در سالهايآخر رياستجمهوري زمان آقاي خاتمي شاهد اختلافات شديدي بين جريانهايي بوديم كه طيف اصلاحطلبي را تشكيل ميدادند و گروهي از همين افراد اصلاحطلب شعار عبور از خاتمي را مطرح كردند و عنوان كردند كه نگاه خاتمي را در عرصه سياست خارجي و داخلي بر نميتابندكه اين اتفاق در دور دوم رياست احمدينژاد هم بروز كرد.
اين فعال سياسي اصولگرا ادامه داد: آنقدركه قويترين منتقدين احمدينژاد از مجلس و نخبگان سياسي و اصحاب سياسي ازجريان اصولگرايي هستند اين نقد در جريان اصلاحطلب وجود ندارد.
وي افزود: اين تقسيمبندي مبنايي و ذاتي نيست. در عوض میتوان به افرادی اشاره کردکه از مجلس سوم به بعد طيف اعتداليون را شامل ميشدند .این گروه هرگز از دايره انصاف در نقد جريانهاي سياسي خارج نشدند، اگرچه هميشه منتقد بودند.
ابوطالب توضيح داد: ميتوان به عنوان نمونه به جريانهاي اصولگرايان مستقل در مجلس هفتم با افراد شاخصي مثل افروغ و ادامه همانها در مجلس هشتم با چهره شاخصي چون مطهري اشاره كردكه ضمن پايبندي به انقلاب اسلامي و حفظ منافع كشور و پايبندي به ارزشهاي مذهبي و ملي هم به نقد قدرت پرداختند هم از دايره انصاف خارج نشدند.
اين فعال سياسي اصولگرا گفت: در جريان اصلاحطلب ميتوان از مجيد انصاري نام برد كه هيچگاه از دايره انصاف خارج نشد و ارزشهاي ملي را فداي منافع حزبي نكرد.
وي خاطرنشان كرد: اختلافاتي كه چه در دوران انتخاب رياستجمهوري خاتمي بين اصلاحطلبها و يا آنچه امروز بين اصولگراها ميبينيم به خاطر عدم وجود همين تعاريف دقيق و ساختار حزبي در كشور است .
ابوطالب گفت: يعني اگرچه آزادي احزاب در قانون اساسي به رسميت شناخته شده است و احزاب مختلف ميتوانند با سلايق مختلف آزادانه فعاليت كنند و باعث افزايش مشاركت سياسي مردم و آگاهي سياسي مردم شوند، اما اغلب كارويژه اصلي حزب را ندارند و ساختار نظام سياسي ما برخلاف نظام دموكراسي غربي يك ساختار حزبي نيست.
وي ادامه داد: معتقدم اگر تندروي بعضي گروههاي موسوم به اصلاحطلبي در دوران اصلاحطلبان نبود اين جريان در انتخابات نهم شكست نميخورد. اين تندرويها الان در بين جرياني كه قدرت اصلي را در دست دارد نيز وجود دارد و باعث افول پايگاه مردمي ميشود.
ابوطالب در خصوص جايگاه احزاب در كشور خاطرنشانكرد: اگر با ديد تاريخي نگاه كنيم انواع احزاب دركشور ما بوده است؛ رستاخيز ،حزب توده مردم و... كه يا وابستگي خارجي داشتند مثل حزب توده يا احزاب دولت ساخته بودند كه در واقع نمايشي از جريان آزاد سياسي براي نقد جريان قدرت بودند.
وي گفت: اما بعد از انقلاب اسلامي مساله فرق كرد. احزابي مثل جمهوري اسلامي تشكيل شدكه هم از جايگاه مردمي برخورداربودند و نيز داراي ساختار هرمي بودندكه در قاعده توده مردم را شامل مي شداما به هر دليلي امام نظر به انحلال آن دادند و بعد از آن كمتر تشكل سياسي داشتيم كه طبق تعريف آكادميك حزب محسوب شود.
اين نماينده سابق مجلس افزود: اگرچه در مقاطعي حزب موتلفه يا حزب مشاركت واجد بعضي شرايط حزب سياسي بودهاند، اما اين شرايط تداوم پيدا نكرده است. بنابراين ما با شبه حزب مواجهيم كه جايگاه مردمي ندارند و تنها وقتي در قدرت هستند ميتوانند رفتار حزبي از خود نشان دهند در مواقعي كه به منابع ثروت وصل نيستند وپشتيبان تودهاي ندارد.
ابوطالب به شبه احزابي چون شبه حزب كارگزاران يا رايحه خوش خدمت يا آبادگران كه داخل قدرت رسمي شكل گرفتهاند اشاره كرد وگفت : اين احزاب كاركرد حزبي نداشتند و تنها موقتي متولد شدند و دائما در فراز و فرود بودند.
وي تصريح كرد: بنابراين ما به تعريف واقعي حزب نداريم، چراكه حزب بايد بخش يا طبقهاي از جامعه را نمايندگي كند .
ابوطالب درادامه توضيح داد:ما به چند دليل صاحب حزب نبودهايم ، بعد از مشروطه كه ما با اين مفهوم آشنا شديم چون جامعه ما طبقاتي نبود، يعني ما شكافهاي طبقاتي به معناي نظام سرمايهداري و سنديكا نداشتيم، هميشه در يك توده مركب از سلايق و باورهاي متفاوت سياسي روبهرو بوديم ، بنابراين رشدي تحت عنوان طبقات سياسي نداشتيم. وقتي جامعه طبقاتي نداريم نميتوانيم احزابي داشته باشيم كه ريشه در طبقات جامعه داشته باشند.
وي ادامه داد: احزاب خاصي هم نداشتيم كه جامعه نخبگان را هدايت كنند يا اگر بودند وابستگي به كانونهاي قدرت داشتند .يعني حزبي با جايگاه مردمي با منابع مالي مستقل كه داراي انتخابات مستقل باشد، نداشتيم.
اين عضو اصولگراي منتقد افزود: ممكن است ادعا شود موتلفه در مقاطعي احزاب تودهاي داشته، اما هيچوقت به معناي واقعي حزب ، انتخابات آزاد نداشته است. در قانون اساسي هم تعريفي در اين چارچوب براي حزب مشخص نشده است.
وي ادامه داد: احزاب آزادند، اما قدرت به احزاب سپرده نميشود، بلكه به اشخاص در قالب سمت رياستجمهوري يا سمتهاي ديگر داده ميشود.
وي ادامه داد : نكته ديگر اينكه به ندرت احزاب داراي رسانه بودند. هرحزبي نيازمند رسانه است .حزب يعني يك ساختار منابع مالي، اهدافي كه معطوف به در اختيار گرفتن قدرت رسمي است و رسانه كه بدون اين اركان حزبي در كار نيست.
ابوطالب تصريح كرد: شبه حزبهاي ما تا زماني كه در قدرت بودند رسانههاي كشور را به عنوان تريبون در اختيار ميگرفتند وقتي از قدرت اصلي كنار ميرفتند تريبون خود را از دست ميدادند.
وي تصريح كرد: اين گروههايي كه تحت عنوان كارگزاران و... فعاليت ميكردند ، بيشتر تابلوي انتخاباتي هستند تا حزب و البته گاهي بعضي از اين شبه حزبها به جاي كارگروه حزبي كاركرد گروه فشار را داشتند...../تحلیل:ایلنا