قبيله گرايي در ساحت سياسي
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
اخبار سیاسی - قبيله گرايي در ساحت سياسي
انتشار تصاوير دو زن که در ميان شعلههاي آتش از طبقه پنجم ساختماني در خيابان جمهوري تهران درخواست کمک ميکنند، آن هم در حالي که ماشينهاي آتش نشاني پايتخت تنها به پاشيدن آب به بدن آنان ميپردازند، خود حديث مفصلي از وضعيت دردناک مديريت ايراني است. به خصوص که لحظاتي پس از ثبت اين تصاوير دو زن کارگر که نان آور خانوادههاي خود بودند در جلوي چشم خيل تماشاگران و ماموران آتش نشاني به پايين سقوط ميکنند و جان خود را از دست ميدهند.
اگر چه در نگاه اول موقعيت تراژيکي رقم ميخورد اما اگر نيک نگريسته شود ميتوان به مسخره بودن و مضحک بودن اين موقعيت هم پي برد. اين که دو زن گرفتار در حضور ماموران آتش نشاني- که فرصت کافي براي نجات آنها را داشته اند- جان ميسپارند، نشانه چيست ؟ جز اين که نشان ميدهد بسياري از مسئولان و ماموران به جايگاه خطير خود آگاه نيستند چه معناي ديگري ميتواند داشته باشد ؟
اين که در شهري به بزرگي تهران ماشينهاي آتش نشاني آژير کشان به محل حادثه برسند و به موقع هم حاضر شوند اما نتيجه کار آنان تفاوتي با نيامدن شان نداشته باشد در اين روزگار چه مفهومي را به ديگران القاء ميکند ؟
اما به نظر ميرسد اين موضوع که در جهان امروز به اتفاقي عجيب ارزيابي ميشود در کشور ما موضوعي عادي است. عجيب نيست اگر در استخر يک پارک در مرکز تهران دخترکاني در آب ميافتند و جان ميسپارند. هيچ کس تعجب نميکند اگر دختراني در گوشه اي ديگر از کشور گرفتار شعلههاي آتش يک بخاري نفتي کلاسي ميشوند که لولههاي گاز از کنار آن ميگذرد. چه چيز عجيبي است که اتوبوسهاي حامل دانشجويان و دانش آموزان نه يک بار و از سر اتفاق، بلکه چندين و چند بار در مسير اردوهاي دانشجويي و دانش آموزي به قعر دره سقوط کنند و مستعد ترين دختران و پسران ايران به کام هيولاي مرگ فرو روند ؟
هيچ کدام از اين موارد ملاکهاي لازم براي عجيب بودن را ندارند؛ وقتي نميتوان همه چيز را به «مشيت الهي» حواله کردو خيال خود را از بابت بازخواستها و عذاب وجدانهاي احتمالي راحت کرد. گويي اين تقدير گرايي ايراني بهانه خوبي است تا ماموران و مسئولان ما از زير خطاها و سهل انگاريهاي خود به راحتي سر کشيدن يک ليوان آب، فرار کنند.
تا اين جاي کار ظاهرا نبايد تعجبي در کار باشد. اما ميتوان در اطراف و اکناف اين حوادث (به خصوص حادثه خيابان جمهوري) جستجو کرد و موقعيتي براي تعجب کردن پيدا کرد.
در روزهاي بعد از حادثه برخي از رسانهها مطابق وظيفه اي که براي آنان تعريف شده سمت و سوي انتقادات خود را به طرف مسئولان امور شهري تهران معطوف نمودند. امري که در عالم رسانهها يکي از بديهي ترين اتفاقات است. در اين ميان رسانههاي اصلاح طلب بخش بيشتري از اين بار را به دوش کشيدند.
اما اتفاق عجيبي که خود را نشان داد اين بود که اين رسانهها متهم شده اند که به دليل همسو نبودن شهردار تهران با آنان بر آتش ماجرا دامن زده اند. متهم کنندگان، اتفاقات روز حادثه و از دست رفتن، جان دو انسان بيگناه را رها کرده و منتقدان سهل انگاري مسئولان را به سوء استفاده سياسي از اين جريان متهم کردند. اگر چه نميتوان وجود برخي انگيزههاي سياسي در جريان انتقاد به مسئولان شهري تهران را انکار نمود، اما نميتوان به اين بهانه از اين بي مسئوليتي مرگبار و خسارت زا چشم پوشي کرد.
اين متهم کنندگان که بيشتر رسانههاي جريان اصولگرا و برخي از فعالان سياسي اين جناح بوده اند در حالي مدعي سياست بازي در اين ميدان شده اند که خود عملاً تنها به دليل همسويي مسئولان اين بي تدبيري با مواضع خود، به منتقدان تاخته اند و اين چه معناي ديگري به جز سياست بازي دارد؟
به نظر ميرسد که سکوت در برابر بي تدبيريها و بي مسئوليتي برخي از مديران کشور رويه اي است که از هشت سال گذشته شروع شده و قرار نيست تغييري در آن حاصل شود. اين گروه در هشت سال گذشته منتقدان را به همين ترتيب نواخته اند که رئيس جمهور ساده زيست را تخريب ميکنيد و دولت خدمتگزار را تضعيف. از آن سو خود نيز در برابر تخريبهاي صورت گرفته نه تنها سکوت کرده بودند که زبان و قلم به تمجيد نيز گشودند تا روزي که محموداحمدي نژاد از همراهي آنان سر باز زد، به ناگهان ساده زيستي و خدمتگزاري دولت را به کناري افکندند و فسادهاي مالي و بي تدبيريهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي اش را بزرگ کردند.
***
به نظر ميرسد اين گروه علير غم رنگ باختن تعلقات طايفه اي عصر جاهليت در جهان مدرن امروزي، عرصه سياست را به ميداني براي پياده کردن اين نوع از وابستگي تبديل کرده اند. در طوايف بدوي تعلق يک فرد به طايفه و خاندان کافي است تا کل قبيله به دفاع از وي برخيزند، حتي اگر او جان از بيگناهي گرفته باشد و مال از يتيمي ستانده باشد.
اين گروه از فعالان سياسي و رسانههاي همسو، همه ارزشهايي که گاه خود براي آن سينه چاک ميکنند و بر سر رقيب ميکوبند را در موقع لزوم به کناري نهاده و جوشني از جنس تعصب و تعلق بر تن ميکنند و به هواداري از «هم قبيله» بسياري از ارزشها همچون اخلاق، مذهب، امر به معروف و نهي از منکر، دادخواهي ستمديدگان و... را زير چکمههاي خود لگد مال ميکنند تا کيان قبيله را حفاظت کنند در اين ميان بي خيال ادعاهاي طرفداري از حق و صيانت و اخلاق و درستي !
اخبار سیاسی - روزنامه ابتکار