مشفقانه با برادر بسیجی
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
مشفقانه با برادر بسیجی
روزنامه بهار نوشت:
این روزها در گرماگرم حوادث انتخابات و عجایب رنگارنگ روزگار، نوشتن «نامههای مشفقانه» هم به اتفاقی جدید تبدیل شده است؛ نامههای مشفقانهای که نویسندگان آن مخالفان جدی مخاطب هستند.
تاکنون، مخاطب نامههای مشفقانه بازیگر اصلی این دوره انتخابات بوده است؛ چه آن زمان که هنوز نامزد نشده بود که او را از آمدن بازمیداشتند، چه آنگاه که هنوز افتخار ردصلاحیت خویش را به جمع شورای کهنسالان نداده بود که او را به رفتن میخواندند و چه آن وقت که این افتخار حادث شد و او را به تمکین، خویشتنداری و حفظ اخلاق! توصيه كردند گویا این مبارزان دوران مابعد مبارزه و انقلابیون مابعد انقلاب، معنایی برای اخلاق جز «تسلیم در برابر قدرت» و «تمکین از تحمیل» نمیشناسند.
بگذریم. آنچه در اینجا میخواستم بگویم به اصطلاح اهالی سنگر، پاتکی است مقابلِ آن تکها! اگر بسیجیان (چه از نوع طلبه و چه دانشجویش!) این حق را برای خود قایلند که «مشفقانه» استوانه نظام و «زنده مادام تا حیات نهضت» و «شناسنامه انقلاب» و «مجتهد تمام» را به نیامدن و نرفتن و نگفتن امر کنند، امیدوارم این حق برای این روزنامهنگار اصلاحطلب هم موجود باشد که «مشفقانه» با برادر بسیجیاش، جناب دکتر سعید جلیلی، سخن بگوید و «مشفقانه» او را به ترک صحنه انتخابات بخواند؛ بهویژه آنکه ایشان در گفتوگوی تلویزیونی خود با استناد به نامه امام علی(ع) به مالک اشتر، تاکید کرده بود برای مخالفانِ خویش، «گوشی شنوا» خواهد داشت.
و اما بعد؛
برادر بسیجی (و به قولی سوپرانقلابی! ) جناب دکتر سعید جلیلی!
نامزدی حضرتعالی خواسته یا ناخواسته بسیاری را به یاد انتخابات ریاستجمهوری سال 84 و حضور محمود احمدینژاد میاندازد. چه در میان جبهه رقیب و چه معدود یاران رفیق.
طیفی از نامزدهای این دوره که اغلب سابقه حضور در انتخابات 84 را نیز دارند، به جنابعالی مانند رقیبی درونجبههای و ميهمانی ناخوانده مینگرند که همچون احمدینژاد در آن سال بیدعوت آمد، بازی را برهم زد و گوی نیکبختی را بُرد. این طیف، بیشتر از آنکه نگران تبعات و معنای شکست و پیروزی جنابعالی باشند، در هراس از تغییرِ روند بازی هستند.
از دید این جمع (بهویژه جمعی که به نام اصحاب ائتلافند و به معنی سهگانه اختلاف!)، ورود جنابعالی به عرصه ریاستجمهوری چندان متفاوت با نامزدی آقای هاشمیرفسنجانی نیست.
از نظر آنان (بهویژه آن دو نفر که سالهاست برای ریاستجمهوری خیز برداشتهاند)، چه شما، چه آقای هاشمی و چه حتی آقای خاتمی (درصورت نامزدی و تایید) «بازی خرابکن» هستید. با این تفاوت که آن دو در صورت امکان حضور، کل صحنه را متاثر میساختند و جنابعالی، در وهله اول بازی درونجبههای را.
البته این طیف امیدوارند همچنان که پیران نگهبان معضل اصلیشان را طی کردند، با ورود پیران جامعتین و تعیین «نامزد واحد» از سوی آنها، معضل جدید هم حل شود و حداقل بازی درونجبههای را به جنابعالی نبازند. گرچه همان تجربه 84 نشان داد هیچیک از جوانان این جبهه، به اوامر و نصایح و تصمیمات پیران گردن نمینهند و ذیل این ساختار و سیستم سنتی و غیردموکراتیک، وحدتی حاصل نمیشود.
در نتیجه، این طیف نگران آن هستند که آرای تضمینشده جناح همسو از دو یا سه تکه قبلی به چهار تکه تقسیم شود و خطرناکتر آنکه، تکه اصلی و سازماندهیشده و برآمده از بدنه حزباللهی و بسیجی (که در ادبیات لیبرالها! به آن «پویشگر» میگویند)، از آن شما باشد و بخشهای کوچکتر و سیالتر - که ممکن است نصیب دیگر نامزدها هم شود- از آن آنها.
اما حرف من از سمتِ این طیف قدرتگرا نیست. البته آنها نیز حق دارند که از فقدان سازوکاری دموکراتیک و مبتنی بر معیارهای مشخص برای تعیین نامزد جریان حاکم گلایه داشته باشند و درباره چند تکهشدن مداوم جناح نگران؛ اما این واقعیت عرصه سیاسی در ایران است که جریان حاکم نمیتواند یکدست بماند و تقسیمبندی «لیبرال- حزباللهی» یا «متخصص- متعهد» یا «غربگرا- اصولگرا» که از ابتدای انقلاب تقسیم و تلاش نیروها را در پی آورده، همچنان ادامه دارد و با حذف اصلاحطلبان و هاشمی (و حتی ناطقنوری و لاریجانی) هم، بازی متوقف نشده است.
این طیف، با آمدن جنابعالی نگران آناند که شترِ حذف و تخریب به در منزل آنها رسیده و زانو خم کرده باشد و امروز و فردا برچسبِ سازشکاری و آمریکاییگرایی به پیشانی آنها بچسبد!
برادر بسیجی!
سخن اما از سوی دیگر است. از منظر یک تحلیلگر که البته در این انتخابات نه دیگر نامزدی دارد و نه به ستادی و نامزدی وابسته است که به امید پیروزی، در پی حذف رقیب باشد. در اینجا صرفا چند گزاره مطرح میشود؛ باشد مورد توجه قرار گیرد. البته قبل از طرحِ گزارهها، این نکته را باید گفت که حضور در انتخابات، حق هر طیف و جریان سیاسی در جامعه ایران است و اگر این حق به واقع از سوی ساختار سیاسی و برای همه نیروها (حتی در سطح تعاریف مضیق) به رسمیت شناخته میشود، جا داشت جریان موسوم به حزبالله و بسیج هم نامزدهای خاص خود را در صحنه داشته باشند. اما حتی در آن شرایط هم، جنابعالی گزینه مطلوب و مناسب انتخابات نبودید.
دلایل این ادعا را در دو سطح خدمتتان عرض میکنم:
*اول، دلایل مبتنی بر صلاحیت. طیف حامی نامزدی جنابعالی، شما را «نامزد اصلح» انتخابات میداند و دلایلی چون سادهزیستی، انقلابی بودن، سوابق جبهه و جنگ و... را دراینباره برای شما برمیشمارد. این در حالی است که طبق قانون اساسی، رییسجمهور نه یک درویش و بسیجی و جبههرفته که باید رجلی سیاسی-مذهبی و دارای توان بالای اجرایی و مدیریتی باشد. با آنکه اگر بحث سابقه انقلابی بودن مطرح باشد، آقای هاشمیرفسنجانی (که با چنان برخوردی مواجه شد) از همه نیروهای حاضر در صحنه سیاسی انقلابیتر بوده و هستند.
حتی در میان نامزدهای حاضر در صحنه، سوابق انقلابی و مبارزاتی سیدمحمد غرضی و حسن روحانی و سوابق جبهه و جنگ محسن رضایی و محمدباقر قالیباف قابل مقایسه با حضرتعالی نیست. پس اگر «اصلح» بودن را به این موارد هم بدانیم، باز دیگران از شما صلاحیت بیشتری دارند و جا دارد طبق سفارش بزرگانِ همطیفتان به نفع افراد اصلح میدان را ترک گویید.
ضمن آنکه اگر قرار باشد تعریف قانون اساسی را ملاک قرار دهیم (که باید هم همین معیار و مبنای کار باشد)، اصولا جنابعالی- با وجود احترام و ارزشی که برای مجاهدت و مبارزات شما در دوران جنگ تحمیلی قائل هستم- مصداق رجل سیاسی و مذهبی محسوب نمیشوید یا دستکم، در مقایسه با خیل ردصلاحیتشدگان همین دوره انتخابات، نمیتوان دلیلی برای تایید جنابعالی یافت. تا آنجا که نگارنده میداند و از سوی حامیان شما عنوان شده، جنابعالی جز دورهای حضور در اداره کل آمریکا و اروپای وزارت امور خارجه و در چند سال اخیر، دبیری شورایعالی امنیت ملی هیچگونه سابقه مشخص سیاسی و اجرایی کلان نداشته و ندارید.
این در حالی است که در میان افراد ردصلاحیتشده انتخابات ریاستجمهوری افراد مختلفی را میتوان نام برد که قطعا سابقه اجرایی و مدیریتی (و بعضا صلاحیت مذهبی) آنها بیش از شماست. بعضی از آن افراد عبارتند از:
1- آیتالله هاشمیرفسنجانی (بینیاز از توضیح).
2- علی فلاحیان (با سابقه هشت سال وزارت اطلاعات و عضویت در مجلس خبرگان رهبری). وی یکبار در سال 1380 برای ریاستجمهوری تایید شده بود.
3- مسعود پزشکیان (یک دوره وزارت بهداشت و دو دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی). وی حتی در مجالس هشتم و نهم که عموم اصلاحطلبان ردصلاحیت شدند، تایید شد.
4- محمد سعیدیکیا (با سابقه چندین دوره وزارت در دولتهای مهندس موسوی و آقایان هاشمی، خاتمی و احمدینژاد).
5- منوچهر متکی (با سابقه چندین دوره سفارت و حدود شش سال وزارت امور خارجه). جالب است که ایشان وزیر همان وزارتخانهای بود که جنابعالی مدیرکل آن بودهاید!
6- کامران باقریلنکرانی (با سابقه چهار سال وزارت بهداشت). تعجب نکنید، حتی گزینه رقیب شما در جبهه پایداری هم سابقه اجرایی و مدیریتی مشخصتری از جنابعالی دارد و از این نظر، با این گفته آقای مصباح به نوعی میتوان همراه شد که «در روی زمین و زیر این آسمان» باقریلنکرانی حداقل از سعید جلیلی اصلح است. جالبتر آنکه ایشان اخیرا در مقام اعلام حمایت از جنابعالی گفتهاند شناخت چندانی از شما نداشتهاند (و حال معلوم نیست با کدامین معیار شرعی، برای حمایت از شما احساسِ تکلیف کردهاند!)
7- پرویز کاظمی (برادر شهید محمود کاظمی و دارای سابقه وزارت رفاه).
8- طهماسب مظاهری (دارای سه سال سابقه وزارت امور اقتصادی و دارایی و دو سال ریاست بانک مرکزی و سالها حضور در مصادر اقتصاد کلان کشور).
9- محمد شریعتمداری (دارای هشت سال سابقه وزارت بازرگانی و سالها حضور در نهادهای وابسته به رهبری).
10- علی احمدی (با سابقه چهار سال وزارت آموزشوپرورش).
البته نگارنده نیز مدعی نیست که هرکسی بنا به سابقه چند سال وزارت میتواند رییسجمهور باشد. این وضعیت که در آن، هر کسی بدون نیاز به داشتن حمایت مشخص و مبتنی بر جامعه مدنی و سازوکار حزبی میتواند نامزد ریاستجمهوری شود، ایرادی ساختاری است که البته به بحث من و شما مربوط نمیشود. حرف آن است که با همین ساختارِ موجود، آنچه تاکنون بهعنوان «رویه» نزدِ شورای نگهبان دیده شده، چنین بوده است.
چنانکه تایید صلاحیت چهرههایی چون محسن مهرعلیزاده، حسن غفوریفرد، مصطفی هاشمیطبا، علی شمخانی، علی فلاحیان (در سال 80) و حتی احمد توکلی، سیدمحمد خاتمی و مصطفی معین در ادوار قبلی انتخابات ریاستجمهوری جز با تکیه بر سابقه یک یا دو دوره وزارت آنها یا حضور در کابینه نبوده است و از این منظر، همه چهرههایی که در بالا از آنها نام برده شد، حق دارند درباره دلایل این «نقض رویه» سوال کنند.
ضمن آنکه تایید صلاحیت محمود احمدینژاد در سال 84 که سابقهای جز استانداری اردبیل و یک سال شهرداری تهران نداشت، اصولا معیار و مبانی رجل سیاسی بودن را به چالش کشید یا دستکم سطح تعریف از رجل سیاسی را چنان فروکاست که در این دوره، هرکسی با سابقه یک دوره وزارت (یا حتی یک دوره نمایندگی مجلس یا استانداری) برای خود حق نامزدی ریاستجمهوری قائل شد و البته اگر قرار بود ملاک و معیار تعیین صلاحیت همان رویهای باشد که در آن سال برای آقای احمدینژاد و در این دوره برای جنابعالی (سعید جلیلی) اتخاذ شد، حق بود همه این افراد مشمول «احراز صلاحیت» میشدند.
اما حال که شورای نگهبان بنا به هر تعریف و هر «مصلحت»، صلاحیت جنابعالی را احراز کرده است، «مشفقانه» به شما توصیه میکنم برای آنکه دستکم از مستحق بودن خود برای حضور در فهرست نامزدها (نسبت به حذفشدگان از رقابت) مطمئن شوید و برای آنکه در فردای این جهان و عالم اُخری نزد برادران شهید خویش بیپاسخ نمانید، به نفع «حق» و نه به نفع هیچ نامزد و جریانی از صحنه خارج شوید یا دستکم، نامهای به شورای نگهبان بنویسید و دلایل تایید خود بهعنوان رجل سیاسی- مذهبی را جویا شوید.
شاید چنین پیشنهادی با هیچ منطق معمول سیاسی سازگار نباشد، اما برای شما و نیروهای حامیتان که داعیهدار اصالت حقیقت و مقابله با مصلحتاندیشیهای دنیوی و اخلاص در عمل هستید این پیشنهاد دور از ذهن نیست و جا دارد در آن تامل فرمایید.
دوم، دلایل مبتنی بر مصلحت. فرض کنیم جنابعالی پیشنهاد نگارنده را پذیرفته و در نامهای خرق عادت به شورای محترم نگهبان دلایل احراز صلاحیت خود را جویا شدید. بعید است دلیلی جز سمت و مسئولیت شما در شورایعالی امنیت ملی و مدیریت پرونده هستهای ایران را ذکر کنند. خود شما هم اگر در دو، سه سال گذشته این سمت را عهدهدار نشده بودید، بعید بود تصورِ نامزدی ریاستجمهوری را هم به ذهن راه میدادید.
البته بعضی تحلیلگران و فعالان سیاسی اصولا فعالیت دیپلماتیک را مصداقِ مدیریت اجرایی- و به تبع آن رجلیت سیاسی- نمیدانند. چنانکه یکی از سایتهای حامی شما، چند ماه قبل در مطلبی انتقادی درباره دکتر علیاکبر ولایتی این مطلب را عنوان کرده بود و البته این تناقض را بیپاسخ گذاشت که چطور ولایتی با 16سال حضور در وزارت امور خارجه (و نیز منوچهر متکی) را فاقد سابقه اجرایی معرفی میکند، اما مدتی بعد به صف حامیان اصلی سعید جلیلی میپیوندد و حتی در مقابل حمایت جبهه پایداری از باقریلنکرانی سینه چاک میدهد؟!
اما از این نکته هم میگذرم و میپذیرم که واقعا حضور جنابعالی در شورایعالی امنیت ملی و مسئولیت پرونده هستهای ایران، مصداق رجلیت سیاسی و شرط کافی برای احراز صلاحیت در انتخابات ریاستجمهوری باشد. اصولا شاید اعضای محترم شورای نگهبان با توجه به حساسیت پرونده هستهای ایران، «مصلحت» ندانستهاند جنابعالی را در فهرست احراز صلاحیتشدگان قرار ندهند زیرا این امر میتوانست به معنی زیر سوال رفتن رویکرد و حرکت دستگاه سیاست خارجی نظام در حوزه حساس هستهای و به تبع آن بروز نوعی تردید در مواضع جمهوریاسلامی در مذاکرات با 1+5 تلقی شود.
در واقع، همین مصلحتسنجی بود که جنابعالی را بهرغم نداشتن صلاحیتها و تجارب لازم در فهرست نهایی نامزدهای ریاستجمهوری جای داد.
اما نکته اصلی اتفاقا همینجاست. همانطور که مطلعید مجموعه برآوردها از فضای سیاسی و نیز نظرسنجیهای رسمی و نیمهرسمی که تاکنون اخبار آنها منتشر شده حکایت از پایین بودن جایگاه جنابعالی در میان نامزدهای ریاستجمهوری است.
این موقعیت پایین گرچه ممکن است در هفته آتی بهبود یابد، اما درعینحال رقبای جدی شما نیز در صورت دستیابی به ائتلاف (چه در میان آقایان عارف و روحانی) و چه کنار رفتن حداقل یکنفر در ائتلاف سهگانه «پیشرفت»، موقعیت مناسبتری خواهند یافت.
ضمن آنکه برآوردها و نشانهها حاکی از آن است که دو چهره محوری اصلاحطلبان (آقایان خاتمی و هاشمی) به سکوت و بلاتکلیف نگه داشتن بدنه اجتماعی رضایت نخواهند داد و پیشبینی میشود در جهت ایجاد اجماع میان دو نامزد میانهرو و نیز احیای موج اجتماعی که پس از نامزدی آقای هاشمی شکل گرفته بود، برآیند. در این حالت، دور از ذهن مینماید که جنابعالی شانسی برای پیروزی در انتخابات و حتی راهیابی به دور دوم داشته باشید.
ضمن آنکه ضعفهای شخصی جنابعالی از نظر سخنوری در قیاس با رقبا و نیز فقدان برنامه و تیم مشخص اجرایی از مواردی است که میتواند موقعیت شما را در جریان گفتوگوها و مناظرههای انتخاباتی و در برابر افکار عمومی متزلزلتر سازد. ضمن آنکه در میان نامزدهای موجود، جنابعالی نزدیکترین چهره به دولت کنونی تلقی میشوید و خواسته یا ناخواسته، در موقعیت دفاعی قرار خواهید گرفت.
اما آنچه از همه این موارد حساستر است، مسئولیت جنابعالی در پرونده هستهای است. همانطور که به احتمال فراوان مسئولیت شما، دلیل مصلحتاندیشی اعضای شورای نگهبان و تایید صلاحیت جنابعالی بود، شکست محتمل شما در انتخابات ریاستجمهوری به نوعی «نه» به سیاستهای هستهای کنونی و مخالفت افکار عمومی داخلی کشور با رویکردهای موجود در عرصه سیاست خارجی تلقی خواهد شد.
این مسئله بهویژه در شرایطی که آقای حسن روحانی، دبیر اسبق شورایعالی امنیت ملی، نیز در صف نامزدها قرار دارد و به احتمال فراوان محور اجماع میانهروها و اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، آرای بالاتر از شما کسب خواهد کرد، هشداردهندهتر است. در واقع، در شرایطی که دولت کنونی در حوزههای اقتصادی و مدیریتی کاملا در برابر منتقدان خلع سلاح شده و دفاعیهای برای ارائهکردن ندارد، حضور جنابعالی در عرصه انتخابات ریاستجمهوری، عملا به رفراندوم گذاشتن حوزه سیاست خارجی و بهویژه مواضع نظام در موضوع حساس هستهای است که بنا بر هر منطقی که قابل دفاع باشد، ریسک درباره آن به «مصلحت» نیست.
در نگاهی کلانتر، اصولا در میان هشت نامزد کنونی ریاستجمهوری تنها کسی که رای وی معنادار تلقی میشود، جنابعالی هستید. پیروزی جنابعالی که احتمال آن بسیار اندک است بیش از آنکه «آری» به سیاستهای هستهای تلقی شود، تردیدها و شبههها را درباره چگونگی پیروزی جنابعالی با توجه به شرایط شما در مقایسه با سایر نامزدها به وجود خواهد آورد و حتی برخلاف خواست و اراده احتمالی، به جای تقویت مواضع نظام در مذاکرات هستهای فشارهای تازهای را از سوی غرب متوجه کشور خواهد ساخت.
این در حالی است که در مقابل، شکست محتمل جنابعالی (بهویژه آنکه در دور دوم انتخابات رخ دهد) به معنای نفی سیاستهای هستهای نظام از سوی مردم تعبیر خواهد شد و کل پروسه «مقاومت» سالهای اخیر را بیوجه خواهد ساخت.
البته بعضی افراد که نگاهی منفی به کلیات فرآیند انتخابات ریاستجمهوری دارند، ممکن است این تحلیل و تعبیر را مطرح سازند که اصولا حضور و نامزدی جنابعالی در عرصه که آن هم در دقیقه 90 و به شکلی غیرمترقبه رخ داد، بر مبنای «پیروزی قطعی و مسلم» طراحی شده است تا تاییدی بر مواضع کشور در پرونده هستهای باشد. نگارنده البته به چنین گزارهای معتقد نیست اما اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد، باز هم جا دارد جنابعالی بهعنوان سرباز و جانباز این آب و خاک از بازی در چنین پروژهای کنار بروید و خلوص و معرفت و بصیرت خویش را در این آزمون بزرگ به نمایش گذارید.
برادر بسیجی!
باز هم میگویم آنچه آمد درخواستی مشفقانه از جنابعالی بود و مبتنی بر نگاهی که ادامه حضور شما در عرصه انتخابات را نه به «صلاح» و نه به «مصلحت» نمیداند.
ضمن آنکه فقدان برنامه و کارنامه اجرایی نزد شما که در گفتارها و رویکردهای جنابعالی و حامیانتان نیز هویداست، نشان از آن دارد که حتی در صورت پیروزی جنابعالی و آرای گسترده مردم به شما، بازهم (جسارتا) توان اداره کشور را ندارید و از اینرو، برخلاف خواستِ قلبی خویش، موقعیت کشور را در شرایط حساس کنونی و در حوزههای مختلف (بهویژه اقتصادی) متزلزلتر خواهید ساخت و عملا با دستهایی خالی و ناتوان با خانم اشتون روبهرو خواهید شد.
خلاصه کنم برادر بسیجی!
لطفا میدان را به کسانی واگذار کنید که حداقل نسبت به جنابعالی در اداره کشور تدبیر و توان بیشتری دارند و میتوانند از این طریق، پشتوانهای جدیتر برای «مقاومت» در پرونده هستهای و دیگر عرصههای سیاست خارجی نصیب شما و کشور سازند.
در پایان بار دیگر، امیدوارم همانطور که در مصاحبه تلویزیونیتان عنوان کردید، «گوش شنوا»یی داشته باشید و این نوشته را با حسن ظن بنگرید.
برادر کوچک و مشفق شما
محمدجواد روح
پینوشت:
*منظور سایت «صراط نیوز» است که از جمله رسانههای جدی حامی جلیلی حتی قبل از نامزدی وی بوده است. این سایت، همسویی گفتمانی بسیاری با روزنامه «کیهان» داشته است. نوشته مزبور در نقد ولایتی و متکی بهمنماه گذشته در این سایت درج شده بود.
منبع:baharnewspaper.com