هاشمي رفسنجاني: متحجران و خشکهمقدسهای امروزي همان خوارج کوفهاند
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
هاشمي رفسنجاني:
متحجران و خشکهمقدسها مدل امروزي خوارج کوفهاند
به گزارش خبرگزاري آريا ، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين گفتار، با بيان اينکه "متحجران و خشکهمقدسها مدل امروزي خوارج کوفهاند"، تاکيد کرد: پيامبر اکرم(ص) جامعه منظم مدينه را ساختند و عروج کردند معمولا در چنين شرايط ميراثخوار زيادي پيدا ميشود در همه انقلابها اينگونه است و آن وضع براي حضرت علي(ع) پيش آمد که مظلوم شدند.
گزيده روايت وي از شبهاي قدر که پايگاه اطلاعرساني آيتالله هاشمي رفسنجاني آن را منتشر کرده، بدين شرح است:
- يکي از مواردي که حضرت علي شکوه ميکند، ميفرمايد: «الدهر انزلني، ثّم انزلني حتي قيل علي و معاويه» يعني «دهر آن قدر مرا پايين آورد که بايد با معاويه مقايسه شوم. من زماني با کساني مقايسه ميشدم که در تاريخ اسلام افتخارات فراواني داشتند و الان با ايشان مقايسه ميشوم.» داستان روايات جعلي هم در دوره معاويه خيلي عجيب بود. يعني يک فن و تکنولوژي شده بود که کساني اخبار و روايتي را جعل ميکردند و جا ميانداختند و جايزه ميگرفتند که بيشتر در جهت مخالفت با حضرتعلي(ع) بود.
- يک وقت انسان ميجنگد که يا شهيد ميشود يا نميشود. ولي يک موقع ميبيند معارف و مباني آسيب ميبيند، کسي مثل حضرت علي(ع) در اين مسايل خيلي مشکل دارد.
- حضرت علي(ع) گفتند: «فزت برب الکعبه» اما فضاي پشت سر ايشان اندوهبار است. بعد از شهادت کوفه و خانه ايشان آن نور مقدس را ندارند. تأثر بيشتر اين است که به خاطر نگراني از تحرکات دشمنان، قبر ايشان هم معلوم نبود. در جايي دفن شده بود که کسي نداند. با اين کار ميفهميم که چه شرايطي در آن فضا حاکم است. کساني که تحت حمايت و در سايه حضرت علي(ع) بودند، تازه ميفهمند که چه اتفاق مهمي با اين شهادت افتاده است. فکر ميکنم جزو تلخترين ايامي است که کوفه در آن زمان به خود ديد. وضع خانه حضرت علي(ع) از وضع کوفه شديدتر بود. چون شرايط سختي براي شيفتگان علي(ع) پيش آمده بود. از اين نظر بايد جزو تلخترين شبهاي تاريخ باشد. ولي اگر آن شب براي شيعيان شب قدر بود، مشغول راز و نياز با خدا بودند و دلشان را با دعا گرم ميکردند.
- قضا و قدر طولانيترين بحث مشاجرات دنياي اسلام است. از زمان پيامبر(ص) تا الان اهل کلام و ديگران درگير هستند و نظرات هم مختلف است. شيعه نظر مشخصتري دارد و امر بين امرين ميگويد. يعني هرچه را که حساب کنيد، انسان سهمي در تحقق آن دارد و سهمي را هم خداوند ايفا ميکند. مثال روشني ميزنم که در قرآن در سوره واقعه هم هست. باغ را در نظر بگيريد. باغبان، زمين را شخم ميزند، بذر ميپاشد، آبياري ميکند، هرس ميکند و برداشت ميکند که باغ محصول و نتيجه زحمات باغبان است. ولي اين در شرايطي حاصل ميشود که خداوند خاصيتي را در نور، ظلمت، زمين، هوا، آب، حرارت، برودت، بذر و قانون حاکم بر کشت و کار قرار ميدهد.
اگر هرکدام عمل نکنند، به جايي نميرسد. بنابراين اختيار ما در کارهايي که به ما مربوط ميشود، مؤثر است و قرآن ميفرمايد: «ليس للانسان الّا ما سعي» يعني «ما نتيجه زحمات خود را ميگيريم» بقيه لطف خداست، يعني سرمايهاي است که خداوند در اختيار ما گذاشته است. اختيار ما سلب نيست. مثلاً ميتوانيد نماز بخوانيد يا نخوانيد. ميتوانيد کار زشتي را انجام دهيد يا ندهيد. هر تصميمي را خود انسان ميگيرد. خداوند زمينه را فراهم کرد و مسبب الاسباب است. خودمان سببها را فراهم ميکنيم و خداوند قدرت سبب را به ما داده است.
- ما بيشتر روايات خود را از ائمه(ع) ميگيريم که از پيامبر(ص) گرفتند. اهل سنت هم از صحابه ميگيرند که صحابه هم از پيامبر(ص) گرفتند. در زمان خودتان هم اگر در جلسهاي نباشيد و کساني بخواهند از مباحث جلسه براي شما نقل کنند، ميبينيد اقوال مختلف است. حتي در زماني که ثبت و ضبط ميشود و صدا و تصوير موجود است. تا چه برسد به زماني که همه سخنان شفاهي بود و سينه به سينه منتقل ميشد.
در زمان پيامبر(ص) حرفهايي از اينگونه را نمينوشتند و حتي عمر و ديگر خلفا مدتي نهي کردند که کسي بنويسد. در صدر اسلام مقطعي داريم که چيزي نوشته نميشد و سينه به سينه منتقل ميشد. البته قرآن مستثناست. چون پيامبر(ص) کاتب وحي داشتند و خودشان و برخي از صحابه حفظ ميکردند. اين کار با قرآن شد و با روايات نشد. خيلي دليل هست که اين اختلافات بين ما طبيعي باشد. به خصوص منبع خبر براي کساني که تفکرات مختلف و به کساني عقيده داشتند، مهم بود. اين اختلافات جرياني که الان ميبينيد، آن موقع هم بود و از افراد مختلف نقل ميکردند. به همين دليل دوگونه و حتي چندگونه روايات داريم. منتهي ما در علوم روايت، درايت و... خودمان که در حوزهها تحصيل ميکنيم، ملاکها و راههايي داريم که روايات صحيح و صحيحتر را انتخاب کنيم.
- يک تصور اين است که خداوند چيزي را براي ما تقدير ميکندو آن براي ما پيش ميآيد. عيبي ندارد و در مواردي اين گونه است. اما ميتوان معنايي درست کرد که با الفاظ و مباني ما و هم با اختيار انسان همخواني داشته باشد و همه جوانب را ببيند و آن، اين است که به خاطر شرايطي که از لحاظ روحي، زماني و مکاني براي ما فراهم ميشود، آن شب خود را اصلاح ميکنيم و تبديل به انساني ميشويم که خالي از عيب و با اراده و نشاط جديد براي سال آينده وارد صحنه ميشود. پس تقدير و برنامهريزي ميشود، ولي در وجود خودمان است. يعني نرمافزاري در وجود خودمان خلق ميکنيم که در طول يکسال در زندگي ما کار ميکند و اثر دارد.
اگر با اين تفسير به شب قدر نگاه کنيم، شخصيتهايي مثل حضرت علي(ع) مصاديق بزرگ ميشوند. چون ما تحت تأثير ارشادات حضرت علي(ع) و انفاس قدسية ايشان در زماني که حضور داشتند و انسانها را تربيت ميکردند، به سراغ شب قدر ميرويم. يعني ايشان در طول عمر خود کاري با انسانها ميکردند که شب قدر ميکند. همان کاري که از قرآن و جاهاي ديگر انتظار داريم، حضرت علي(ع) براي پيروانشان خلق و انسانها را تربيت ميکردند.
بنابراين ميتوانيم در کانون مسئله قدر، تقدير و سرنوشت، رهبري مثل عليابن ابيطالب(ع) را مجسّم کنيم که در پيرامون او انسانهاي صالح خلق ميشوند و وقتي خودشان نيستند، از انوار ايشان در روايات و نهجالبلاغه(ع) و تربيت و بعدها از طريق شاگردانشان به تدريج به ما ميرسد، در زندگي انتخاب ميکنيم و الگو قرار ميدهيم که براي زندگي انسانها تقدير کننده و سرنوشتساز است. اصولاً اين روايات به ما شکل ميدهد. در قرآن آمده است: «کل يعمل علي شاکله» عمل همه انسانها با شکلي که خودشان يا رهبران و معلمانشان برايشان درست کردند، تطبيق ميکند. اگر اين را معنا کنيم، حضرت علي(ع) يکي از کانونهاي قدرساز است.
- از ديد ما مسئله اينگونه است که پيامبر اکرم(ص) جامعه منظم مدينه را ساختند و عروج کردند و امت اسلامي يک جامعه منظم را با اصول مرتب در شرايط مناسب تحويل گرفتند. در چنين شرايط ميراث خوار زيادي پيدا ميشود. در همه انقلابها اينگونه است. آن وضع براي حضرت علي(ع) پيش آمد که مظلوم شدند. کاري را ايشان ميبايست ادامه دهند، ديگران خواستند ادامه دهند و ايشان را منزوي کردند.
فکر ميکنم چند سالي که منزوي بودند، از لحاظ شخصي برايشان راحتتر بود. يعني تا موقعي که مسؤوليت پذيرفت. موقعي سراغ حضرتعلي(ع) رفتند که به بنبست رسيدند. يعني شرايط بهگونهاي شد که مردم مصر، مکه، مدينه و جاهاي ديگر بر خليفه وقت شوريدند و آن شرايط براي آن خليفه پيش آمد و به در خانه حضرت علي(ع) آمدند. ايشان اگرچه محق بودند، ولي ميديدند که چه اتفاقاتي ميافتد! با شرايطي که درست شده بود و سالها از مبدا وحي فاصله گرفته بودند، ايشان ميبايست از نو شروع ميکردند. لذا يکي از اولين خطبهها که فکر ميکنم خطبه شانزدهم باشد، تعبيري دارد و ميفرمايد: «قدعادت کهيئتها يوم بعث الله نبيّکم» بار ديگر همانند روزگاري که خداوند، پيامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمايش واقع شدهايد.
- همه مشکلاتي که پيامبر(ص) تحمل کرد و جامعه را آنگونه تحويل داد. يکي از خطبههاي نهجالبلاغه اينگونه شروع ميشود. ايشان با آن همه مشکلاتي که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقباي فراواني خلق شده بود. از پيش معين شده و پيامبر(ص) به ايشان گفته بود و خود ايشان هم ميدانستند که سه گروه قاسطين، ناکثين و مارقين علاوه بر مشکلات فراوان داخلي در مقابل ايشان صفبندي خواهند کرد.
اين گروهها سه جنگ بزرگ را بر ايشان تحميل کردند که حقيقتاً دوره سختي براي عليابن ابيطالب(ع) بود. ايشان ميخواست هم دوباره الگويي از جامعه اسلامي ارائه دهد و هم ميبايست جنگهاي داخلي کند. جنگهاي خارجي براي حضرت علي(ع) مشکل نبود. ولي وقتي مسلمانان در مقابل هم قرار بگيرند، بسيار سخت است که ميتوان از کلمات ايشان فهميد. فکر ميکنم مظلومانهترين قطعه زندگي عليابن ابيطالب(ع) از مکه تا مدينه همين دورهاي بود که در کوفه به صورت ظاهر خليفه و حاکم بودند و اين مسايل پيش ميآمد. بعضيها تفسير ميکنند که عبارت «فزت برب الکعبه» به معناي راحتي است. يعني راحت شدم. شايد معنايش همين باشد./آریا