رد «افایتیاف» و خود تحریمی
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 16 دی 1397 09:16
شهروز ابراهیمی دانشیار روابط بینالملل دانشگاه اصفهان در یادداشتی در روزنامه ایران، نوشته است: این سازمان بین دولتی در سال1989 از سوی کشورهای عضو جی7 برای نظارت بر مقررات مالی و بانکی دولتها تأسیس شد و امروزه بسیاری از کشورهای دنیا از جمله کشورهای عرب منطقه خلیج فارس عضو آن نهاد هستند. در سال 2001این سازمان با توجه به حاکم شدن پارادایم مبارزه با تروریسم در فردای یازده سپتامبر فعالیتهای خود را به مبارزه با تروریسم نیز بسط داده است.
حال سؤال این است که چرا برخی از جناحهای حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران در نهادهای مختلف مخالف پیوستن ایران به این نهاد هستند و اینکه در نهایت چه باید کرد؟ پاسخ نشان میدهد که احیاناً برخی به خاطر منافع جناحی و برخی با نیت خوب ولی با کژدریافتی از این نهاد و حتی بسیاری نهادهای بینالمللی با آن مخالف هستند حال آنکه مصالح و منافع ملی ایجاب میکند که در چارچوب بده بستان عقلانی و با محاسبه عقلانی در نهایت به این نهاد بینالمللی بپیوندیم تا مشکلی دیگر بر کوه مشکلات ناشی از فشارهای نهادهای بینالمللی افزوده نگردد.
برخی جناحها به این دلیل مخالف پیوستن به این نهاد هستند که فکر میکنند آنها بر موضوعات مالی ایران سلطه ایجاد کرده و بر اقتصاد ما محدودیت وارد خواهند کرد. حال آنکه موضوع نظارت به معنای سلطه نیست بلکه به معنای شفافیت است و اصولاً مبارزه با پولشویی دراصل برای نظارت بر رد و انتقال پول با سازوکارهای بانکی است. بهعنوان مثال وقتی که بودجه کشور شفاف و ردیفهای بودجه آشکار میشود و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار میگیرد این بدان معنا نیست که مردم بر بودجه سلطه پیدا میکنند حال آنکه بالعکس مردم در جریان ردیفهای بودجه قرار میگیرند و از قضا نظارت عمومی ایجاد میگردد که این بودجه در کجاها هزینه میشود و مزایا و نقایص آن کدام هستند. در واقع نظارت برای حذف سلطه است نه بالعکس.
وقتی که نهاد بین دولتی مالی یعنی افای تی اف نظارت بر منابع مالی میکند به منزله شفافیت سازوکارهای بانکی و مالی و نظارت بر نقل و انتقال آن هاست و نه به معنای سلطه بر آنها. برخی جناحها در مجموعه نظام این طور برداشت میکنند که جمهوری اسلامی ایران در حمایت از برخی گروههای منطقهای ممکن است دچار محدودیت گردد. در این رابطه باید گفت که هر کشوری اختیار این را دارد که به یک نهاد بین دولتی وارد بشود یا نشود و ضمن اینکه میتواند شرط تحفظ را برای خود محفوظ دارد. بیتردید ورود یا عدم ورود به هر نهاد بینالمللی دارای مزایا و مضراتی برای هر کشوری است. طبق محاسبه عقلانی لازم است تصمیم گیران حساب کتاب کنند که در نهایت(مخرج ورود یا عدم ورود) به نفع منافع ملی است یا به ضرر آن.
اصولاً ما چه وارد شویم یا نشویم مکانیسم این گروه مالی طوری طراحی شده است که پیوسته گزارشاتی تهیه نموده و براساس آن تصمیم میگیرد که آیا کشوری را وارد لیست سیاه این گروه بکند یا نکند. یعنی حتی در فقدان پیوستن ما- اگرچه ممکن است بر امور مالی کشور راه نظارتش مسدود گردد- ولی در عین حال کشور را وارد لیست سیاه کرده و از آن طریق بهطور غیرمستقیم کشورها و شرکتهای کشورهای دیگر در داد و ستد مالی و تجاری با ما احتیاط را رعایت کرده وبا توجه به درجه زیاد ریسکپذیری داد و ستد و تبادل مالی، عدم داد و ستد را انتخاب میکنند.
این بدان معناست که ما عملاً در تحریم اکثریت قریب به مطلق کشورهای دنیا قرار میگیریم. حال سؤال این است که چطور ما این همه فشار از ناحیه تحریم یکجانبه امریکا متقبل شدهایم و اصولاً بهخاطر رهایی از آن مشکلات در موضوع هستهای بیش از یک دهه است که مذاکرات فشردهای با غرب و شرق و امریکا انجام دادهایم حال آنکه به سادگی حاضر میشویم با نپیوستن به این گروه ویژه مالی خود را در معرض تحریم صدها کشور و هزاران شرکتهای خصوصی جهان قرار دهیم.
در نهایت فهم این نکته مهم است که روابط بینالملل کنونی عرصه قدرت و حقوق(ترکیبی از قدرت و حقوق) است. هرچه که به سمت قاعدهمندی از طریق حقوقیسازی و نهادینگی پیش میرود به همان میزان قدرت(یا زور) را مهار میکند. پیچیدگی دنیای حاضر نسبت به گذشته و وابستگی متقابل از جمله وابستگی متقابل نهادی و هنجاری، روابط بینالمللی را به تصویر میکشد که هر چه بیشتر از دنیای رئالیستی گذشته دور میگردد و به سمت لیبرالیستی شدن حرکت میکند. درواقع دنیای حاضر رئالیستی نیست بلکه تلفیقی از رئالیسم و لیبرالیسم است.
فکر نکنیم که نهادهای بینالملل را قدرتمندان ایجاد میکنند تا افساری بر گردن ضعفا بیندازند. شاید زمانی این طور بود ولی دنیای روابط بینالملل حاضر دیگر مؤید این ایده نیست. نهادینگی هرچه بیشتر روابط بینالملل در چارچوب حقوق بینالملل ضمن به ارمغان آوردن همکاری بینالمللی و در نهایت صلح بینالمللی، محدودیتهایی را برای همه کشورها از جمله قدرتمندان ایجاد میکند. اگر چنین نبود امروزه امریکای دوره ترامپ از بسیاری نهادهای بینالملل خارج نمیشد. حتی نهادهای بینالمللیای که زمانی خود مبدع و مبتکر آن بود. لازم است از این قاعدهمندی و نهادینگی استقبال کنیم و مزایا را به همراه نواقص آن ببینیم.
عرصه روابط بینالملل عرصه بده بستان است. باید دید که چه میدهیم و به ازای آن چه میگیریم. اگر منافع ملی را میخواهیم و به اندیشه افزایش رفاه جامعه ایران هستیم، بهتر است فرصتهای نهادهای بینالمللی را دریابیم و در کنار انگشت شمار کشورهایی همچون کره شمالی(ایران و کره شمالی دوتا کشوری بودهاند که تا دوسال گذشته در لیست سیاه این نهاد بین دولتی قرار داشتند) قرار نگیریم.