اصلاح طلبی همیشه ماندگار خواهد بود
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
محمدصادق کوشکی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران با بیان اینکه مردم تهران نشان دادند نه به چهرههای اصلاحطلبی، بلکه به «جریان» اصلاحات رأی دادند؛ بنابراین باید دستاندرکاران این گروه تمام هم و غم خود را بهکار بگیرند و توان خود را برای برآوردهشدن انتظارات عمومی برآورده کنند تا از این طریق بتوانند در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و مجلس یازدهم، توفیق قابل توجه خود را تمدید کنند. وی همچنین معتقد است جریان اصلاحطلبی وارد دوره مهم و حساسی شده است. گفتوگوی «وقایع اتفاقیه» با این تحلیلگر با تفکر اصولگرایی را در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبانِ ردصلاحیتشده، در کشور ۵۰ درصد و در تهران هم صد درصد صندلیهای مجلس را در اختیار گرفتند؛ این اتفاق چه پیامی برای فضای سیاسی دارد؟
بافت انتخابات مجلس بهویژه در تهران انتخاباتی لیستمحور است و اینکه جریانهای سیاسی با چهرههای شاخص یا گمنام خود وارد رقابت شوند، اهمیت زیادی ندارد.
بههرحال مردم باید کاندیداها را بشناسند، چراکه اگر نشناسند، ممکن است دچار خطا شوند.
در شهر تهران اسمها اهمیتی ندارند و لیستها مهم هستند. ما از مجلس چهارم تا امروز شاهد پیروزی لیستها در انتخابات مختلف بودهایم؛ مجلس چهارم راستها، چپهای سرشناس را شکست دادند یا در مجلس ششم هم عدهای گمنام با مُهر اصلاحطلبی وارد بهارستان شدند. اگر در این دوره هم اصلاحات برنده شده است، مردم به فهرست رأی دادهاند و اگر چهرههای شاخصشان هم بود، اتفاق دیگری رخ نمیداد. حالا شاید این سؤال برای شما مطرح شود که چرا اصلاحطبان برنده شدند و اصولگرایان باختند؟ جواب این سؤال، این است، دولتی که بنا را برای رابطه و همکاری گذاشته است و به نوعی تلاش شد مجلسی همنظر با دولت تشکیل شود تا بتواند برنامههایش را با دغدغه کمتری پیگیری کند و بههمیندلیل مطالبهای که دولت از مردم برای تشکیل مجلس، همراه داشت، موجب شد تهرانیها در تهران به فهرستی رأی بدهند که وابسته به جریان اصلاحطلبی بود.
در انتخابات مجالس هشتم و نهم به لیست رأی داده شد اما آمار، اختلاف فاحشی داشت!
اشتباه نکنید! اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم با چند لیست به انتخابات ورود کردند. یک لیست با نام جبهه متحد اصولگرایان، لیست جبهه پایداری و صدای ملت که توسط آقای علی مطهری اداره میشد و چون هر سه لیست متشکل از اصولگرایان بود، دلیلی نداشت به «لیست» رأی داده شود. حتی در مجلس هشتم فضا، فضایی رقابتی نبود و جناح اصلاحطلب با پتانسیل حداقلی در انتخابات شرکت کرده بود اما در این دوره تصمیمگیران اصلاحات، شرایط را بهگونهای رقم زدند که هم، همه مهرههای موجود در جریان خودشان را وارد بازی کرده و هم اینکه سه نفر از جبهه اصولگرایی را به لیست خود اضافه کردند. درحالحاضر حتی آنها به علی لاریجانی هم نزدیک شدهاند و برهمیناساس، چهرههایی همچون کاظم جلالی و بهروز نعمتی وارد لیست شدند و اتفاقا با رأی بالایی هم در مجلس ماندگار شدند.
«جذب اصولگرایان» برای اصلاحطلبان که تا حدودی در حال دورشدن از عرصه قدرت بودند، نکتهای مثبت است یا منفی ؟
مهم این است که نیروهای اصلاحطلب از این فرصت چطور استفاده کنند! بههرحال مردم تهران نشان دادند نه به چهرههای اصلاحطلبی، بلکه به «جریان» اصلاحات رأی دادند؛ بنابراین باید دستاندرکاران این گروه، تمام هم و غم خود را بهکار بگیرند و توان خود را برای برآوردهشدن انتظارات عمومی برآورده کنند تا از این طریق بتوانند در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و مجلس یازدهم، توفیق قابل توجه خود را تمدید کنند اما اگر اینطور نباشد، سرمایه اجتماعیشان را ازدسترفته خواهند دید؛ همانطور که بعد از دوران اوج آقای خاتمی و همچنین مجلس ششم، هم مجلس و هم دولت را از دست دادند و اینطور شد که پدیدهای به نام احمدینژاد ظهور کرد و قدرت را در دست گرفت.
نظرتان درباره رد صلاحیتها چیست؟
من یک ماه پیش هم که در میزگردی با شما درباره نظارت استصوابی همکلام شده بودیم، گفتم هیچکس و هیچ نهادی نمیتواند یک جناح فعال سیاسی را حذف و حاشیهنشین کند، چون یک گروه، وابسته به ۱۰ یا ۲۰ نفر نیست، بلکه یک طرز تفکر است که به بخشهایی از جامعه تزریق شده است و حالا اگر تعدادی چهره هم از این گروه کنار گذاشته شوند، فکر باقی میماند و این مهم است؛ بنابراین تا مردم هستند، تفکر هم وجود خواهد داشت و دقیقا بههمیندلیل تأکید میکنم اصلاحطلبی همیشه ماندگار خواهد بود و فقط دچار افتوخیزهایی مقطعی میشود، حتی اگر چهرههای بسیار شاخص هم هر کدام به دلیلی کنار بروند.
شما میگویید رد صلاحیت، مزاحمت چندانی برای گروهها بهوجود نمیآورد اما با تمام این تفاسیر، جریانهای سیاسی به چهرههای شاخص احتیاج دارند و در همین انتخابات هم نمیتوان از تأثیرگذاری عارف و حتی مطهری در لیست به سادگی گذشت!
مردم مشکل اصلیشان معیشت است و هرگاه احساس کنند، گروهی برای رفع این مشکل برنامه دارد، اعتماد میکنند.
به بحث اصولگرایان بپردازیم؛ آنها در مجالس هفتم تا نهم و دولتهای نهم و دهم را با قاطعیت از آنِ خود کردند اما چطور میشود که دولت یازدهم و مجلس دهم را به راحتی هرچه تمامتر در اختیار رقیب گذاشتند، بهطوریکه سرلیستشان با چهار دوره سابقه مجلسنشینی و یک دوره ریاست بر قوه مقننه سیویکم میشود!
بههرحال حتما مشکلات و عیبهایی داشتند که به چنین سرنوشتی دچار شدند.
گروهی اصرار میکنند همه مشکلات جناح راست را به محمود احمدینژاد و کارهای او ربط بدهند؛ این کار به نوعی پنهانکردن مشکل بزرگتری که جریان اصولگرایی به آن گرفتار شده، نیست؟
احمدینژاد بارها گفته است خودش را اصولگرا نمیداند، همچنین او نقدهایی جدی به رفتار اصولگرایان داشت. او واقعا هم اصولگرا نبود و اصل جناحبندیهای سیاسی را قبول ندارد و هیچگاه هم اصولگرایان را به بازی نگرفت، بلکه این چهرههای اصولگرایی بودند که اصرار میکردند او را جزئی از خودشان بدانند که بعدا به این نتیجه رسیدند نمیتوانند او را خودی بدانند!
پس کجای کارشان ایراد داشت که بعد از توفیق در چند انتخابات، ناگهان قافیه را باختند؟
شما نباید برندهشدن در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم را به حساب اصولگرایان بگذارید. البته آنها اصرار میکردند خودشان را برنده معرفی کنند اما برای جوابدادن به سؤال شما باید بگویم شدتگرفتن اختلاف سلیقه و افراطیگری از دلیلهای اصلی شکست اصولگرایان به شمار میرود. البته طبیعی هم است که یک جناح برای همیشه نتواند قدرت را در دست داشته باشد و به ناچار باید قدرت را به گروه دیگر بسپارد.
ترکیب مجلس دهم را چطور تحلیل میکنید؟
امیدوارم مجلس دهمیها تصمیم بگیرند تا در نهایت، خروجی خوبی از خود برجای بگذارند و این را هم باید در نظر داشت که توافق هستهای بعد از سالها، حاصل شد و مردم انتظار دارند موقعیت جدید ایران در نظام بینالملل، به کاهش مشکلاتشان بینجامد و بههمیندلیل آقای روحانی بهصراحت اعلام کردند «میخواهند مجلس متعادل باشد» که مردم هم افراد فعلی را انتخاب کردند؛ بنابراین مجلس دهمیها وظیفه و رسالتی مهم را روی دوش خود دارند و باید مراقب باشند.
اخبار سیاسی - وقایع اتفاقیه