اسماعیل دوستی : در انتخابات مجلس دهم، به تجربه انتخابات شوراها توجه شود
- مجموعه: انتخابات مجلس
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
اسماعیل دوستی، از فعالان سیاسی اصلاحطلب، که در فهرست اصلاحطلبان انتخابات شورای چهارم حضور داشت و با رأی مردم تهران به ساختمان خیابان بهشت رفته، در گفتوگو با «شرق» درباره تجربیات آن انتخابات، نکاتی را بیان کرد. استاندار کهگیلویهوبویراحمد در دولت اصلاحات، سابقه نمایندگی کوهدشت لرستان در مجلس پنجم و شهرداری منطقه سه تهران در دوران شهرداری مرتضی الویری را در کارنامه دارد. دوستی، خواستار پرهیز از ارائه سهمیه احزاب برای فهرست نهایی و توجه به توانمندی نامزدها برای حضور در فهرست انتخاباتی اصلاحطلبان در مجلس دهم شد.
اینروزها به صورت جستهوگریخته، موضوعاتی از قبیل چگونگی بستن فهرستهای انتخاباتی اجماعی اصلاحطلبان و سرلیست آنها شنیده میشود. آخرین تجربه اصلاحطلبان دراینباره به انتخابات شورای چهارم بازمیگردد که اماواگرهای فراوانی بهدنبال داشت. اگر بخواهیم به روندی که در آن انتخابات و شیوهای که کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در تهران و سایر استانها طی کرد نگاهی داشته باشیم، به نظر شما مسیر درستی طی شد؟
ما پس از وقایع سال ٨٨ که آن اتفاقات افتاد، سه انتخابات داشتیم؛ یکی مجلس نهم و یکی هم شوراها و ریاستجمهوری یازدهم که پس از تجمیع انتخابات، به صورت همزمان برگزار شد. در انتخابات مجلس به دلایلی که مخاطبان «شرق» و مردم میدانند، امکان فعالیت جدی وجود نداشت. البته من معتقدم اصلاحطلبان باید مسئله را پیش از آن با گفتوگو با ارکان نظام حل میکردند اما به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد. بههرحال، این مسئله سبب شد انتخابات مجلس نهم بدون مشارکت اصلاحطلبان برگزار شود.
البته برخی دوستان به صورت منفرد کاندیدا شدند که برخی رد صلاحیت شدند و تعداد کمی هم ماندند که چند نفر از آنان به مجلس راه یافتند و امروز چند نماینده اصلاحطلب بیشتر در مجلس نداریم. اما بحث ریاستجمهوری و شوراها که پیش آمد فضا مقداری بهتر و بازتر شده بود. اصلاحطلبان هم روشهای تازهای را دنبال کردند و آمدن آقای روحانی بهعنوان نیروی معتدل، فضای مناسبی ایجاد کرد. اما اشکالی که وجود داشت، ذهنها معطوف به ریاستجمهوری بود و شوراها بهویژه در تهران، در حاشیه قرار گرفت. ماجرایی که برای آقای هاشمی پیش آمد و پس از آن، ائتلاف بین سران اصلاحات بر سر حمایت از دکتر روحانی و کنارهگیری دکتر عارف، همهوهمه باعث شد کسی به فکر انتخابات شوراها و اهمیت آن نباشد.
البته انتخابات ریاستجمهوری و ائتلاف صورتگرفته بسیار مهم و باعث خوشحالی همه ما بود که این همسویی اتفاق افتاد، اما شوراها در حاشیه قرار گرفتند. دراینبین آقای رهامی، بهعنوان مسئول کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، مأموریت داشت برای تهیه فهرست تهران اصلاحطلبان در انتخابات شوراها فعالیت کند. به نظر من، اگر ایشان وارد نمیشد، شاید همین فهرست هم تهیه نمیشد چراکه در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، اساسا کسی حالی از ما نپرسید. نه به ستاد آمدند و نه کمک سیاسی، مالی و تبلیغاتی کردند.
شورای مشاوران چطور؟
آنها در تنظیم فهرست نقش داشتند اما درنهایت آقای رهامی بود که فهرست را بست. اگر شخص آقای رهامی به صورت منفرد این کار را با مشورت ما انجام میداد، شاید نتیجه بهتری به دست میآمد. بههرحال از ناحیه جریانات اصلاحطلب و برخی شخصیتها، برای حضور برخی نامزدها در فهرست، اصرار وجود داشت.
منظور شما فرد خاصی است؟
بله، فقط در یک نمونه، خانم راستگو توسط حزب اسلامی کار معرفی شد و همچنین آقای اصغرزاده از فهرست اصلاحطلبان خارج شد.
خانم راستگو عضو یک حزب اصلاحطلب بود و شاید در آن مقطع، حزب هم از عملکرد او آگاهی نداشته است. اما بیرونگذاشتن اصغرزاده، با چه منطقی سازگار بود؟ بههرحال، ماجراهای شورای اول و مسائل آن را باید با مقتضیات همان زمان سنجید ضمن اینکه اصغرزاده هم تجربه همه این سالها را دارد و حداقل فردی متکی به رأی و نظر خود و دارای سوابق سیاسی قابل قبول است.
من در آن جلسه که ابراهیم اصغرزاده را از فهرست خارج کردند، به نشانه اعتراض، جلسه را ترک کردم. به همه گفتم اگر آقای اصغرزاده در کنار ما باشد و با هم کار کنیم، خیلی از توانایی ایشان بهره خواهیم گرفت. بههرحال، با وجود اینکه باور نداشتیم این فهرست بتواند بهطورکامل رأی بیاورد، فهرست تهیه شد. تلاش تکتک ما دراینبین مؤثر بود. برخی نامزدها مثل خود من، ستاد مجزا داشتیم و با انسجام و برنامهریزی در سطح تهران، هم خودمان و هم فهرست اصلاحطلبان را تبلیغ کردیم. احتمالا خاطرتان هست همین فهرستهای کوچک که مردم با خود به حوزههای اخذ رأی میبرند هم توسط مسئولان انتخاباتی اصلاحطلبان، تهیه نشده بود.
ترتیب قرارگرفتن نفرات، چقدر در رأیدادن مردم مؤثر بود؟
مردم از روی شناخت نسبت به افراد رأی میدهند نه ترتیب قرارگرفتن آنها. این تجربهای است که حتما باید امروز هم مدنظر دوستانی که در شورایعالی سیاستگذاری مسئولیت دارند، باشد. نفر دوم و سوم فهرست ما در انتخابات سال ٩٢، رتبههای بعد از ٤٠ آوردند. من نفر هجدهم فهرست بودم و نفر دوازدهم منتخبان مردم تهران شدم. نفر چهارم فهرست ما، نفر سیویکم شد. بنابراین ترتیب فهرست اهمیت کمتری دارد. از آن مهمتر، برنامهریزی است.
آقای مسجدجامعی سرلیست تهران بودند اما روز اول، عکس باکیفیت از ایشان نداشتیم که در اندازه بزرگ در وسط پوسترها قرار دهیم. در سری اول پوسترها، عکس من بهعنوان عکس وسط چاپ شد. بههرحال اگر شورای هماهنگی به ما کمک میکرد بالای ٢٠ نفر رأی میآوردیم و مسائل بعدی که در انتخاب رئیس شورا و شهردار رخ داد، اصلا اتفاق نمیافتاد.
از این مسئله اگر بگذریم، عملکرد افراد انتخابشده در قالب مجموعه اصلاحطلبان شورا، منسجم و تشکیلاتی بوده است؟
از فهرستی که تهیه شده بود، ١٤ نفر رأی آوردیم که خانم راستگو هم جزء آنها است. از فهرست اصولگرایان هم با حضور آقایان دبیر و رضازاده، ١٥ نفر به شورا راه یافتند. آقایان ساعی و جدیدی مستقل بودند. در نتیجه ما ١٤ نفر شدیم و آنها ١٥ نفر و دو نفر هم مستقل وارد شدند. بعد از آن بنای تعیین استراتژی داشتیم. آقای دنیامالی در همان ابتدا تأکید کرد اگر دوگانه محسن هاشمی- قالیباف در انتخاب شهردار شکل بگیرد، رأی او قالیباف است. این، یک رأی ما را از دستمان گرفت.
خانم راستگو چطور؟
من میدانستم او به گزینههای ما رأی نمیدهد. چون ایشان در مجلس پنجم هم که با هم همکار بودیم، همین رویه را داشت. فردی نبود که از اول تا آخر با یک جریان قدم بردارد و گاهی فکرش عوض میشد. پس ما دو رأی خود را از دست دادیم.
چطور شد آقای دنیامالی در فهرست اصلاحطلبان قرار گرفت؟
اول این نکته را فراموش نکنید که قالیباف میان برخی اصلاحطلبان، پایگاه دارد؛ پس آمدن آقای دنیامالی در فهرست ما عجیب نبود. البته نام او تا روزهای آخر مطرح نبود اما فشار برخی شخصیتهای اصلاحطلب باعث شد که ایشان هم وارد فهرست شود.
در دوقطبی احمدینژاد- قالیباف، طبیعی بود برخی اصلاحطلبان، شهردار تهران را ترجیح دهند چراکه نسبت به مدیریت، نگاه منطقیتری دارد و در سیاست، تا حدی میانهرو است. اما وقتی پای فعالیت تشکیلاتی خود اصلاحطلبان وسط میآید، قالیباف چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟
قالیباف شهردار اصلاحطلبان در دوره سوم شوراها بود. اگر رأی آقایان مسجدجامعی، نجفی، ساعی و خانم ابتکار نبود، رسول خادم شهردار تهران میشد. البته حرف شما درست است و در یک دوقطبی اصولگرا- اصولگرا، تدبیر حکم میکند به سمت فردی برویم که به ما نزدیکتر است.
در آن دوره انتخاب شهردار طولانی شد و با توجه به اینکه شورای شهر تهران ١٥ عضو داشت، یک بار شش به شش و یک بار هفت به هفت شدند تا سرانجام جریانات اصولگرا در بیرون شورا تصمیم گرفتند قالیباف شهردار شود و یک رأی ممتنع هم به قالیباف داده شد که فکر میکنم آقای شیبانی بود. قالیباف اوایل، امتیازاتی هم به اصلاحطلبان داد و برخی مدیران اصلاحطلب در مجموعه شهرداری، مسئولیت گرفتند اما فشار اصولگرایان شورا باعث شد اینها را هم به قول خودش رد کند. در شورای چهارم هم اصلاحطلبان باعث شدند او رأی بیاورد. اگر مطمئن نمیشدند رأی آقای دنیامالی و خانم راستگو به قالیباف است، او اصلا کاندیدا نمیشد. ما هم باید بیشتر فکر میکردیم و بیشتر تأمل میکردیم اما بههرحال، کار از دست ما خارج شد.
منظور شما از تأمل بیشتر، درباره نامزد اصلاحطلبان برای شهرداری تهران بود؟
آن را هم خواهم گفت. بههرحال عدهای باعث شدند برخی چهرهها به فهرست اصلاحطلبان تحمیل شوند که امیدوارم این اتفاق در انتخابات مجلس دهم نیفتد. البته آقای دنیامالی در موضوع ریاست آقای مسجدجامعی و مباحث کارشناسی شورا، طرف ماست. امروز ما هم نسبت به قالیباف دیدگاه مثبتی داریم و این روزها بیش از برخی اصولگرایان، از او حمایت میکنیم.
بحث این گفتوگو، عملکرد شما در شورای شهر تهران نیست. بیشتر عملکرد تشکیلاتی اصلاحطلبان از منظر سیاسی، موردنظر ماست.
بههرحال ما همان ابتدا میدانستیم اکثریت نیستیم. آقای مهدی حجت هم با ما بود اما درباره قالیباف مردد بود و میگفت اگر گزینه اصلاحطلبان برای شهرداری، آقایان مهندس بیطرف و مهرعلیزاده باشند، رأی میدهد اما اگر فرد دیگری باشد، به قالیباف رأی میدهد.
مگر نباید در اینجا تصمیمات به صورت فراکسیونی گرفته شود؟ ما که اینقدر ادعای کار تشکیلاتی داریم، چرا اینگونه عمل میکنیم؟
دنیامالی و حجت نیروی حزبی نیستند.
اما در فهرست اصلاحطلبان و با برند آنها وارد شورای شهر تهران شدند و رأی هواداران اصلاحات را کسب کردند.
بله، اما آنها سهمیه هیچ حزبی نبودند. خانم راستگو از حزب اسلامی کار بود و آقای سلطانیفر و من از اعتماد ملی بودیم.
درباره عملکرد خود، با رهبران اصلاحات، شورای مشورتی و... مذاکرهای نداشتید؟ اصولگرایان سالهاست با این روش عمل میکنند.
من همان موقع خدمت آقای خاتمی رسیدم؛ گفتم سه نفر از اصلاحطلبان را معرفی کند تا با چند نماینده از اصلاحطلبان شورا، کمیتهای برای بررسی گزینه شهرداری تشکیل دهیم. پیشنهاد من آقایان موسویلاری، آقای مرعشی یا کرباسچی و کمالی از حزب اسلامی کار بود اما این اتفاق نیفتاد.
چرا؟
فضای پس از ریاستجمهوری همه جا را گرفته بود. آقای هاشمی هم بهطور طبیعی از شهردارشدن محسن هاشمی حمایت میکردند. اتفاقی که برای ایشان در انتخابات ریاستجمهوری افتاد هم باعث شده بود جریانات سیاسی اصلاحطلب موافق شهردارشدن محسن هاشمی باشند. البته برخی از آنها بعد از اینکه محسن هاشمی رأی نیاورد، گفتند اگر فرد دیگری بود، شاید امکان رأیآوری بیشتری داشت.
جالب است که هیچیک از این جریانات در مقطع انتخاب شهردار حتی وقت ندادند تا با آنها دراینباره مشورت شود و ما را بهنوعی رها کردند. ما دنبال پنج گزینه بودیم که آقایان بیطرف، مهرعلیزاده، صفدرحسینی، عبدالعلیزاده و محسن هاشمی بودند. از این بین فقط آقایان مهرعلیزاده و هاشمی، برنامه دادند و بقیه، دعوت ما را نپذیرفتند. انصافا برنامه محسن هاشمی و آیندهنگریای که برای تهران داشت کمنظیر بود. همان جلسه تصمیم قاطع گرفتیم که از محسن هاشمی حمایت کنیم و واقعا اگر قرار بود برنامه محوری بین اعضای شورا رأی بیاورد، باید آقای هاشمی شهردار میشد.
در آن مقطع، حملات زیادی به او و اصلاحطلبان شد. بههرحال نام هاشمی کافی بود تا برخی کاری به برنامه و آینده تهران و... نداشته باشند.
من با برخی مقامات نظام دراینباره رایزنی کردم و آنها گفتند ما با محسن هاشمی هیچ مشکلی نداریم و او چهره توانمندی است. در سؤال خود، درباره کار تشکیلاتی ما پرسیدید. حال به شما میگویم با این رایزنیها و مباحث درونی موفق شدیم در جلسه اول انتخاب شهردار، ١٥-١٥ شویم. در رأیگیری اول، یک رأی مخدوش بود. اینجا آقای مسجدجامعی که کمی قبل، رئیس شورا شده بود، میتوانست انتخابات را ادامه ندهد. آییننامه همین را میگوید. اما مسجدجامعی براساس انتخاب شهردار در شورای سوم، دوباره رأی گرفت. به هر حال ما بدون دنیامالی و راستگو یعنی با ١٢ نفر، توانستیم ١٥ رأی به دست آوریم.
ورزشکاران شورا به محسن هاشمی رأی داده بودند؟
بله، احتمالا به جز دبیر، سه ورزشکار دیگر با ما همراهی کرده بودند، پس لابی ما و برنامه آقای هاشمی، نظر آنان را جلب کرده بود همانطورکه برای مسجدجامعی هم، چنین شد. اتفاقا آقای دنیا مالی به مسجدجامعی رأی داد اما خانم راستگو همان جا هم رأی نداده بود. وقتی دنیامالی اضافه شد، ١٦ رای به ریاست آقای مسجدجامعی داده شد اما در انتخاب شهردار، موفق نبودیم.
پس از آن استراتژی اصلاحطلبان، نظارت سازنده و تعامل بود تا سرنوشت شورای اول تکرار نشود. اما درمورد ورزشکاران شورا، چند نکته بگویم. گفته میشود دولت به ورزشکاران کملطفی کرد و آنها در دورههای بعدی به آقای مسجدجامعی رأی ندادند. دولت چه باید میکرد؟ فردی انتخاب شده و به شورا آمده، این چه ربطی به دولت روحانی دارد؟ دولت نباید دخالتی کند و نمیکند. من پیش از انتخابات اخیر هیأترئیسه، با قالیباف و شریفی، قائممقام او، دیدار کردم و پیشنهاد دادم خود را کنار بکشند.
اگر چمران رأی بیاورد، برای شهرداری شقالقمر نمیشود و مسجدجامعی هم باشد، روزگار شهرداری سیاه نمیشود. انتخاباتی برگزار میشود؛ یا نامزد اصلاحطلبان رأی میآورد یا نامزد آنها. جریانات اصولگرا لابی سنگینی برای رأیآوری آقای چمران داشتند و جالب است که مدعی هستند لابی نمیکنند. بااینحال تشکلها و احزاب اصلاحطلب بیتوجه به این مسئله هستند و درحالیکه میتوانستند با ورزشکاران شورا صحبت کنند و مواهب ریاست آقای مسجدجامعی را توضیح دهند، از این کار دریغ کردند. این مشکل اصلاحطلبان است که امیدوارم در انتخابات پیشرو، دقت بیشتری به لابیهای بیرون پارلمانی داشته باشند. این جزء بدیهیات کار سیاسی در همه جای دنیاست.
آقای قالیباف پیش از انتخاب دوباره، با رئیسجمهور دوران اصلاحات جلسهای داشت؟
بله، با ایشان جلساتی داشت.
نظر ایشان درباره عملکرد اصلاحطلبان شورا چه بود؟
ایشان بیشتر درباره آقای مسجدجامعی توصیه داشت و خواستار آن بود که در ریاست شورا به او کمک کنیم. همان استراتژیای که امروز اصلاحطلبان برای مجلس دنبال میکنند، که کار کارشناسی و رسیدن به مشکلات واقعی مردم را در نظر دارند، در شورا هم توسط ما در پیش گرفته شده است. ما برای مردم تهران و مدیریت شهری کار میکنیم و شهرداری مدنظر ماست نه شهردار تهران. در دیداری که خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم ایشان مدیریت جهادی قالیباف را مطرح کردند اما از شورا خواستند با نظارت، حمایت و هدایت با شهردار تهران تعامل کند و ما این سه نکته را سرلوحه قرار دادیم. عملکرد ما باعث شده، اصولگرایان هم از مسائل سیاسی فاصله بگیرند، هرچند جریانات سیاسی اصولگرای بیرون از شورای اصولگرا، فشار زیادی به آنها وارد میکنند اما احزاب و تشکلهای سیاسی اصلاحطلب، هیچ فشاری روی ما ندارند.
چرا اصولگرایان درباره فعالیتهای اصولگرایان شورا، با این حجم تبلیغات عمل میکنند؟
آنها دولت را از دست دادهاند و خیلی مهم بود که پس از شکست در انتخاب رئیس شورا در سال اول، در آستانه انتخابات مجلس دهم، چمران را رئیس شورا ببینند. مسئله دوم جریان پایداری است که فشار زیادی به اصولگرایان شورا وارد میکنند و میخواهند ما را وارد درگیری سیاسی کنند که ما وارد نمیشویم.
چقدر این رویه توانسته به سود مردم باشد؟
استراتژی کلی اصلاحطلبان، استفاده از ظرفیتهای سرمایه انسانی کشور است. مثلا درباره شهرداری، اقیانوسی از نیرو وجود دارد؛ از کارشناس و مهندس گرفته تا استادان دانشگاه و نیروهایی که مدرک دکترا از دانشگاههای معتبر دارند؛ چپ، راست و تکنوکرات در آن حضور دارند. پس چه لزومی دارد از نیروهای بیرونی وابسته به سایر نهادها استفاده شود که برخی از آنان، تخصص لازم را هم ندارند؟ پیشنهاد ما به شهردار تهران این بود که اگر از ما نیرو نمیگیرد از طرف مقابل هم نگیرد. مهم استفاده از ظرفیتهای درونی خود شهرداری است.
اما واقعیت این است که شهردار تهران، از اصولگرایان در سمتها استفاده میکند.
آقای قالیباف، بیشتر از جریان خودش استفاده میکند. او جریان خودش را دارد و اصولگرایان نزدیک به تفکر قالیباف در کنار او هستند. چرا این روزها برخی دیگر از اصولگرایان در خود شورا، منتقد وی هستند؟ مسئله مدیریت او نیست، مسئله این است که چرا از نیروهای نزدیک به آنان، کمتر استفاده میکند. شهرداری در دوران کرباسچی، احمدینژاد و قالیباف، جذب نیرو داشته است و همه اینها امروز هم در بدنه شهرداری هستند. اصلاحطلبان نسبت به اصولگرایان در مدیریت شهری تخصص بیشتری دارند.
در همین شورای فعلی، ما استاندار سابق، نماینده سابق، کارشناس حوزه محیط زیست، شهردار و مسئول بلندپایه شهرداری سابق، کارشناس شاخص بازرگانی و... داریم و این باعث شده کار کارشناسی شهرداری دست ما باشد. آقای تندگویان به اصولگرایان شورا میگوید شما از خودتان نظری ندارید، منتظرید ما مسئلهای را مطرح کنیم و آنگاه مخالفت کنید. اصلاحطلبان ویترین خوبی دارند و میتوان این ویترین خدمت را در مجلس دهم هم به همین شکل چیدمان کرد.
اینکه برخی اصلاحطلبان شورا قرار است در مجلس نامزد شوند، تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ این نقطهضعف نیست که آنها از مردم برای شورای تهران رأی گرفتهاند اما وقتی پیشنهاد حضور در نهادهای دولتی دیگر به آنها شد، شورا را ترک کردند؟
بله، قبول دارم اگر ما برای شورای شهر تهران نامزد شدیم، باید احترام رأی مردم تهران را نگه داریم. من اگر در انتخابات مجلس آتی به حوزه انتخابیه کوهدشت بروم، احتمال بالای رأیآوری دارم اما میگویم باید به مردم تهران خدمت کنم. اعتقاد دارم آقایان حجت و سلطانیفر نباید از شورا میرفتند. آقای روحانی به انبوهی از نیروهای توانمند در کشور دسترسی دارد. حداقل اگر آقای حجت در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری میماند، منشأ اثر بود. امروز هم چند عضو شورا – هم اصلاحطلب و هم اصولگرا- میخواهند از حوزههای انتخابیهای به جز تهران نامزد شوند. چون در این دوره هم مجلس اجازه داده اعضای شورایی که خارج از حوزه تهران بخواهند نامزد شوند، به استعفا نیاز ندارند. دوره قبل مرتضی طلایی در اصفهان نامزد شد اما رأی نیاورد و به شورای تهران برگشت.
به نظر شما، مشکلاتی که در بستن فهرست اصلاحطلبان در انتخابات شورای چهارم داشتید، در انتخابات مجلس برطرف میشود؟
من به آقای عارف هم گفتم نباید فقط با شاخص سهمیه احزاب، فهرستها بسته شود. شاخصهای مهم دیگری وجود دارد. اگر فقط به همین بسنده شود، فردا خود احزاب هم لطمه میبینند همانطور که حزب اسلامی کار پس از عملکرد خانم راستگو، با سؤالات بسیاری مواجه شد که چطور یک حزب، نیروی پیشنهادی خود را نمیشناسد؟ اشکالی ندارد که احزاب هم نیروهای خود را پیشنهاد دهند اما درباره گزینههای پیشنهادی حتما باید شاخصهای دیگر را هم در نظر داشت. وزن اصلی در فهرست تهران و سایر شهرها باید با چهرههایی باشد که میدانیم توانمند هستند، رفتار تشکیلاتی و فراکسیونی را میشناسند و درعینحال در برابر فشارها و وعدههای بیرونی، از منافع مردم صرفنظر نمیکنند. یادمان باشد اینطور نیست که مردم چشمبسته به فهرستی رأی دهند.
پس از اتفاقاتی که هنگام انتخاب رئیس شورا و شهردار تهران رخ داد، از حامیان اصلاحطلبان که به آقای روحانی رأی دادند اما انتخابات شوراها را مهم ندانسته و در آن شرکت نکردند هم انتقاد شد. فکر میکنید این بار این باور شکل گرفته مردم درصورتیکه چهرههای اصلاحطلبی در میدان باشند، به آنها رأی دهند؟
اگر همه آنهایی که پای صندوق رأی آمدند و به آقای روحانی رأی دادند به فهرست اصلاحطلبان در تهران رأی میدادند، کل ٣١ نامزد فهرست رأی میآوردند و تحول جدی در تهران رخ میداد. وقتی جلسات رأی اعتماد به کابینه دکتر روحانی، جلسه استیضاح وزیران همین کابینه و ماجرای کمیسیون ویژه برجام را دیدهاند، حتما مردم نسبت به مجلس حساس هستند.
این در بخش نظرات خوانندگان در سایتها و خبرگزاریها دیده میشود که به تندروها در مجلس، وعده انتخابات اسفند را میدهند.
در انتخابات مجالس هفتم و هشتم با محدودیتهایی که وجود داشت، بههرحال، اصلاحطلبان در حد مقدورات، فهرست دادند و افراد با صلاحیتی هم در آنها وجود داشت که اگر یکی از آنها از تهران وارد مجلس میشد، مؤثر بود.
البته امیدواریم شورای نگهبان با توجه به سوابق مثبت بسیاری از اصلاحطلبان و اهمیت برگزاری انتخابات با رعایت همه ضوابط قانونی، در بررسی صلاحیتها به رسالت مهم خود عمل کند. درعینحال در اقیانوس نیروهای توانمند اصلاحطلب، کمبود نیرو وجود ندارد و این مسئله حتما در بستن فهرستها، مدنظر دوستان خواهد بود. مهم این است که در انتخابات مجلس دهم ما فقط دوقطبی اصلاحطلب- اصولگرا را مقابل هم نبینیم. حامیان منافع ملی و دولت روحانی، مانند خود این دولت هم از میان اصلاحطلبان، هم اصولگرایان و هم نیروهای میانه هستند. در دولت آقای روحانی هم آقای نهاوندیان در نهاد ریاستجمهوری حضور دارد و هم آقایان محمد شریعتمداری و دکتر جهانگیری. در کابینه، هم حجتی وزیر است و هم جنتی. صحبت من با جریان اصلاحات و هواداران اصلاحات همین است که آنچه باید برای ما مهم باشد، منافع ملی و توسعه و ارتقای ظرفیت نظام است؛ افراد عاقل، مردمی و افرادی که متکی بر خود هستند، نه ملعبه دیگران را برای فهرستها انتخاب کنیم؛ افرادی که خطوط قرمز نظام را بشناسند. نظام مال ماست و نباید عرصه به دیگران واگذار شود. در سال ٨٨، نباید فضا به آن شکل پیش میرفت.
چه دیدگاهی درباره شیوه عمل مدیران انتخاباتی اصلاحطلبان تا امروز دارید؟
شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، اتفاق بسیار مؤثری است. آقای عارف با نگاه کلان رئیس دولت اصلاحات، حتما میتواند مؤثر باشد و بهعنوان یک چهره باسابقه حتما میتواند با شورای نگهبان و مقامات ارشد نظام رایزنی کند. ما باید از افراد مستقل و توانا هم دفاع کنیم. به نظر شما آقای غرضی جزء کدام جریان است؟ او آدم خودش است اما اگر بیاید و ما از حضور او دفاع کنیم بد است؟ ما ژنرالهایی میخواهیم که به فکر منافع ملی باشند.
در بین اصولگرایان مگر آقایان لاریجانی و مطهری یا حجتالاسلام ابوترابی، عملکرد قابلدفاعی ندارند؟ اگر حسین مظفر و غفوریفرد در مجلس باشند، بهتر است یا تندروها؟ ما باید این را به مردم بگوییم که موضوع ما فقط رأیآوردن اصلاحطلبان نیست. ما میخواهیم مجلسی داشته باشیم که مصالح ملی را تشخیص دهد و فردی در آن نباشد که فقط تندروی و دادوفریاد کند و مسائل جناحی را مقدم بر مشکلات مردم بداند.
اخبار انتخابات - شرق