یک انتخابات دو نکته و چند سئوال
- مجموعه: انتخابات مجلس
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
1- یکی از استراتژیهای اصلی اصولگرایان در چند دوره انتخابات اخیر دوقطبیکردن جامعه و مرزبندیهای هویتی در جامعه بوده است. این استراتژی با آمدن احمدینژاد بیشتر در دستور کار قرار گرفت. احمدینژاد اصرار داشت با تقسیم کشور به شهری و روستایی، خود را گزینه مطلوب روستاییان قرار دهد. او در سال 88 به مرزبندیهای جدیدی از قبیل بالای شهر، پایینشهر، خواص و عوام، فقیر و غنی و... رو آورد و با خلق چنین موقعیتهایی و بدون توجه به پیامدهای جامعهشناختی و سیاسی آن بر این کار اصرار ورزید.
با رفتن احمدینژاد از فضای سیاسی کشور، اصولگرایان تلاش کردند از سیاست دوقطبیکردن جامعه استفاده کنند و به موفقیتهای سیاسی خود ادامه دهند. آنها در انتخابات ریاستجمهوری خط کش مقاومت و سازش را هم به مرزبندیهای قبلی اضافه کردند. چنین مرزبندیهایی به مرور زمان باعث میشد بخشی از جامعه میان خود و نظام شکاف هویتی احساس کند. با این ترفند گرچه موفقیتهای نسبی عاید اصولگرایان شد، اما زمینه تشدید اختلافات هویتی و فرهنگی را در جامعه ایجاد کرد.
در انتخابات سال 94 تمام این مرزبندیها و قطببندیها تاثیر خود را نشان داد. مردمی که عادت کرده بودند هر روز با یک برچسب جدید مواجه شوند، در کنار یکدیگر قرار گرفتند؛ مرفهین بیدرد، انگلیسیها، طرفداران اسرائیل و آمریکا، غربزدهها، سازشکاران، فریبخوردهها، اغتشاشگران، بالاشهریها، روشنفکران و افرادی با عناوین و برچسبهای مختلف خسته از 6سال تحقیر و متهمشدن با یک اجماع فرهنگی، هویتی و سیاسی به این استراتژی غیراخلاقی پاسخ دادند. جالب اینکه اصولگرایان بر اشتباه استراتژیک خود همچنان اصرار میورزند و بعد از انتخابات نیز خطکشیهای هویتی خود مثل کوفیخواندن مردم تهران یا انگلیسی دانستن آنها را ادامه میدهند.
2- برای بسیاری از کشورها مشارکت 62درصدی در انتخابات یک موفقیت بزرگ و تبلوری از حضور مردم در عرصه سیاسی به شمار میآید. جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنی نیست و مسئولان نظام میزان مشارکت مردم را دلیلی بر مشروعیت نظام قلمداد میکنند. اما با توجه به اینکه قانون انتخاباتی ما هیچ محدودیتی را برای رایدهندگان قائل نمیشود و از سویی تبلیغات وسیعی برای حضور مردم در پای صندوقهای رای انجام میشود، انتظار میرود مشارکت گستردهتری از سوی مردم در انتخابات صورت گیرد.
در چنین شرایطی غیبت 38 درصد مردم در پای صندوقهای رای از لحاظ سیاسی و جامعهشناختی میتواند مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد؟ چرا نیمی از مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند؟ چرا در حدود 40 درصد مردم سایر شهرهای کشور در پای صندوقهای رای حاضر نشدند؟ اگر واقعیتهای اینچنینی مورد مطالعه و بررسی قرار نگیرند و به دنبال آسیب شناسی و ارائه راهکار نباشیم، پیامدها و عواقب آن در سالهای آینده به صورت ملموستری خود را نشان خواهد داد. آیا غیبت 40 درصدی مردم واکنشی به ردصلاحیتهای گسترده در انتخابات مجلس بود؟ آیا مشکلات اقتصادی و سایر معضلات موجود در جامعه باعث بیتفاوتی غایبین شده است؟ آیا 40درصد جامعه، گزینهای که بتواند افکار و اعتقادات او را در انتخابات نمایندگی کند، نیافته است؟ آیا گزینههای حاضر در انتخابات تبلوری از علایق و سلایق مختلف جامعه نبوده است؟ پاسخ به این پرسشها از طریق پژوهش و افکارسنجی از سوی نهادهای معتبر میتواند مسئولان و تصمیمگیران نظام را در تصمیمگیریهای آینده یاری رساند. حضور 60 درصدی مردم در انتخابات اسفند 94 موجب مباهات و افتخار نظام جمهوریاسلامی در منطقه آنتی دموکراسی خاورمیانه است، اما برای تحلیلگرانی که کنشگر ایرانی را میشناسند، غیبت 40 درصدی مردم هم میتواند زنگ خطری جدی به حساب آید.
اخبار انتخابات - همدلی