٢ دوست یکدیگر را به قتل متهم کردند
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
اخبار حوادث - ٢ دوست یکدیگر را به قتل متهم کردند
به گزارش خبرنگار ما، جلسه رسیدگی به اتهام این جوان صبح دیروز با دفاع نماینده دادستان تهران از کیفرخواست شروع شد. او گفت: «آذر سال٩١ به ماموران خبر رسید جوانی به نام هوشنگ با ضربه چاقو به قتل رسیده است.وقتی تحقیقات پلیس آغاز شد، برادر هوشنگ ادعا کرد ضارب را دیده است. او گفت وقتی صدای فریاد را شنیدم، دیدم یکی از بچهمحلها به نام کامران چاقوی خونآلودی در دست دارد، او برادرم را زد و با یک زن و مرد فرار کردند.»
خانواده هوشنگ مدعی شدند در جریان نیستند درگیری به چه دلیل اتفاق افتاد، نماینده دادستان ادامه داد: «کامران ٤٠روز بعد از حادثه با توجه به نشانیهایی که اولیایدم داده بودند، بازداشت شد و اکنون با توجه به تحقیقاتی که انجام گرفته و سایر مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم.»سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
وقتی نوبت به کامران رسید اتهام قتل را رد کرد و گفت: «دوستم ابراهیم و دختر موردعلاقهاش سحر یکماه بود که در خانه من زندگی میکردند. من خانه مجردی داشتم و به آنها پناه داده بودم. یکشب سحر گفت حتما میخواهد به محلات برود و از ابراهیم خواست او را ببرد البته نمیدانم ماجرا چه بود و اصرار سحر به چه دلیل بود فقط میدانم به او تلفنی شد و بعد او اصرار کرد که برود.
ابراهیم مخالفت کرد و گفت من پول ندارم و ماشین هم آماده سفر نیست. آنها با هم جروبحث کردند. بعد ابراهیم به من گفت اگر میتوانی کمی پول به من قرض بده تا سحر را ببرم. قبول کردم سوار ماشین شدیم تا به خانه پدرم برویم و پول بگیرم. در راه سحر به من اصرار کرد همراهشان بروم. او گفت وقتی ابراهیم عصبانی میشود رفتارش دست خودش نیست، یکبار میخواسته او را زندهبهگور کند.
قبول کردم همراهشان بروم. وقتی مقابل خانه پدرم رسیدیم به آنها گفتم کمی جلوتر منتظر باشید تا پول بگیرم و برگردم. وقتی برگشتم دیدم ابراهیم و سحر نیستند، کمی اطرافم را نگاه کردم دیدم ابراهیم و سحر از سر خیابان میآیند، پرسیدم چه شده است ابراهیم جواب داد چندجوان سر خیابان به سحر متلک گفتند.
گفتم اینها بچهمحلهایم هستند. من شما را آشتی میدهم و مشکل را حل میکنم بهمحض اینکه به سمت سر خیابان رفتیم، هوشنگ که داخل مغازه بود، من و ابراهیم را باهم دید و فکر کرد من به حمایت از ابراهیم آمدهام. او به سمتم حمله کرد و مشت زد بعد هم دوستش میله آهنی برداشت تا ما را بزند. ابراهیم هم ضربهای به پشت مقتول زد، درگیری شدت گرفت من هم بلافاصله ابراهیم و سحر را داخل ماشین پرت کردم و از محل فرار کردیم.» متهم با بیان اینکه ابراهیم چاقو داشت، گفت: «من نه چاقویی داشتم که مقتول را بزنم و نه اصلا درگیری بین ما رخ داده بود که بخواهم او را بکشم.» در این هنگام قاضی باقی - رییس دادگاه- خطاب به متهم گفت: «تو در اولین بازجوییها ادعا کردی ابراهیم ضارب است اما بعد ادعایت را پس گرفتی و گفتی ضارب خودت هستی.
دو شاهد پرونده از جمله برادر مقتول گفتهاند چاقوی خونآلود را دست تو دیدهاند حالا چطور قتل را تکذیب میکنی؟» متهم پاسخ داد: «من همان ابتدا واقعیت را گفتم، حرفم را قبول نکردند مجبور به اعتراف شدم اما واقعیت همین است که تعریف کردهام.» سپس متهم ردیفدوم در جایگاه حاضر شد. ابراهیم اتهام را رد کرد و گفت: «کامران چاقو را از من گرفت، من مقتول را نمیشناختم و قصد درگیری هم نداشتم. او خودش ضربه را وارد کرد.» هیات قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
اخبار حوادث - شرق