قتل با چاقوي نوجواني
- مجموعه: اخبار حوادث
- تاریخ انتشار : شنبه, 20 آذر 1395 08:26
مغازهدارها پي كاسبي خود بودند كه ناگهان جيغ ترمز يك دستگاه وانت همهشان را ترساند. راننده جلوي يك دستگاه پرشيا پيچيده و راه آن را بسته بود. چهار - پنج پسر نوجوان از هر دو ماشين پياده شده بودند.
آنها در چند خيابان آن طرفتر با هم تصادف كرده و آينه به آينه شده بودند اما دعوايشان تا اينجا كشيده شده بود. سامان با چاقو به سمت احمد رفت. احمد كه نميخواست درگيري بالا بگيرد، فرياد زد: «برو بچه، برو شر درس نكن» خون اما در رگهاي سامان به جوش آمده بود. پسر ١٦ساله چند بار چاقو را به سمت احمد پرتاب كرد و دست آخر ضربهاي به پشت گوش او زد.
چشمان احمد ٢٥ ساله، لحظهاي سياهي رفت و سپس روي زمين افتاد. هنوز زنده بود كه سامان پا به فرار گذاشت. رحيم و سليم، احمد را به بيمارستان رساندند اما او مدتي بعد جان باخت. پزشكي قانوني علت مرگ او را «شكسته شدن جمجمه از پشت گوش با اصابت جسم تيز» اعلام كرد تا تيمي از كارآگاهان جنايي پليس پايتخت براي دستگيري سامان وارد عمل شوند. آنها چند روز بعد، پسر نوجوان را دستگير كردند و با محرز شدن وقوع قتل از سوي او، پروندهاش را براي صدور حكم به شعبه هفتم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي خازني فرستادند.
روز دادگاه، سامان را از كانون اصلاح و تربيت آوردند. لباس آبي كانون پوشيده بود. كاملا اتو كشيده. صورتش را تيغ انداخته بود. برق ميزد. مثل شيشهاي كه تازه از حرارت كوره بيرون آوردهاند و نيازي به تميز كردنش نيست. دستبند آهني به دست داشت و مامور زندان، كنارش ايستاده بود. پدر و مادر مقتول همراه عروس سابقشان (همسر مقتول) خود را به دادگاه رسانده بودند. چشمان عروس، قرمز بود. آنها قصاص ميخواستند.
با شروع جلسه دادگاه، پدر مقتول پشت جايگاه ايستاد. موي جوگندمي داشت و كمي قوز كرده بود. گفت: «من قصاص ميخوام. تا حالا خانوادش چند بار براي گرفتن رضايت سراغ ما اومدن اما من قصاص ميخوام. » پس از او نوبت به متهم رسيد. تا وقتي روي صندلي نشسته بود، سرش تا شانه وكيلش ميرسيد. او همان ابتدا قتل را انكار كرد و گفت: «من كسي رو نكشتم. اون روز (٩/٧/٩٤) رضا (متهم رديف دوم) هم با من بود. اونم چاقو داشت. شايد اون به مقتول ضربه زده باشه. من فقط يادمه كه براي دفاع از خودم و ترسوندن احمد، با دسته چاقو يه ضربه به پشت گوشش زدم. »
حرفهاي او، مادر مقتول را برآشفت. زن، وسط حرف متهم پريد و با لهجه غليظ آذري گفت: «بچه من زنده بود كه بردنش بيمارستان. اونجا گفت دلم نيومد اينو (قاتل) بزنم. چون بچه بود. » قاضي نهيبي به او زد «شما حق نداري وسط حرف متهم بپري، صحبت نكن» زن اما ادامه داد: «چرا نبايد حرف دلمو بزنم؟» و عروسش در همهمه اخطارهاي قاضي، گفت: «ميزني، آخرسر»دادگاه بعد از اين حرف پي گرفته شد و اينبار نوبت به سه پسر نوجوان ديگر رسيد.
رضا، رحيم و سليم به اتهام نزاع دسته جمعي منجر به قتل محاكمه ميشدند. رحيم، صورتي استخواني داشت. گفت: «سامان به خاطر گرفتن امتياز، براي اينكه بگه من خلافكارترم دست به چاقو شد. وقتي با وانت جلوي ما پيچيد، من و احمد و سليم پياده شديم. سامان اول با چاقو چند ضربه به سمت من پرتاب كرد. ضربهها به دماغ و دستم خورد. اومدم فرار كنم كه ديدم با چاقو يه ضربه هم به احمد زد و فرار كرد. » سپس سليم، پسر بلند قد لاغر اندام گفت: «اون روز من از زبون سامان شنيدم كه داد ميزد ميخوام زيباييت رو ازت بگيرم. ديدم كه با چاقو احمدو زد. » رضا نيز كه روز حادثه در كنار سامان ايستاده بود، با چشماني بيرونزده، گفت: «متهم دروغ ميگه. من چاقو نداشتم.
ما چند خيابون اونطرفتر با ماشين مقتول آينه به آينه شده بوديم. چند بار گفتم بيا بريم اما قبول نكرد. گفت ميخواد حالشونو بگيره. وقتي جلوي ماشينشون پيچيد، احمد هم پياده شد. جر و بحثشون سنگين شد و آخر سر سامان با چاقو احمدو زد. » سپس دوباره نوبت به سامان رسيد. قاضي از او پرسيد «اون روز ميدونستي اگه آدم بكشي، تو رو اعدام ميكنن؟» سامان پس از كمي سكوت، از همهچيز سخن گفت به غير از سوال قاضي. سوال دوباره تكرار شد كه اينبار گفت: «ميدونستم اگه جرمي مرتكب بشي، مجازاتت ميكنن اما مجازات قصاص رو نميدونستم.» وكيل او نيز با انكار وقوع قتل از سوي متهم، مدعي نارسايي و مبهم بودن نظريه پزشكي قانوني شد و بر توجه قضات بر ماده ٩١ قانون مجازات اسلامي كه قايل به تخفيف در مجازات حد براي مجرمان زير ١٨ سال است تاكيد كرد.
دادگاه به پايان خود نزديك شده بود. از پشت در صداي كشيده شدن زنجير پاي چند زنداني ديگر ميآمد. مامور با صداي بلند ميگفت: «بيا، بدو ببينم» ١٥-١٠ نفر، مرد و زن با چهرههاي در هم رفته هم بيرون ايستاده بودند. آنها همراهان متهم بودند. چشمان گريان مادر سامان، او را بيش از همه معرفي ميكرد. وقتي پس از پايان دادگاه، با آنها روبهرو شد، كار به درگيري لفظي و دخالت سربازان دادگاه كشيد. متهم در آخرين دفاع خود گفته بود: «ايكاش الان جاي من و مقتول عوض ميشد. »
اخبار حوادث - اعتماد