سروصدای تندروها محتوا ندارد
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
حد اقناع مخالفان روشهای اعتدالجویانه و اصلاحطلبانه کجاست و چه زمانی میتوان رفتارهای سازنده حول منافع ملی را از آنها شاهد بود؟
رسیدن به این نکته اهمیت بسیاری دارد و اگر این اتفاق میافتاد، بخش عمدهای از مشکلات بنیادی ما حل شده بود. اگر ما به این نقطه برسیم که حرکت نیروهای سیاسی براساس قانون و حقوق برابر شهروندان بهرسمیت شناخته شود، وارد مرحله تحکیم مردمسالاری شدهایم. یکی از مشکلات اساسی جامعه سیاسی ما این است که بخشی از نیروهایی که خود را در این حوزه دخیل کردهاند، هنوز حرکت سیاسیِ در چارچوب قانون و برابری سیاسی و برابری حقوق شهروندی را نپذیرفتهاند.
نمیخواهم از اصلاحطلبان تعریف کنم، اما واقعا پای حقوق شهروندی ایستادهاند و هزینه دادهاند. طرف مقابل، حتی در حوزه اقتصاد هم این را برنمیتابد؛ اما مسئله اینجاست که اقتصاد خود را در قالب عدد و رقم نشان میدهد و فساد آن برای همگان معلوم میشود، البته در عرصه سیاست نیز تبعیض و نگاههای حذفی، خود را با رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی نشان میدهند.
تصور این بود که با توجه به کارنامه دولت هشتساله اصولگرایانی که این روزها در مقام منتقد جدی روحانی ظاهر شدهاند و البته نوع نگاه مردم به عملکرد آنها که در انتخابات ٩٢ خود را نشان داد، آنها تا مدتی به مرور آنچه بود و آنچه شد، بپردازند و سکوت اختیار کنند. چرا بلافاصله هجمه به دولت یازدهم را کلید زدند؟
قبل از اینکه به این سؤال شما پاسخ بدهم روی این نکته تأکید میکنم که دورانِ هشتساله دولت احمدینژاد درسهای بزرگی برای همه ما بههمراه داشت. در دوران اصلاحات با وجود شرایط مطلوب کشور در حوزههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی و اداره امور مردم به بهترین وجه، تندروها جوّی درست کرده بودند که اصلاحطلبان بهدنبال سیاسیکاری هستند و اگر ما دولت را در دست بگیریم،
نور علی نور میشود! ایران با رشد اقتصادی پنج درصد، اقتصاد کمتر رانتی در حوزه دولت، مجلس شفاف و...، در حال الگوشدن میان کشورهای اسلامی و درحالتوسعه بود، اما تندروها میگفتند به نسل دوم اصولگرایان اجازه رشد داده نشده است! خب شرایطی ایجاد شد که در سال ٨٤، آنها وارد پاستور شدند و همهچیز هم در خدمت آنها قرار گرفت. نتیجه چه شد؟ هم مردم و هم هسته اصلی قدرت سیاسی امروز، میتواند نتایج دولت هشتساله این جریان را مشاهده کند و ببیند که چه اتفاقی در همه حوزههای این کشور افتاده است؟ وضعیت نامطلوب سیاست خارجی که منافع ملی و استقلال ملی ما را تهدید کرد، تحریمهایی که برخی از آنها کاملا بیدلیل و در اثر ماجراجویی در موضعگیریها، به مردم ایران تحمیل شد و ابتدا کاغذپاره خوانده شد، اما بعدها از سوی احمدینژاد بهعنوان عامل اصلی شکست سیاستهای دولت وی اعلام شد.
در حوزه سیاسی، همه نیروها مقابل هم قرار داده شدند و در بحث اجتماعی، آسیبهای اجتماعی، آمار نگرانکنندهای را برجا گذاشت و با ٧٠٠ میلیارد دلار درآمد ارزی، حرکت توسعهای ایران متوقف و رشد اقتصادی پنج درصدیِ دوران اصلاحات به منفی پنج درصد تبدیل شد. از آن مهمتر ما در فساد رکورد زدیم و هم در تاریخ ایران و هم در مقایسه با کشورهای دیگر، اعداد بسیار بزرگ فساد اقتصادی، خود را نشان داد. خب حالا برسیم به سؤال شما. چرا با این کارنامه و دلخوری مردم از این جریان که هنوز هم در شبکههای اجتماعی مشاهده میشود، حداقل یک سال سکوت نکردند؟ چند علت دارد. این تندروها منافعمحور عمل میکنند و منافع ملی اهمیتی برای آنها ندارد. پس از رویکارآمدن دولت یازدهم، حاشیه امنی که در گذشته داشتند، از دست رفت و از این اتفاق بسیار ناراحت هستند.
کاری که مردم و فعالان سیاسی در سال ٩٢ انجام دادند، محیط فساد اقتصادی را ناامن کرد. آقای هاشمی، بهعنوان تاریخچه انقلاب و نظام، وقتی امکان حضور در انتخابات سال ٩٢ را پیدا نکرد، تندروها نفس راحتی کشیدند و فکر کردند، بازی تمام است. هوشمندی نیروهای سیاسی اصلاحطلب، رئیسجمهور دوران اصلاحات، بزرگان کشور نظیر آقای ناطقنوری و آیتالله سیدحسن خمینی و خود آیتالله هاشمی در کنار توانمندی آقای روحانی و حتی اصولگرایان حامی منافع ملی، به اضافه حمایت مردم در شهرهای کوچک باخت را به تندروها تحمیل کرد. خب حق دارند امروز دستوپا بزنند و سروصدا کنند، البته بخشی از این سروصدا و طنین آن بهدلیل نبودِ توازن رسانهای در کشور است که صدای آنها را بلندتر جلوه میدهد.
رفتار سیاسی هوشمندانه آن است که در چنین شرایطی، تندروها از بازکردن جبهههای جدید در مقابل خود پرهیز کنند، اما آنها آیتالله هاشمی، ناطقنوری و علیاکبر ولایتی، اصلاحطلبان، اصولگرایان میانهرو، گروههای حامی اعتدال و... ، را مورد هجمه قرار میدهند. چرا آنها هر روز بر تعداد جبهههای مقابل خود میافزایند؟
مشکل تندروها در ایران این است که واقعا تا نوک بینی خود را میبینند و دوراندیشی ندارند. اتفاقات بزرگی در کشور افتاده است و همه اینهایی که نام بردید، نسبتبه سه هزار بورسیه غیرقانونی، نمایندگانی که با وزرای متخلف دولتهای نهم و دهم مماشات کردند و برعکس، رضا فرجیدانا، که دانشمند، مؤمن و بچه جبهه بود، را استیضاح کردند و دهها رفتار دیگر، انتقاد دارند. تندروها با وجود ضربه اساسیای که خوردند همچنان این حرکتهای کوتاه مدت را ادامه میدهند.
اتفاق بسیار مهم رخداده این است که آنها روشهای تخریبی خود را کامل پیاده میکنند، اما مقامات ارشد نظام بهصراحت، دولت، تیم هستهای، عملکردها و روشهای اعتدالی را تأیید میکنند. این مسائل تندروها را عصبیتر کرده است. ضمنا برخلاف اعتدالیون، اصلاحطلبان و اصولگرایان میانه، جریان تندرو اساسا خودانتقادی ندارد. ضمنا انسجام هم در آنها وجود ندارد و هنر تندروها تابهامروز، صرفا تخریب بوده است؛ تخریب که انسجام نمیخواهد، در حرکتهای ایجابی، هماهنگی نیاز است. بههمیندلیل ناخواسته هر روز مسئله تازهای برای خود در کشور درست می کنند.
این واکنش، کلیشهای نیست؟ اساسا برخی افراد، هر نوع انتقادی را تخریب نامگذاری میکنند. منتقدان دولت، حق اظهارِ نظر ندارند؟
عرصه سیاست عرصه انتقاد و رقابت است و این باعث رشد میشود. اصلاحطلبان که بیش از هر جریان دیگری این را مطلوب میدانند. بله نباید شعاری حرف بزنیم. یکی از مجالس داغ ایران مجلس ششم و دوران اصلاحات بود. چرا خوب بود؟ چون فساد در پایینترین سطح خود قرار داشت، اما در دورهای که فضا بسته شد، شاهد رشد فسادهای هزاران میلیاردی بودیم.
ما مشکلی با انتقاد رقیب نداریم. مشکل آنجاست که برخی دروغ میگویند. در همین جلسه غیرعلنی مجلس با دکتر ظریف، انواع اهانتها به تیم هستهای شد. خواسته بعدی از تندروها این است که از امکانات عمومی برای تبلیغات و کارهای رسانهای علیه جریان اعتدال و اصلاحات استفاده نکنند. آنها که وضع مالی مطلوبی دارند، خب به همانها اکتفا کنند!
اگر خاطرتان باشد اولین مواجهه رسانه عمومی با رئیسجمهور، در شب گفتوگوی زنده ایشان انجام شد که سبب تأخیر در پخش شد. پیش از آن، احتیاط بیشتری در رفتار با دولت داشتند، چراکه زمان زیادی از انتخابات نگذشته بود. چرا ناگهان و پس از بیانیه لوزان، فضای تبلیغاتی آنها اینقدر علیه حوزههای سیاست خارجی، سیاسی و فرهنگی تند شد؟
چند علت دارد، اما اصلیترین دلیل آن این است که فکر نمیکردند روحانی اینگونه عمل کند. در دو سال گذشته در تیم آقای روحانی، بهترین نمره را باید به خود وی داد. او با اتخاذ مواضع سنجیده و بیانِ سخنان مستدل و مدبرانه، تندروها را بهشدت عصبانی کرده است. آنها انتظار دارند وقتی حمله گسترده سیاسی و تبلیغاتی میکنند، طرف مقابل جا بزند، اما آقای روحانی اتفاقا بر موضع خود استوارتر میشود.
آنها تازه دارند متوجه میشوند، چه کسی رأی آورده است. بهنظر من واژهها خدمتگزار محتوا هستند و به لحاظ محتوایی، واقعا احساس میکنم اصلاحطلبان کاندیدای خوبی را به مردم معرفی کردهاند. تندروها هر روز بیش از دیروز، متوجه این مسئله میشوند، پس طبیعی است رفتارهای عصبیتری از خود بروز دهند.
مواضعی که اشاره کردید، صرفا در سخنرانیها بیان میشود. حتما شنیدهاید که برخی میگویند، اینها فقط حرف است.
اولا در ایران مقامات رسمی حرفشان عین عمل است. چرا فرهنگ سیاسی در ایران در حال تغییر است و از یککلامبودن افراد، به فرهنگ گفتوشنید و چندصدایی علاقهمند شدهایم؟ چرا این رویکرد در بخشهایتوجهبرانگیزی از جامعه رسوخ کرده است؛ رئیسجمهور دولت اصلاحات، در ایجاد این فرهنگ نقش بسزایی داشته است. ایشان سنجیده، مردمسالارانه و متکی بر قانونی حرف میزد و این عین عمل وی نیز بود. میگفت آزادی مقدس است، اما به معنی بیبندوباری نیست.
آزادی، یعنی آزادی مخالف من! این در مردم اثر میگذارد و رفتار جامعه را تا حدی تصحیح میکند. ما در کشوری در حال فعالیت هستیم که نبودِ توازن رسانهای، مشهود است و رسانههای بزرگ همچنان کلیشهای عمل میکنند. در چنین فضایی، آموزش به جامعه از طریق همین مواضع رئیسجمهور و فعالان سیاسی و نخبگان و انعکاسِ آن در رسانههای کوچک مستقل، اما تأثیرگذار، مانند مطبوعات مستقل و سایتها، ممکن میشود، اگرچه نوعی هرجومرج در شبکههای اجتماعی دیده میشود، اما درمجموع این مزیت را دارد که اجازه نمیدهد تندروها فضا را کاملا ببندند.
سخن رئیسجمهور حتما غیرمستقیم روی بدنه اجرائی و سایر قوا هم اثر میگذارد. این مسئله را با دوران احمدینژاد مقایسه کنید؛ هر بار سخن میگفت چه هزینههای داخلی و خارجیای ایجاد میشد. بوش و رژیم صهیونیستی در بحران عدم مشروعیت مطلق بودند، اما حرفهای بیربط، فضا را در افکار عمومی خودشان به سود آنها تغییر دادند، اگرچه بین ما مسلمانان هیچوقت مقبولیتی نداشتند.
آقای روحانی ویژگیهای اجرائی هم دارد. ایشان در کارهای کلیدی، معتقد به کار کارشناسی است. احمدینژاد میگفت من «همهچیزدان» و «کارشناسِ کارشناسان» هستم. در دنیای پیچیده تمایزیافته تخصصیشده فعلی، مثلا ارتوپدی هم شاخهشاخه شده است، اما او چنین مواضعی داشت. امیدوارم سایر ارکان کشور نیز از این فرصت استفاده کنند تا با کمک جامعه مدنی، توسعه را پیش ببریم. ایران در طبقهبندی جهانی، فضای کسبوکار و بهرهوریِ نازلی دارد. در حوزه نشر، رسانه، سینما، شاخصهای اجتماعی و...، نیز رتبههای خوبی نداریم. ما دوست داریم این شاخصها تغییر کنند، اما هنوز گرفتار مباحث اولیه هستیم. تندروها باید منافع ملی را پاس بدارند.
در پاسخ به سؤال ابتدای این گفتوگو، بهطور تلویحی اشاره کردید درک درست از تحولات، اتفاقی آرمانی در کشور است. در این مرحله «پیشاتثبیت» بهترین روش سیاسی حامیان گذار کشور از شرایط بسته و محدودیتهای ناشی از تحریم، در عین حفظ اقتدار و عزت، چه باید باشد؟
نباید کارهای غلط تندروها تأیید شود. آنها فکر میکنند با سروصدا میتوانند حامیان جامعه مدنی را بترسانند. باید وزرا، معاونان وزیر، مدیران کل، استانداران و سایر مقامات اجرائی در برابر کارهای مخرب موضع بگیرند. همچنین باید کار اقناعی را تداوم بخشید. دولت در این حوزه ضعیف عمل میکند. دولت کارهایی میتواند بکند که مشکلات تحریمها را ندارد، اما مؤثر است.
مثلا چه کارهایی؟
چند هزار انسان آگاه و توانمند، عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران هستند و امکان فعالیت آن هنوز وجود ندارد. باید جامعه بهسمت سامانیافتگی و تشکلیافتگی حرکت کند. خانه سینما و خانه احزاب با همّت دولت به مدار فعالیت بازگردند. این مسئله حتما از سوی افراد تخصصگرا در اصولگرایان هم حمایت خواهد شد و روزنامهنگار متخصص اصولگرا، سینماگر متخصص ارزشگرا و فعال حزبی تشکیلاتی این جریان هم از این تشکلیافتگی استقبال میکند.
در بُعد رسانهای چه پیشنهادی دارید؟
مشکل ساختاریِ نابرابربودن فضای رسانهای همچنان به قوت خود باقی است. سرافراز به صداوسیما آمده، اما هنوز از صداوسیمای ضرغامی فاصله نگرفته است. دولت میتواند در ارتباطات و کنشهایی که دارد، این فضا را بهسمت توازن ببرد. نکته دوم این است که ما در دنیای کلمات زندگی میکنیم؛ جهان نشانهها، جهان حرف و تصویر. امروز در شبکههای تحت موبایل، انقلاب ارتباطی صورت گرفته است. بخش رسانهای دولت باید این پیچیدگیها را درک کند و ورزیده، کارا و بهنگام عمل کند، اما چنین نیست و این عملکرد بیشتر واکنشی است تا کنشی. مواضع سنجیده مقامات رسمی فوقالعاده مهم است.
رسانه که از خودش نمیتواند حرف دربیاورد، پس مسئولان رسمی اجرائی و فعالان سیاسی و اساتید دانشگاه میتوانند بسیار مؤثر باشند. مسئولان اجرائی در حوزه تخصصی خود به موضعگیری بپردازند و وظیفه روابطعمومیهاست از این انفعال خارج شوند. دولت از نیروهای توانمند بدنه حامیان خود در عرصه روابطعمومیها بهره بگیرد. امکانات طرف مقابل زیاد است و دسترسی مالی بسیاری داشتهاند، اما کار آنها مضمون و محتوا ندارد. چرا که با ضعف در شایسته سالاری مواجه هستند، در مقابل کار دولت محتوا دارد و در تلاش است دستگاه اجرائی را که در هشتسال حضورِ احمدینژاد به جهتگیری ضدِتوسعه کشانده شده بود، بهسمت توسعه بازگرداند.
درباره مسائل محیطِ زیستی، حمایت از اقشار نیازمند، بازرگانی بخش خصوصی، بهرهوری دولت و...، با مشارکت مردم و مدلهای مشارکتی است که میتوان نتیجه گرفت. اگر مردم به مشارکت دعوت نشوند، مدام غر میزنند و سطح توقع آنها افزایش مییابد، اما اگر رویکردهای مشارکتی حاکم باشد، خودشان در جریان مسائل قرار میگیرند. توسعه با حضور جامعه مدنی معنا مییابد و از پایین به بالاست. فکر میکنم این در دولت در حال پیگیری است و من وقتی محتوای سخنان رئیسجمهور را تحلیل میکنم به وجود گرایش توسعه گرا در دولت ایشان پی میبرم.
جهتگیری سیاسی و رسانهای علیه دولت و منتقدان عملکرد هشتساله دولت احمدینژاد، بهطور روزانه در حال افزایش است؛ این را میشود از حجم برنامههای رسانه عمومی فهمید که همه مشکلات موجود را نه محصول عملکرد دولت موردِ علاقه خود، بلکه حاصل سیاستهای یکسالونیم اخیرِ دولت روحانی معرفی میکند. تریبونهای خاص، مجموعه گسترده رسانههای مکتوب و مجازی و برخی افراد هم بر همین مدار حرکت میکنند و فقط به «ابراز مخالفت» با تحولخواهان و رهبران اصلاحطلب و اعتدالگرا میاندیشند.
حمیدرضا جلایی پور در گفتوگو با «شرق»، این رفتار تندروها را امری عادی و پیشبینیپذیر میداند؛ جامعهشناس شناختهشده کشور، که عضویت در شورای مرکزی حزب مشارکت و فعالیت رسانهای در روزنامههای شاخص دوران اصلاحات را نیز در کارنامه دارد، درعینحال، دولت و فعالان جامعه مدنی را به کار جدی برای تداوم آگاهیبخشی و تشکلیافتگی جامعه دعوت کرد.
اخبار سیاسی - شرق