قائم مقام حزب اعتماد ملی : اصلاحطلبان قطعاً با روحانی به توافق میرسند
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 14 مرداد 1395 09:02
با رسول منتجبنیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی درباره تغییر رویکرد شماری از اصلاحطلبان در مقابل روحانی گفتوگو کردیم که در زیر میخوانید:
اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بدون هیچ قید و شرطی از روحانی حمایت کرده و در سه سال گذشته نیز همواره پشتیبان رئیس جمهوری و سیاستهای دولت بودهاند. اخیراً نیز شماری از چهرههای اصلاحطلب از جمله محمدرضا خاتمی تأکید کردهاند حسن روحانی گزینه اول و آخر اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است.
این در حالی است که شماری دیگر از چهرههای این جریان در روزهای اخیر گزینه گفتوگوی اصلاحطلبان با روحانی را پیش کشیدهاند. به این معنا که اصلاحطلبان نمیخواهند همانند انتخابات گذشته به روحانی چک سفید امضا بدهند. شما به عنوان دبیرکل حزب اعتماد ملی و یکی از اعضای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان همچنین عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در جریان هستید رویکرد اصلاحطلبان به حسن روحانی در انتخابات سال آینده چه خواهد بود؟
اصلاحطلبها هنوز به صورت جدی وارد بحث انتخابات- نه مقدمات انتخابات و نه بررسی روی کاندیدا- نشدهاند. این موضوع در ماههای آتی در دستور کار قرار میگیرد و هم کمیتههای انتخابات احزاب فعال میشوند و هم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به صورت فعال وارد صحنه خواهد شد. ما نیز در جلسه هفته گذشته با اعضای شورای مرکزی حزب «اعتماد ملی» به دبیران استانی تکلیف کردیم هر چه سریعتر کمیته انتخابات را تشکیل دهند.
آیــا کمــــــاکان شـــــــورای سیــــــاستگذاری اصلاحطلبان محور فعالیتها خواهد بود؟
در جلسه روز یکشنبه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، موضوع کمیته انتخابات مطرح و بنا شد در جلسه آینده ،کمیته انتخابات تشکیل و فعالیتش آغاز شود. بنابراین احزاب تصمیم دارند فعالتر از گذشته در انتخابات شرکت کنند. ما معتقدیم در این مرحله باید کار انتخابات را به صاحبان اصلی خود یعنی احزاب واگذار کنیم.
شخصیتهای محوری اصلاحات هم احزاب را رهبری کرده و تشکیلات جدیدی ایجاد نکنند. ما در سال 94 به دلیل پارهای از مسائل ناچار شدیم روندی غیردموکراتیک را بپذیریم و احزاب را کنار بگذاریم. معتقدم امروز نباید اشتباه گذشته را تکرار کنیم؛ چرا که دیگر شورای سیاستگذاری، کمیته راهبردی و امثالهم معنایی ندارد. حتی شورای مشورتی بزرگان ما هم باید کار مشورتی بکند و کار اجرایی را به احزاب واگذارند. زیرا وقتی کاندیدایی از سوی حزب معرفی شود، تعهدات و پایبندی وی به تشکیلات بیشتر خواهد بود.
در جلسه روز یکشنبه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، موضوع کمیته انتخابات مطرح و بنا شد در جلسه آینده ،کمیته انتخابات تشکیل و فعالیتش آغاز شود. بنابراین احزاب تصمیم دارند فعالتر از گذشته در انتخابات شرکت کنند. ما معتقدیم در این مرحله باید کار انتخابات را به صاحبان اصلی خود یعنی احزاب واگذار کنیم. شخصیتهای محوری اصلاحات هم احزاب را رهبری کرده و تشکیلات جدیدی ایجاد نکنند. ما در سال 94 به دلیل پارهای از مسائل ناچار شدیم روندی غیردموکراتیک را بپذیریم و احزاب را کنار بگذاریم.
معتقدم امروز نباید اشتباه گذشته را تکرار کنیم؛ چرا که دیگر شورای سیاستگذاری، کمیته راهبردی و امثالهم معنایی ندارد. حتی شورای مشورتی بزرگان ما هم باید کار مشورتی بکند و کار اجرایی را به احزاب واگذارند. زیرا وقتی کاندیدایی از سوی حزب معرفی شود، تعهدات و پایبندی وی به تشکیلات بیشتر خواهد بود.
از سوی دیگر این موضوع مطرح است که آیا باید از همین الان به قطع و یقین نامزدی را مطرح کنیم و پایش بایستیم یا این که موضوع را به بحث و بررسی بگذاریم. ما در سال 92 به صورت شتابزده این کار را انجام دادیم. برای پیروزی بر رقیب، آقای عارف انصراف داد و بزرگان اصلاحطلب هم بی چون و چرا و بدون گفتوگو و تعامل و به یک معنا به صورت همه جانبه از روحانی حمایت کردند. این کار ما خلاف عرف و رویه معمول فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی دنیا بود. حزب یا از شخصی حمایت میکند که وابسته به آن جریان و حزب است یا اگر وابسته نیست با وی تعامل میکند تا به تعهدات پایبند باشد. باید احزاب با کاندیداها بحث کنند تا در زمینههایی از جمله برنامهها، تشکیل دولت، انتصابات و... به توافق برسند.
گاه برای پایبندی دو طرف، این تعهدات مکتوب نیز میشود. ما در گذشته چنین نکردیم. بنده معتقدم باید در سال 96 این کار را انجام دهیم و یکجانبه از کاندیدایی حمایت نکنیم. باید از فردی حمایت کنیم که صد درصد حزبی و جناحی باشد تا پایبند به تعهدات جناحی باشد؛ در غیر این صورت باید با وی معامله و بحث شود و چه بسا به توافق نرسیم. اگر توانستیم نظر همدیگر را تأمین کنیم، قاطعتر از سال 92 وارد شده و حمایت میکنیم؛ اما اگر دیدیم یکجانبه است و طرف ما هیچ گونه تعهدی نداشته باشد، عاقلانه نیست. آنچه دوستان ما میگویند، این است که باید اول میان خود و بعد با کاندیداها وارد گفتوگو شویم و بعد از نامزدی حمایت کنیم.
احساس نمیکنید برای پس گرفتن حمایتتان یا شرط و شروط گذاشتن کمی دیر شده است؟
اصلاحات، جریان شناخته شدهای است و همان طور که رئیس جمهوری محبوبیت دارند، اصلاحطلبان هم در جامعه محبوبیت و پایگاه رأی دارند. نمیخواهیم برای سهم اصلاحطلبان در پیروزی آقای روحانی درصد تعیین کنیم، اما حمایت لیدرهای اصلاحطلب و رأی پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مشخص است. از سوی دیگر دولت امروز بشدت نیازمند حامی است؛ دولت امروز با مخالفانی مواجه است که ناجوانمردانه دولت را میکوبند. هر قدر هم به سمت انتخابات برویم، تخریبها افزایش پیدا میکند. دولت نیز در دفاع از خود، تریبون تبلیغاتی اندکی دارد. در این میان چه کسی باید از دولت دفاع کند؟ چه کسی با تحرکات ستادهای تخریب علیه دولت مقابله خواهد کرد؟ آقای روحانی باید با اصلاحطلبان به یک تفاهمی برسد. البته معتقدم اصلاحطلبان با آقای روحانی قطعاً به توافق میرسند.
شما از تفاهم صحبت میکنید و جریان رقیب شما یعنی اصولگرایان از جمله آقای باهنر یا مصباحی مقدم نیز میگویند روحانی میتواند کاندیدای مورد حمایت آنها باشد به شرطها و شروطها. در اینجا چه تفاوتی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود دارد؟
توافقی که باهنر و جریان اصولگرا از روحانی میخواهد، این است که دست از شعارهایش بکشد و مسیرش را عوض کند؛ در حالی که خواسته ما از رئیس جمهوری پایبندی هر چه بیشتر به شعارهایش است. ما میگوییم شعارهایی که در ایام تبلیغات مطرح شد، محقق شود. برخلاف اصولگراها که میگویند آقای روحانی باید قلب ماهیت کرده و شعارهایی که داده را پس بگیرد. ما معتقدیم دولت باید هم در تحقق شعارها و هم بهکارگیری نیروها با جریان اصلاحطلب به تفاهم برسد.
لازم نیست این تفاهم در بوق و کرنا شود. پیشنهاد ما این است کارگروهی از دو طرف تعیین شده و روی مسائل بحث کرده و به یک توافق منطقی برسند. اصلاحطلبان بعد از 92 دچار مشکل شدند؛ از یک طرف خودمان را ملزم به حمایت از دولت دیدیم و از طرف دیگر در انتصابها کمترین توجه به اصلاحطلبان شد. اصلاحطلبان ناراحتند؛ در استانها مشکل دارند و ناراضی هستند. از یک طرف میدانند نمیشود پشت رئیس جمهوری را خالی گذاشت و از طرف دیگر نارضایتیهایی وجود دارد. ما در این مفاهمه میخواهیم رئیس جمهوری به شعارهایش عمل کند.
برخی اصلاحطلبان هم معتقد هستند برخی شعارها و برنامههای اعلامی از سوی روحانی در ایام انتخابات محقق نشده است، اما اذعان دارند که حل برخی مسائل در حیطه اختیارات وی نبوده است.
من معتقدم برخی شعارهای رئیس جمهوری عملی و شدنی است که باید در فرصت باقی مانده اجرایی شود. بخشی از آنها نیز در اختیار رئیس جمهوری نیست. بنده ایشان را آدم شجاع و باشهامتی میدانم و معتقدم این توان را دارند که برای نمونه با گروه فشار مقابله کنند. درست است که موضوع هایی در اختیار ایشان نیست، اما مردم هنوز نمیدانند وی در فلان موضوع کاری انجام داده است یا نه؟ باید با مردم شفاف صحبت کرد و هزینهاش را هم پرداخت. گاهی برخی ملاحظات، باعث بد گمانی میشود؛ رئیس جمهوری باید افکار عمومی را بر ملاحظات مقدم بدارد و شفاف و صریح به مردم موانع را بگوید تا مسئولیتش به دوش دولت نیفتد. متأسفانه الان رئیس جمهوری در سیبل است و میبینیم نامههای اعتراضی خطاب به رئیس جمهوری نوشته میشود. در حالی که باید واقعیتها را به مردم بگویند. بگوید منِ رئیس جمهوری هم کنار شما هستم اما نشده است.
این امکان وجود دارد که با رئیس جمهوری به توافق نرسید؟ آن موقع اصلاحطلبان از روحانی عبور خواهند کرد؟
امیدواریم به اینجا نرسد؛ چون غیرمنطقی است که یک نفر بگوید اهل مفاهمه نیستم. آقای روحانی اهل تدبیر، اندیشه و تفاهم است؛ وی دچار این توهم نیست که به حمایت نیاز ندارد. بنابراین دلیلی ندارد وارد مفاهمه نشود. لازم نیست به صورت علنی بحثهایی را مطرح کند. کارگروههایی بحث میکنند و خود ایشان با شخصیتهایی که در شأن ایشان هستند، گفتوگو میکنند و به نتیجه میرسند.
احتمال حمایت اصولگرایان از روحانی را چقدر میدانید؟
اصولگرایان دچار مشکلات عدیدهای هستند؛ مشکلات اصولگرایان به مراتب از اصلاحطلبان بیشتر است. چون رئیس جمهوری دارند که ماهیتاً از خودشان است، اما شعارهایش مورد حمایت آن نیست. نه میتوانند از وی عبور کنند و نه میتوانند از وی حمایت کنند. از سوی دیگر درون اصولگراها، جریانی به نام طیف احمدینژاد متولد شده است که میخواهد در انتخابات سال آینده اثرگذار باشد. این طیف دیدگاهها و شعارهای تندی دارند که مورد قبول همه اصولگرایان نیست. اصولگرایان نه میتوانند با این طیف کنار بیایند و نه میتوانند طردشان کنند؛ چه بسا در برخی موارد به آنها احتیاج دارند. بنابراین دچار تناقض عجیبی هستند. اینکه چگونه این تناقض را حل کنند، بستگی به عقلایشان دارد.
به اعتقاد بنده، عقلای اصولگرا راهی غیر از حمایت روحانی ندارند؛ زیرا هم خمیرمایهاش از خودشان است و هم امید پیروزیاش وجود دارد. بنابراین دلیلی ندارد از وی عبور کنند. حمایت از گزینههایی مثل احمدینژاد نوعی انتحار سیاسی است و نباید دچار چنین اشتباهاتی شوند. اصولگرایان تا به حال دچار اشتباهات تاریخی شدهاند و نباید از جریانی که انحرافی میدانستند و اختلاسها و فسادهایش در تاریخ خواهد ماند، حمایت کنند. نباید سرنوشتشان را با این پدیده گره بزند چون برای آنها گران تمام خواهد شد. معتقدم بهترین گزینه برای اصولگرایان، روحانی است و چه بسا عقلای قوم، دیگران را راضی به این پشتیبانی بکنند. البته به احتمال زیاد تندروها گزینه دیگری دارند.
اخبار سیاسی - ایران