ماراتن زنان بهبود یافته در پارک معتادان
- مجموعه: اخبار اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
معتادان و کارتن خوابهای پارک حقانیِ دروازه غار؛ پارک کارتن خوابها، معتادها. جایی که هر گوشهاش پُر از کسانی است که مشغول تریاک و هرویین و کراک کشیدن هستند، یا سرهاشان در هم گره خورده و دودی از آن بالا میآید یا در چادرهایی که از لابهلای فنسها و شاخه درختان برای خودشان درست کردهاند، نشئگی را میگذراندند.
آرامش صبحگاهیشان به هم خورده بود، اگر در خماری نبودند، سر را بالا گرفته یا از دور نگاه میکردند یا نزدیکتر آمده بودند: «خوش بهحالشون، ترک کردن، خاک تو سرمون، ما داریم هرویین میکشیم.» این را جوان ٢٠ سالهای گفت که چندسال است، اعتیاد دارد. این را گفت و روی زمین نشست.
نگاهشان پُر از حسرت بود به زنانی که فارغ از همه آنها که زیر سایه درختان و در گودی پارکی که بخش زیادی از چمناش خشک شده بود، نشسته بودند و مواد میکشیدند، نرمش کردند و با پلاکاردها و شاخههای گل داوودی که دستشان بود، به سمت بخش شمالی پارک حرکت کردند. آنها زنان بهبود یافته از اعتیاد و کارتن خوابی بودند که صبح دیروز در ماراتن موسسه زنان سرزمین خورشید شرکت کردند.
همانها که روزی جای همین معتادان و کارتن خوابها، سالها مواد کشیدند، هرویین، کراک، تریاک و شیره؛ برنامه ماراتن در ٣ بوستان خواجو، بهاران و حقانی بود؛ بوستانهای دروازه غار. آنها راه میرفتند و خواندند: « تو هم میتوانی همین امروز همراه شو» یا: « همه جا بنویس، همه جا بخوان، من میتوانم.»
«عاطفه» از لای پتویی که روی سرش کشیده، با یک چشم نگاهشان میکند. زیر پتو دراز کشیده و برای خودش از میان فنسها، خیمهای درست کرده:
« بهم گفتن باید ترک کرده باشی تا بتونی بیای.» این را در جواب اینکه چرا به خانه خورشید که چند قدمی با پارک فاصله دارد، نمیرود، میگوید. دست و پایش در یک تصادف، شکسته و پلاتین دارد: «منتظریم دیهام را بدن تا خونه بگیریم و ترک کنیم.
بدون خونه که نمیشه ١٧سال اعتیاد را ترک کرد.» همسرش همان نزدیکیهاست، میان همانها که مشغول کشیدن هستند. آنقدر زیادند که نمیشود پیدایش کرد.
«فرانک» کنار چند مرد، روی زمین چمباتمه زده، با دستی زیر چانه ماراتن زنان را نگاه میکند. چند کیسه شبیه پلاستیکهای دورهگردها جلویش است: «حال نداشتم باهاشون برم.» ٢٠سال بیشتر ندارد، هرویین میکشد، با پدرش که دو سه متر آن طرفتر نشئه روی زمین دراز کشیده: «تو انبار گندم میخوابم، چند بار با متادون ترک کردم اما کنارش دوا هم کشیدم، نتونستم ادامه بدم، الانم بدم نمیاد ترک کنم، اما فقط با متادون.»
گروه زنان معتاد بهبود یافته از میان پارک حقانی میگذرد، ٢٠٠ نفری میشوند. آنقدر زیاد که نگاه معتادان و کارتن خوابهای پارک، یک لحظه رهایشان نمیکند. «سپیده» سرش را از چیزی شبیه چادر بیرون میآورد، با دوستش و یک دختربچه، ٨ ماهی است که زیر همان چادر زندگی میکند.
میپرسد: « اینها معتاد بودن؟ خوب شدن؟ خانه خورشید متادون میده؟» اینها برایش مهم است. ٢٣سال بیشتر ندارد، چندسال پیش به خاطر بارداری از خانه فرار کرده. بچهاش شیرخوارگاه است: «دو سه ساله شیشه میکشم، قبلش خونه بودم اما مجبور شدم بیام اینجا.» هر دو مشغول آرایش هستند.
زنان بهبود یافته از لابه لای آنها رد میشوند، گاهی خم میشوند و در گوش معتادان زن، میگویند: «با ما بیا.» اما جوابی نمیگیرند. مسیر را به سمت پارک خواجو ادامه میدهند. پارکی در چند قدمی «حقانی.»
«گلی»، زن ٥٥ سالهای است، بلافاصله قوطی سفید رنگی از جیبش در میآورد و میگوید: «من بدون این هیچ جا نمیرم.» اشارهاش به متادونی است که از خانه خورشید میگیرد: « ٥ ماهه که ترک کردم، الانم اومدم خواهرمو ببینم، ٥ ساله ندیدمش.» اعتیاد را از همسرش گرفته، درست مثل یک بیماری مسری.
«مهدی» صدایشان را که میشنود، از جا بلند میشود، نشئه نیست: « برنامه اینا خیلی خوبه، ما از خدامونه که ترک کنیم، اما موقعیتش پیش نمیاد.» ٣٨ سالاش است اما خیلی بیشتر نشان میدهد، ٨ سالی میشود در همین پارک حقانی، زندگی میکند: « ١٦ ساله معتادم، هرویین و شیشه میکشم، چند بار ترک کردم اما نشده.»
آنها پارک خواجو را دور میزنند و به پارک بهاران میرسند، پارکی در امتداد خیابان هرندی یا همان دروازه غار. «فاطمه»، یکی از زنانی است که کاور سفیدی به تن کرده. ٣٠ ساله است و میگوید ٨سال و نیم است که ترک کرده: « برای گرفتن برنامه بهبودی از اعتیاد، با خانه خورشید آشنا شدم، وقتی آمدم ترک کرده بودم.»
او حالا ولی دیگر اعتیاد ندارد: « نمیتونم خیلی با معتادان حرف بزنم، اگر میتونستم مادر و پدر و برادرم که معتاد هستن را ترک میدادم.» با دست به سمت معتادان پارک اشاره میکند: « اینها که ترک نمیکنند، میترسند، جرأتش را ندارند.» قصهاش شبیه « مریم» و « الهه» است، زنانی که ٢٠ و چندسال اعتیاد داشتند و حالا ترک کردند:
« همسرم اعتیاد داشت، منم دنبال او معتاد شدم، حالا ولی ٥سال و ١٦ روز است که پاکم.» این را الهه ٣٧ ساله میگوید.
مریم ٤٦ ساله هم ادامه صحبتهای دوستش را میگیرد: « ٢١سال اعتیاد داشتم، کل خانواده را همسرم معتاد کرد، پسر و دخترم هم مواد میکشیدند حالا ولی همه ما جز شوهرم، ترک کردیم.» میگوید:
« مواد را خیلی دوست داشتم، همه ناراحتیهامو از یادم میبرد، اما از وقتی با خانم ارشد آشنا شدم و ترک کردم، وضعم بهتر شده.»
لیلا ارشد، مسئول موسسه کاهش آسیب زنان سرزمین خورشید است. او که برنامه ماراتن زنان بهبود یافته را برپا کرده، به «شهروند» میگوید: « ٩٠ نفر برای شرکت در این ماراتن ثبت نام کرده بودند اما دیروز حدود ٢٠٠ نفر شرکت کردند، ما به همه کمپهای ترک اعتیاد و خانههای میان راهی این برنامه را اعلام کرده بودیم، آنها هم به معتادان بهبود یافته گفتند و همانها امروز آمدند.»
او درباره برنامه صبح جمعه توضیح بیشتری میدهد: « ما این ماراتن را به خاطر بازگشت به سلامتی زنان معتاد، در چهار پارک محله هرندی برگزار کردیم، ١٠سال است که در همین محله کار میکنیم و همیشه دنبال این بودیم که بتوانیم صدای زنانی را که قطع سوء مصرف داشتند را به گوش مسئولان برسانیم، همین حرکت باعث میشود تا خیلیها بیایند و اعتیادشان را ترک کنند.»
از میان جمعیت میگذرد، دو مرد جلویش را میگیرند، از چندین بار پاکی و اعتیاد دوبارهشان میگویند. از شغلی که ندارند و نیازی که به پول دارند. «قاسم» هم میخواهد ترک کند، اما میگوید: « کار ندارم، خانه ندارم، اگر ترک کنم کجا بروم.»
٤٩ ساله است، میگوید چند بار کمیته امداد رفته اما آنها جوابی ندادهاند: « وقتی پاک میشم، باید کار کنم که دیگه سراغ مواد نرم، اما کو کار؟ ٤ ماهه اینجام، همش با استرس میخوابم، یا مامور شهرداری میاد یا نیروی انتظامی.»
مسئول موسسه خانه خورشید اما در پاسخ به این درخواست معتادان، میگوید: « یکی از خواستههای امروز ما ایجاد اشتغال و درآمد برای کسانی است که میخواهند سالم زندگی کنند، اما نمیتوانند. ما از سیاستگذاران میخواهیم که برای این افراد پس از ترک اعتیاد، شغل ایجاد کنند، چراکه وقتی آنها بیکار باشند، دوباره گرفتار اعتیاد میشوند.»
گروه، به سمت خانه خورشید باز میگردد، همان ٢٠٠ نفر. برایشان جشنی برپاست و هدیههایی که انتظارشان را میکشید. صدای موسیقی حیاط کوچک خانه را پر کرده بود، آنها دست میزدند و خوشحال بودند.
لیلا ارشد از بالای نردهها، میکروفون را دستش میگیرد: « شما هم روزی تجربههای تلخی داشتید، اما امروز جمع شدیم تا بگوییم بدون مواد مخدر هم میشود زندگی کرد، امروز ما در مسیر بهبودی هستیم.» مسئول خانه خورشید، حرفهای دیگری هم دارد: « مسئولان باید بدانند که برای این افراد جای اشتغال، مسکن مناسب، بیمه درمانی و تأمین اجتماعی، احترام و برگشت به جامعه خالی است. ما در تلاش هستیم تا فعالیتهایمان را بیشتر در همین بخشها متمرکز کنیم.»
منشیزاده، از دیگر فعالان خانه خورشید هم ادامه حرفهای ارشد را میگیرد: « جامعه ما شرایط بهتری پیدا کرده اما مشکل اعتیاد درحال افزایش است، به همین خاطر معتادان بهبود یافته میتوانند به کسانی که به خاطر اعتیاد نمیتوانند روی پایشان بایستند، کمک کنند.»
ماراتن پایان یافته. بهبودیافتههایی که حالا برای معتادان داخل پارک حکم قهرمان را دارند، با مرور خاطرات تلخی که از همین پارکها برایشان به یادگار مانده به سمت خانهای میروند که همچون سایر خانهها در دارد و دیواری و سقفی که با هر باران نمیچکد. آنها الان خوشحالند که دیگر از تکه پارچههایی که چادر خانهشان شده بود رها شدهاند.
اخبار اجتماعی - شهروند