بداقبالی ( حکایت )
- مجموعه: شهر حکایت
شخصی از بام افتاد و بر گردن قطب الدین فرود آمد و مهره گردن او شکست.
قطب الدین در بستر خوابیده بود که جمعی به عیادت او آمدند و جویای حال وی شدند. او گفت: چه حال از این بدتر که دیگری از بام افتاد و گردن من بشکست.
طنزهای شیرین سهل آبادی
منبع:روزنامه خراسان