به مردم کوفه افشاي سران ناکثين
به مردم کوفه افشاي سران ناکثين از بنده خدا، علي امير مومنان، به مردم کوفه، که در ميان انصار پايهاي ارزشمند، و در عرب مقامي والا دارند. پس از ستايش پروردگار! همانا شما را از کار عثمان چنان آگاهي دهم که شنيدن آن چونان ديدن باشد، مردم برعثمان عيب گرفتند، و من تنها کسي از مهاجران بودم که او را براي جلب رضايت مردم واداشته، و کمتر به سرزنش او زبان گشودم، اما طلحه و زبير، آسانترين کارشان آن بود که بر او بتازند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند، عايشه نيز ناگهان بر او خشم گرفت، عدهاي به تنگ آمده او را کشتند، آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه به اطاعت و اختيار، با من بيعت کردند. آگاه باشيد! مدينه مردم را يکپارچه بيرون رانده، و مردم نيز او را براي سرکوبي آشوب فاصله گرفتند، ديگ آشوب به جوش آمده، و فتنهها بر پايههاي خود ايستاد، پس به سوي فرمانده خود بشتابيد، و در جهاد با دشمن بر يکديگر پيشي گيريد، به خواست خداي عزيز و بزرگ |
( مِنْ کِتابٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ ) إِلى أَهْلِ الْکُوفَةِ عِنْدَ مَسِيرِهِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى الْبَصْرَةِ: مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِىٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنينَ إِلى أَهْلِ الْکُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصارِ وَ سَنامِ الْعَرَبِ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّى أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمانَ حَتّى يَکُونَ سَمْعُهُ کَعِيانِهِ: إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ فَکُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهاجِرِينَ أُکْثِرُ اسْتِعْتابَهُ، وَ أُقِّلُ عِتابَهُ، وَ کانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِما فِيهِ الْوَجِيفُ، وَ أَرْفَقُ حِدائِهِمَا الْعَنِيفُ، وَ کانَ مِنْ عائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ، فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ قَتَلُوهُ، وَ بايَعَنِى النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَکْرَهِينَ وَ لا مُجْبَرِينَ، بَلْ طائِعِينَ مُخَيَّرِينَ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ دارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِها وَ قَلَعُوا بِها، وَ جاشَتْ جَيْشَ الْمِرْجَلِ، وَ قامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ، فَأَسْرِعُوا إِلى أَمِيرِکُمْ، وَ بادِرُوا جِهادَ عَدُوِّکُمْ، إِنْ شاءَ اللَّهُ. |