ماهی صفت" اين همه جوك از كجا آورده؟
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 01 تیر 1391 12:01
حمید ماهیصفت، کمدین معروف کشور چهارشنبه مهمان سايت شفاف بود تا به سوالات کاربران پاسخ دهد.
به گزارش ايسنا، در اين مطلب ميخوانيم:
طبق درخواست بسیاری از کابران از حميد ماهيصفت خواستیم در ابتدا خودش را معرفی کند و به قول یکی از همین کاربران بگوید اهل کدام شهر است تا حسابی از خجالتش در بیاییم. ماهی صفت خود را متولد شیراز ، سال 38 معرفی کرد . اصالتا اصفهانی است اما در شیراز به دنیا آمده و سالهای نوجوانی و جوانیاش را در سه راه آذری تهران گذرانده و در حال حاضر هم ساکن سعادت آباد است.
همسرش پرستار است، سر ماجرای مریضیاش سال 60 با وی آشنا شده و در سن 22 سالگی با او ازداج کرده است. دو فرزند دارد . پسرش 29 و دخترش 28 ساله هستند. گفتوگوی پیش رو سوالات کابران شفاف است که ماهیصفت بیهیچ پردهای به آنها پاسخ میدهد.
-دوستان زیادی از شما پرسیدهاند این همه جوک رو از کجا میآورید؟
راستش من با نگاه متفاوتی به همه چیز نگاه میکنم . پیامکها ،برنامههای مختلف و حتی جوکهایی که از بقیه میشنوم، همه را جمعآوری میکنم، روی آنها کار میکنم،بعد از کلی بالا و پایین کردن میبینم بیشتر به خصوصیات کدام شهر و قومیت میآید بعد با لهجه آن شهر تعریف میکنم. در ضمن آنچه مهم است خود جوک نیست بلکه نوع بیان آن است.
-از قوم و لهجه حرف زدید، افراد بسیاری از شما گله کردهاند چرا به قومیتها توهین میکنید و هموطنان لر هم در این زمینه گله های زیادی از شما داشتند ،چه پاسخی دارید؟
من کاملا مخالف حرف این دوستان هستم و هیچگاه به هیچ شخص و قومیتی توهین نکردهام ، اگرچه بنا بر اقتضا و خواست مردم با آنها شوخی میکنم ولی هیچ گاه توهینی نکردهام. ضمن اینکه من در همه مراسم از حضار اجازه میگیرم و بعد از مراسم هم از همه عذرخواهی میکنم تا اگر کسی هم از دست من ناراحت شده،رفع کدورت شود. در خصوص هموطنان لر هم من همیشه ارادت خاصی نسبت به آنها داشته و دارم و از خوشقلبی و سادهدلیشان سخن گفتهام.
جالب است بدانید من پیامگیری دارم که دوستان از شهرها و قومیتهای مختلف تماس میگیرند و جوکهای شهر خودشان را برای من میگذارند و بسیاری از لطیفههایی را که استفاده میکنم خود هموطنان لر برایم گذاشتهاند.
-در کنار سوال بالا اشخاص بسیاری هم پرسیدهاند چرا برای کردها کم لطیفه میگویید؟ از آنها میترسید؟
نه. اصلا این طور نیست من نسبت به دوستان کرد بسیار هم ارادت دارم ، متاسفانه در مورد این دوستان یا شهرهایی که زیاد در مورد آنها جوک نمیگویم لطیفههای زیادی پیدا نکردم و جود ندارد ، شاید به زودی از خجالتشان در بیایم.
-برخی پرسیدهاند شما از سیدکریم و علی بابا که پیشترها به نوعی کار شما را انجام میدادند خبری دارید ؟
بله جناب سیدکریم که در حال حاضر در آمریکا به سر میبرند و خیلی شرایط جسمی و روحی مناسبی ندارند ، آقای علی بابا هم چند سالی است که به رحمت خدا رفتهاند.
-آیا شما الگوی خاصی داشتید و از کسی الگوبرداری کردید؟
نه واقعا من هیچ الگویی که مشوقم برای روانهشدن به این سمت باشه نداشتم. جوک گفتن و خنداندن مردم از همان کودکی در خون من بود .
-کاربران بسیاری پرسیدهاند شما مشابههای خارجی هم دارید؟
کسانی که مثل من ایرانی باشند ، چند نمونهای هستند. پرویز حساس در آمریکا و یك نفر دیگر هم هست در وین.
-خیلی ها دوست داشتند بدانند بزرگترین آرزوی شما چیست؟
من دو آرزو دارم. یك آرزوی شخصی و برای خودم که دوست دارم بچههایم بعد از ازدواجشان از ما جدا نشوند و همه با هم باشیم. دومین آرزوم هم برای مردم خوب کشورم است،یك روز در روزنامهای خواندم که ایران مقام نودوهشتم شادی را در بین کشورهای جهان دارد؛ از آن روز به این آرزو فکر کردم که کاش این جایگاه به زیر 10 برسد.
-برخی پرسیدهاند با توجه به این که کمدینهای بسیاری در انتهای عمرشان با افسردگی مواجه شدهاند آیا شما از این مسئله هراسی ندارید؟
من قطعا میگویم نه؛ چون من به خدا اعتقاد راسخی دارم و این اعتقاد به من کمک میکند. چندی پیش شنیدم مستربین معروف دچار افسردگی و در یک کلینیک بستری شده؛ به ایشان ایمیلی زدم که دوست عزیز سعی کن ارتباطت را با خدا پررنگتر کنی. معتقدم باورها و اعتقاداتم همیشه به من آرامش میبخشند. نکته دیگری هم که وجود دارد این است که من فقط روی صحنه یک کمدین نیستم و این خوی، همیشه و همه جا پشت سن و صف نانوایی هم با من است و این به من کمک بسیاری میکند.
-حرفه اصلی شما چیست و به چه کارهای دیگری مشغولید؟
حرفه اصلی و کار من همین خنداندن مردم است و حرفه دیگری ندارم. پیش از این چند دهه قبل تولیدی پوشاک داشتم که در حال حاضر دیگر در آن زمینه فعالیتی ندارم ،کارهایی هم در زمينه کتابهای نماز که به کوکان اهدا میشود انجام میدهم. در همین راستا هم اسمم به عنوان رکورددار بالاترین اهداکننده کتاب در بخش ترجمه فارسی گینس ثبت شده است. یک کتاب هم به تازگی با موضوع اس ام اسهای قرآنی چاپ کردهام.
-برخی از شما گله کردهاند که چرا در بخشهای محروم برنامه برگزار نمیکنید؟
این طور نیست . اتفاقا برنامههای بسیاری داشتهام؛ اما دو نکته وجود دارد؛ اول اینکه باید متولیانی پیدا بشوند که با ارشاد و مقدمات لازم دیگر ، هماهنگی کنند تا من بتوانم در آن شهر برنامه داشته باشم. دوم اینکه در مورد خیلی از برنامهها هم به دلیل کمبود فضا و غیره اطلاعرسانی چندانی صورت نمیگیرد و دوستان در جریان قرار نگرفتهاند.
-دوستی از شما پرسیده نماز میخوانید و برای دوستانی که این فریضه را به جا نمیآورند چه توصیهاي دارید؟
بله من نماز میخوانم و نماز در زندگیام جایگاه ویژهای دارد؛ البته من تنها به دید مذهبی و وظیفه به نماز نگاه نمیکنم . نماز آرامش بسیاری به من و زندگیام میدهد. به دوستانی که هم احیانا در این امر سستی میکنند توصیه نه بلکه خواهش میکنم این فرضیه الهی را جدی بگیرند.
-دوستانی پرسیدهاند جانباز و برادر شهید هستید؟
نخیر. من متاسفانه این سعادت را نداشتم و در ضمن اصلا برادر ندارم. ولی همان طور که بارها گفتم عاشق بچههای جبهه و جنگ هستم و معتقدم بالاتر از هنر این عزیزان وجود ندارد.
-چرا انگشت یکی از دستهایتان دچار مشکل شده؟
انگشت دست من سال 46 لای زنجیر موتور پدر خدا بیامرزم ، وقتی در محله سه راه آذری زندگی میکرديم گیر کرد و قطع شد .
-دوستانی پرسیدهاند شما قصد ندارید کاندیدای ریاستجمهوری شوید؟
نه ، هرگز مطمئن هستم اگر روزی به من بگویند بدون انتخابات به این سمت انتخاب شدی و همین الان برو ساختمان ریاست جمهوری، این کار را نخواهم کرد؛ چون اعتقادم این است که در حال حاضر بهترین و والاترین کار را انجام میدهم و دوست ندارم در سمتی باشم که شاید کسی روزی از دستم برنجد.
-شخصی پرسیده آیا شما پیامی از آیتالله هاشمی رفسنجانی داشتهاید؟
پیامی تا به حال نبوده اما ایشان میدانند من گاهی صدایشان را تقلید میکنم . در ضمن بنده به ایشان ارادت خاصی دارم.
-کمدین مورد علاقه شما کیست؟
در ایران مرحوم ارحام صدر که خیلی دوست داشتم مسئولان دولتی روز فوت ایشان را روز کمدی و کمدین نامگذاری کنند. از کمدینهای خارجی هم جری لوییز.
-تا به حال شکایتی از طرف شخص و یا مسئول خاصی داشتهاید؟
چندین بار جسته گریخته شکایاتی داشتم. یک بار در تبریز که قضیه مفصلی داشت و برخی میخواستند از آن بهرهبرداری سیاسی کنند و یک بار هم یک شخص از کرمان. یکی دو بار هم از اطرفیان رئیسجمهور اخطارهایی داشتم که البته خود ایشان مشکلی با این قضیه نداشتند ولی قصه آن مثل معروف است که میگوید شاه میبخشد ، وزیرش نمیبخشد!
-دوستان خواستند یك خاطره جالب كه شما در آن حسابی ضایع شدهاید و خندهدار است تعریف کنید؟
زمانی که در کار پوشاک بودم روزی در مغازه دوستم بودم که تلفن زنگ زد و من هم برداشتم و با صدای زنانه جواب دادم. خانمی که پشت خط بود و از قضا همسر دوستم هم بود پرسید شما کی هستید و من هم از همه جا بیخبر گفتم همسر ابراهیم آقا. خلاصه این دوست ما كه حسابی دستپاچه شده بود از من کمک خواست تا مشکلی را که خودم پیش آورده بودم حل کنم. من هم به همراه دوستم در منزلش رفتیم و زنگ زدیم. پای آیفون وقتی همسر دوستم جواب داد با همان صدای زنانه گفتم هوو جان آمدم دم در با هم دو کلام اختلاط کنیم. همسر دوست من هم چماق به دست آمد دم در که بنده خدا وقتی من و همراه شوهرش دید از خجالت وا رفت!
-جناب ماهیصفت سوالات بسیار است و وقت کم ، ما بیشتر سوالات دوستان را که عمومیت داشت و تکرار شده بود پرسیدم .خودتان در انتها حرف آخر را با کاربران شفاف که بسیار هم از این موضوع استقبال کردند بگویید؟
در آخر تنها یک کلام، مخلص همه مردم به خصوص شفافیها و کاربرانش هستم . واقعا از همه دوستان چه آنهایی که اظهار لطف کردند و چه آنهایی که انتقاد داشتند سپاسگزارم .من پیامگیری دارم (22373030-09191955918-22374040) دوستان خیلی زنگ میزنند و به من لطف دارند .چند روز پیش دوست آذریاي برایم پیغام گذاشته بود و فکر میکنم حسن ختام جالبی برای این مصاحبه باشد. (با لهجه آذری میگوید) آقای ماهی صفت ما شما رو خیلی دوست داریم و امیدوارم تا عمر دارید زنده باشید. ولی خداییش این همه صدا رو از کجایتان درمیآورید؟... / isna.ir