قتل به خاطر هیچ



به اتهام قتل دستگیر شده است. قتلی ناخواسته در یک نزاع. حالا هم در یک قدمی چوبه دار است و خود را برای مرگ آماده می‌کند. در دادگاه از خانواده مقتول خواست که او را ببخشند، اما اولیای دم فقط قصاص قاتل پسرشان را می‌خواستند.

چرا دوستت را کشتی؟
به خاطر هیچ. فکرهای بیخود سراغم آمد و به خاطر آن قتل انجام دادم. فکر می‌کردم دوست قدیمی و صمیمی‌ام به خواهرم نظر دارد به همین خاطر با او درگیر شدم.

فقط به خاطر سوء‌ظن؟
این موضوع فکرم را مشغول کرده بود. یکی از دوستانم، خواهرم را همراه محمد- مقتول- دیده بود. وقتی موضوع را به من گفت تازه فهمیدم چرا محمد هر روز به بهانه‌ای مقابل خانه‌مان می‌آید.

چرا قبل از درگیری از موضوع مطمئن نشدی؟
با خواهرم صحبت کردم، اما منکر شد و ادعا کرد آن روز محمد در مسیر او را دیده و به خاطر این‌که هوا بارانی بوده تعارف کرده با ماشین او را تا خانه برساند.

از محمد سوال نکردی؟
از او هم پرسیدم، او هم منکر شد.

پس چرا دوستت را کشتی؟
روز حادثه در خیابان با او رو‌به‌رو شدم. دوباره درباره ارتباطش با خواهرم پرسیدم که منکر شد. حتی به او گفتم اگر به خواهرم علاقه داری به خواستگاریش بیا اما او منکر علاقه‌اش به خواهرم شد. یک لحظه حس کردم او به دنبال سوء‌استفاده از خواهرم است. به همین خاطر او را با چاقو زدم.

همیشه چاقو همراه داری؟
یک چاقوی ضامن‌دار بود که همیشه با خودم می‌بردم.

چرا؟
به من حس قدرت می‌داد.

قبل از این درگیری از آن استفاده کرده بودی؟
نه. اولین بار بود.

بعد از قتل چه کردی؟
وقتی محمد غرق در خون روی زمین افتاد از محل فرار کردم. چند روز سرگردان خیابان‌ها بودم. عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد به همین خاطر خود را تسلیم کردم.

فکر می‌کنی اولیای دم حاضر شوند تو را ببخشند؟
نه. در دادگاه خیلی التماس کردم اما فقط قصاص می‌خواستند. البته حق دارند.

حرف آخر...
سوء‌ظن زندگی‌ام را نابود کرد.

 

 اخبار  حوادث  - جام  جم 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------