روزهایی که با اوباما میگذرد
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : یکشنبه, 17 اسفند 1393 08:14
طنز)روزهایی که با اوباما میگذرد
13 اسفند 93
ساعت 8:18 صبح
صبح که از خواب بیدار شدم 2 تا اساماس داشتم. هر دو باراک بود. در اولی نوشته بود: «سلام دوستم؛ صبح بخیر. من کارم تموم شد دارم میرم خونه.» دومی هم این بود: «تو مثلا رئیسجمهوری! چقدر میخوابی؟!» خواستم بروم استاتوس کنم: «چقدر حس خوبی دارد که صبح از خواب برخیزی و اساماس یک دوست، لبخند بر لبت بنشاند.» ولی پیش خودم فکر کردم که اینطوری بنویسم بعضیها حساس میشوند، خر بیار و باقالی بار کن. به باراک اساماس زدم: «اینجا با آمریکا فرق داره.
اینجا هر چی مقامت بالاتر باشه، باید دیرتر بری سرکار. تازه من زود هم میرم!» نوشت: «J))))) هاها! خوش به حالتون.» پرسیدم: «راستی تو چطوری فارسی مینویسی؟ چطوری یاد گرفتی؟!» جواب داد: «اساماس تو رو میفرستم واسه آلن ایر، ترجمه میکنه میفرسته واسم؛ بعد من جواب میدم بهش، اون ترجمه میکنه، میفرسته برای من، من فوروارد میکنم برای تو!» نوشتم: «اووووه! فارسی یاد بگیری به صرفهتر نیست؟» جواب داد: «نگران نباش طرح "جزیره" رو فعال کردم. تو جزو دوستان جزیرهای من هستی، اساماسهام به تو نصف قیمت حساب میشه. شنبه و یکشنبه هم مجانیه.» پرسیدم: «چه خبر از مذاکرات؟ خوب پیش میره؟» پاسخ داد: «والا جان کری که به من چیزی نمیگه. فقط میگه احتمال توافق خیلی زیاد و نزدیکه.» گفتم: «وا! جواد هم هیچی به من نمیگه. من کم کم دارم بهشون شک میکنم.»
ساعت 13:02 بعدازظهر
داشتم ناهار میخوردم که دوباره باراک اساماس زد: «دوستم بیداری؟» با لبخند گفتم: «چه وقته خوابه الان؟ دارم ناهار میخورم. چه خبر از مذاکرات؟ اون رفیقت بنیامین چطوره؟ شنیدم داره زمین رو گاز میزنه آره؟» نوشت: «به قول حضرت حافظ: فَاسْألوا حالها عن الاَطْلال.» پرسیدم: «یعنی چی حالا؟» جواب داد: «ئه! تو هم نمیدونی؟ من فرستادم که واسم ترجمهاش کنی!» گفتم: «اگه نمیدونی از کجا نوشتیش؟» گفت: «بهت که توضیح دادم. آلن ایر اینو فرستاد در جواب حرف تو. تازه آخرش هم میگه "ببخشید شکسته پکسته حرف میزنم."»
در حال حرف زدن بودم که یک آن به خودم آمدم و حرفهای اطرافیان را شنیدم. اسحاق به نهاوندیان میگفت: «نمیدونم با کی داره حرف میزنه اصلا حواسش به ما نیست.» نهاوندیان گفت: «نگاهش کن! داره لبخند هم میزنه.»
اسحاق گفت: «من ته و توی قضیه رو در میارم.» داد زدم: «لازم نکرده توی کار من سرک بکشید. دارم با یکی از دوستای قدیمیم حرف میزنم.» اسحاق گفت: «آقا شنیدید لوران فابیوس داره گند میزنه به مذاکرات؟ گفته تعهدات پیشنهادی ایران کافی نیست.» کلی ذوق کردم و داد زد: «ایولللل! یعنی دوباره داریم توافق میکنیم و خیلی هم نزدیکه.»
نهاوندیان با تعجب پرسید: «چیش نزدیکه؟ این بنده خدا که داره گند میزنه!» گفتم: «عیب نداره. دفعه قبل هم که نتانیاهو از آمریکا ناامید شد، رفت سراغ فابیوس، ولی کارای اونم چند وقت بیشتر دووم نیاورد.»
وقایعنگار 13 اسفند 93:
1. طرفین مذاکره تأیید کردند: احتمال توافق در هفتههای پیش رو
2. هشدار فابیوس: تعهدات پیشنهادی ایران کافی نیستند
اخبار سیاسی - قانون