گفت و گوي بهرام رادان با طرفدارانش درآستانه سي وسه سالگي
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : شنبه, 09 ارديبهشت 1391 14:00
كافه سينما- بهرام رادان به مناسبت تولد سي و سه سالگياش به سوالات طرفدارانش پاسخ داد.
فردا وارد سي و سومين سال زندگيت مي شوي از اين سي و سه سال سيزده سالش را در سينما بودي چي شد وارد سينما شدي؟
تقريبا مي شود گفت يك اتفاق بود. كلاس بازيگري رفتم. كلاس بازيگريي كه معروف نبود و بعدا نمي دانم چه سرنوشتي پيدا كرد. بيشتر جنبه شوخي و تفريح داشت. تازه دانشگاه قبول شده بودم. كار خاصي نداشتم و با چندتا از دوستان تصميم گرفتيم برويم كلاس بازيگري و چند هفته بعد از شروع شدن آن كلاس ها اين شانس بهم رو كرد كه يكسري آمدند و ما را انتخاب كردند و يك كاغذي به ما دادند كه برويد دفتر شكوفا فيلم و تست بدهيد. من حتي تا چند روز قبل از اين كه براي آن نقش تاييد بشوم نمي دانستم اصلا نقش چندم هست. نقش اوله يا نقش دهم. بيشتر همه چيز جنبه شوخي و تفريح داشت و كم كم جدي شد.
طرفدارهايت سوال كردند چرا سنتوري اينقدر محبوب شد و چرا بازي خوبت در اين فيلم تكرار نشد؟
مجموعه اي از عوامل باعث شد سنتوري به آن نقطه برسد. بحث ممنوع الكاري محسن چاووشي بود. بعضي از ممنوعيت ها محبوبيت هم مي آورد و محسن محبوبيتش چندين برابر شد بعد از اينكه جلوي فيلم را گرفتند. و كسي نمي دانست چرا جلوي اين فيلم را گرفتند. دو روز قبل از اكران اين فيلم توقيف شد. هيچ دليلي نداشتند. هر آن چيزي كه گفتند را ما انجام داديم. يادمه 17-18 مورد اصلاحيه به فيلم خورد كه همه را انجام دادديم. و متاسفانه ماجرا يك شكل ديگري گرفت و در حالي كه همه مردم منتظر اين فيلم بودند جلوي پخشش گرفته شد. اينها دلايلي هست كه مخاطب را حريص مي كند نسبت به آن چيزي كه نمي خواهند بهش نشان بدهند. كنار اين بگذاريد مساله محسن چاووشي يا به هرحال اسمي مثل داريوش مهرجويي كه فيلم را ساخته و واقعا به نظرم سنتوري يكي از فيلم هاي ماندگار تاريخ سينما شد.
ولي اينكه چرا آن بازي خوب تكرار نشد. حقيقتش من همانقدر كه سعي كردم نقش علي سنتوري را به بهترين شكل كار بكنم بعد از علي سنتوري من فكر مي كنم حداقل ده تا فيلم بازي كردم. تكرار نشدن اتفاق سنتوري يك بخشي به دليل خودم بود كه كمي تا قسمت زيادي كم انگيزه بودم و يك قسمتي به اين دليل بود كه كارگردان هايي كه باهاشون كار مي كردم چيز زيادتري از من نمي خواستند. كارگردان ها همه نام هاي بزرگي بودند. اما در همان حد از من مي خواستند. يعني وقتي مي گفتند خوبه و من باز مي رفتم سراغشون و مي گفتم من اين را ده جور ديگر هم مي توانم كار بكنم و آن ها به نظرشان خوب بود. و متاسفانه اكثر اين فيلمها را وقتي روي پرده مي ديديم به خصوص از كار خودم راضي نبودم. اما من به عنوان يك بازيگر يكي از كساني هستم كه مي توانم در خوب بودن يك فيلم تاثير بگذارم. يك مجموعه و يك تيم هستند كه دارند كنار هم كار مي كنند.
نقشي هست كه هميشه دوست داشتي بازي كني؟
يعني از فيلم هايي كه ساخته شده؟
بله
آره، شب يلدا. نقشي كه محمد رضا فروتن در شب يلدا بازي كرد يك از رشك برانگيز ترين نقش هايي است كه يك بازيگر مرد مي تواند در طول دوران حرفه ايش داشته باشد. آن فيلم را بارها و بارها مي ديدم. كار محمدرضا فروتن كه فوق العاده بود و هيچ نقطه اي را باقي نگذاشته بود كه كسي بخواهد آن را پر بكند. اما از آن نقش هايي هست كه آدم دوست دارد خودش را هم در آن ببيند. براي همين واضح ترين فيلمي كه مي توانم بگويم حسادت نه، غبطه خوردم به بازيگرش كه در آن نقش بازي كرده و به خودش هم گفتم شب يلداي محمدرضا فروتن بود.
در يك مصاحبه گفته بودي مي خواهي كارگردان بشوي چي شد آمدي سراغ تهيه كنندگي؟
كارگرداني را براي سالهاي بعد گفتم. الآن فكر مي كنم زود است براي كارگرداني. اما تهيه كنندگي تا حدودي اقتضاي علاقه و رشته دانشگاهيم هست. يعني احساس مي كنم يك جاي خالي وجود دارد در حرفه تهيه كنندگي در ايران. به دليل اينكه ما تهيه كننده هاي خيلي خوبي داريم ولي به هر حال خيلي هاشون با روش هاي سنتي دارند كار مي كنند. من احساس كردم بتوانم در اين حوزه موثر باشم. حالا هنوز آنقدر جدي كه دلم مي خواهد كارم شورع نشده. ولي تمام برنامه ريزي هايي كه در ذهنم كردم براي اينه كه ايشالله يك حضور قوي داشته باشم. و در آن خرده كارهايي كه كردم احساس مي كنم آن فيدبكي كه از عواملم گرفتم فكر مي كنم همينجوري است كه پيش بيني اش را مي كردم.
و حالا يك سوال مهم. چي شد خواننده شدي؟
داستان اينه كه من قرار نبوده و نيست و خواننده بشوم. خواننده به معناي آوازه خوان. من و كيوان هنرمند به يك چيزي رسيديم كه گفتيم آقا بيايیم يك نمايش موزيكال داشته باشيم. بعد در داخل اين نمايش موزيكال قرارمان بر اين بود كه از موسيقي هاي معروفي كه در تاريخ موسيقي جهان وجود دارد استفاده كنيم و اين نمايش موزيكال را تدارك ببينيم. جلوتر كه رفتيم و موسيقي ها را داشتيم انتخاب مي كرديم فكر كرديم كه اگر اين كار موفق بشود و بخواهيم كار را خارج از ايران ببريم به دليل مسئله كپي رايت به بن بست هايي مي خوريم. كيوان يك روز سوال كرد گفت خب چرا خودت نمي خواني؟ موضوع شايد مال نه-ده سال پيشه. و من گفتم من خواننده نيستم. و گفت تو مي تواني بخواني، شروع كن به خواندن و من هم موزيكش را مي سازم. گفتم شعر از كجا بياوريم؟ گفت شعر هم خودمان هستيم، از اينور اونور بالاخره پيدا مي كنيم. اينجوري شد كه وارد دنياي موسيقي شدم. ولي خب اينقدر كژدار و مريض و اينقدر با احتياط قدم برداشتم. چون هميشه اين را مي ديديم كه مخاطب سوال مي كند مي گويد چرا اين اتفاق افتاد؟ من هم اگر جاي مردم بودم همچين فكري مي كردم. مي گفتم اينكه بازيگر بود چرا مي خواهد برود خواننده بشود. اما اولا اين تاريخچه را داشت كه گفتم اين روياي در استيج و اين نمايش موزيكال بود والا نه آوازه خوان بودم و نه قرار هست آوازه خوان بشوم. و از طرف ديگر خوبي هنر اين هست كه رشته هايش بهم مربوطه . يعني اگر بازيگري كار عكاسي مي كند يا كار سراميك مي كند يا شعر مي گويد يا در رشته هاي ديگر اگر خواننده اي مي آيد بازيگري را تجربه مي كند و ..به دليل ارتباطي هست كه هفت هنر با هم دارند. و به مردم و مخاطب هم حق مي دهم چون من هم اگر جايشان بودم قبل از اينكه كار را بشنوم احتمالا يك گاردي مي گرفتم. احتمالا ين گاردها و نظرات قبل از شنيدن خود كار، بعد از شنيدنش بسيار منتفاوت خواهد بود. يعني خيلي از كساني كه حمايت كردند از اينكه وارد دنياي موسيقي بشوم، شايد از كار خوششان نيايد و جزو منتقدينش بشود. و برعكس كساني كه گفتند چرا وارد دنياي موسيقي شدي و چرا اين كار را كردي از كار خوششان بيايد و طرفدارش بشوند. براي همين فيدبكي كه كار از مخاطب مي گيرد بزرگترين سواليه كه در ذهنم هست و براي همين اين كار را مي گذارم جزو ريسك هايي كه در زندگي مي كنم و جزو ذاتمه و كاريش نمي توانم بكنم.
موفقيت را در چي مي بيني؟
براي يك آرتيست موفقيت با يك تاجر يا پزشك يا بقيه فرق مي كند. براي يك آرتيست بعد از تمام شدن زندگيش، بعد از اينكه عمر يك آرتيست تمام مي شود، مي شود كارنامه اش را بررسي كرد. براي اينكه هميشه جاي اين وجود دارد كه يك آرتيست كاري را انجام بدهد و بعد سالها سكوت داشته باشد و يكهو با يك اتفاقي دوباره رو بيايد. و يا آرتيستي كه سالهاي سال رو بوده يك هو با يك اتفاق يا كار ضعيف فراموش بشود. براي همين به نظرم اين يك سفر است. يك مقصد نيست. موفقيت يك سفر این است که بايد در اين سفر رفت. و پر از ماجراست و پر از اتفاقه و قله اي نيست كه كسي بالايش بايستد و بگويد الآن من موفقم. چون هنر هيچ وقت نهايتي ندارد. يك عالم بي نهايته و هر چقدر آرتيست درش جلو برود. بازهم قله هاي بيشتري براي فتح كردن وجود دارد.
اهل مد هستي؟
غرق نيستم در مد اما حواسم به مد هست. يعني مد پرست نيستم كه بگويم هر آن چيزي كه مد مي شود را بخواهم بروم سمتش. اما هميشه نيم نگاهي به اين دارم كه چه اتفاقاتي در دنياي مد مي افتد اما باز سعي مي كنم آنها را توي فيزيك و شخصيت و جامعه اي كه تويش زندگي مي كنم معني بكنم. شايد خيلي چيزها مد باشد اما در جامعه اي كه شما در آن زندگي مي كنيد نامتعارف باشد. بنابراين انطباق همه اينها مي تواند جواب اين سوال باشد. در مد غرق نمي شوم اما هميشه نيم نگاهي بهش دارم كه هيچوقت دمده نشوم.
صادقانه كدام جنبه شخصيتت را دوست داري كدام جنبه را دوست نداري؟
هر جنبه از شخصيتم را دوست نداشته باشم پيگيرش مي شوم كه يك كاري بكنم كه دوستش داشته باشم. فكر مي كنم چيزي كه در اخلاق خودم سعي كردم تقويت كنم بخش انتقاد پذيري بوده. يعني گوش شنوايي داشته باشم براي اينكه يك نفر روبروي من بنشيند و از من انتقاد كند. خيلي وقت ها توي وبلاگ ها و وب سايت ها و پيج هايي مي روم كه كامنت هايي گذاشتند و بر خلاف كاري كه من دارم مي كنم صحبت كردند و سعي مي كنم آنها را بخوانم. نظرات و رنگ هاي مختلفي هست كه مخاطب دارد و هميشه بايد آدم آنها را گوش كند ولو اينكه بهش عمل نكني. چون آنها يك محبتي هم دارند مي كنند . آنها دارند اشكالات كارت را بهت مي گويند. آنها دارند يكجوري فرياد مي زنند و مي گويند اين كار اين اشكال، اين ايراد و اين كمبود را داری و تو يا قبول مي كني و درصدد رفعش بر مي آيی يا قبول نمي كني و به راه خودت ادامه مي دهي. در هر دو صورت به نظرم جنبه هاي مثبتي دارد.
و بخشي از شخصيتات كه دوست نداري و سعي مي كني از خودت دور كني آن كجاست؟
اساسا خيلي آدم آرامي هستم . ولي اگر خيلي خيلي به ندرت كمي عصباني بشوم، يا كمي خسته بشوم. آنجاست كه فكر مي كنم دارم ضعيف مي شوم و هي سعي مي كنم از اين هم دوري بكنم و برگردم دوباره به همان حال پرانرژي و پرنشاطي كه داشتم..../كافه سينما