آخرین اخبار سیاسی

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

محسن هاشمی: فساد سیستماتیک عموماً از تاثیرات تصمیمات حاکمیتی آغاز می‌شود

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران می‌گوید: فساد اداری عمدتاً از قوانین و آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌های موجود در کشور و تناقض‌های…

پدر مهسا امینی: دخترم هیچ بیماری نداشت /کسانی که می گویند او صرع داشته، دروغ می گویند /در راهروهای بازداشتگاه چه اتفاقی افتاده است؟



 ,اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی
خانواده مهسا امینی اطلاعات تاییدنشده‌ای درباره نحوه دستگیری و برخورد گشت ارشاد با او در اختیار هم‌میهن قرار داده‌اند که در گزارش نیامده و هم‌میهن آمادگی دارد این اطلاعات را در اختیار مقامات مربوطه قرار دهد 

به گزارش اقتصادنیوز، الهه محمدی خبرنگاری اعزامی هم میهن به سقز در گزارشی نوشت؛

 

از ساعت ۷ صبح، زیر کوه‌های زرد، پای بهشت محمدی، آنجا که کردها به آن می‌گویند «آیچی»، دسته‌دسته آدم‌ها، مردان با «کَوا و پنتول» و زنان با «سورانی دَر و سقزّی»، آمده بودند زیر تیغ آفتاب، «زندگی» را بدهند به خاک؛ زیر خاک. همان‌جا که مژگان خانم، مادر مهسا(ژینا) امینی، ساعت ۱۰صبح که جنازه ژینا را آوردند، دست‌هایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و می‌گفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟

 

مژگان افتخاری و امجد امینی، کنار گودال، روی تل خاک نشسته و فریاد می‌زدند. امجد نیمه‌هوشیار بود که او را به درمانگاه بردند. او طاقت مرگ ژینا را نداشت که «دخترم خود زندگی بود، مرگ به او نمی‌آید خانم». و مژگان دست‌ها را می‌برد زیر خاک، می‌پاشید به بالا و می‌گفت: «ژینا بلند شو، ببین این مردم برای تو آمده‌اند. تو تک‌دختر من بودی، دختر من نمی‌ترسید، تو چرا ترسیدی؟ گل پرپر ما رفت… ژینا فدایت شوم. ما کنار تختت نفس به نفست می‌دادیم، تو الان اینجا چه می‌کنی؟»

  

کیارش، که خودشان به او می‌گفتند اشکان، او که هنگام بردن ژینا به آن ون سبز در متروی حقانی، سینه سپر کرده بود که خواهر را نجات دهد و گفته بود ما اینجا غریبیم و نتوانسته بود، سرش را تکیه داده به تابوت و زیر لب مویه کرد؛ مویه کُردی.

 

مهسا (ژینا) امینی، ۲۲ساله، دختر کُرد سقزی، که سفرش به تهران شد آخرین سفر، دیروز روی دست‌های هزاران کُرد سقزی، تشییع شد.

 

ساعت هنوز به ۱۰، موعد به خاک سپردن ژینا نرسیده بود که گفتند او را خاک کنید و بروید. خانواده اما اجازه ندادند. در آمبولانس را گرفتند و منتظر مردم ماندند؛ یک اتحاد کُردی. ساعت به ۱۰ که رسید، بیش از هزار نفر آمده بودند به موعد. سقزی‌ها، همان‌ها که آوازهای کُردی از زبان‌شان نمی‌افتد در شادی و عزا، این بار در عزا دست می‌زدند و کُردی می‌خواندند؛ من رو تنها نگذارید و فریاد می‌زدند: «ِژن، ژیان، آزادی» (زنان، زندگی، آزادی)

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------