تداوم انشقاق و آغاز خودزنی
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : پنج شنبه, 19 مرداد 1396 07:53
جریان اصولگرایی در سالهای اخیر به دلیل انشقاق و انشعابهای گستردهای که در پی شکستهای متداول خود در برابر رقیب سنتیاش (اصلاحطلبان) مرتکب شده، قرائتهای گوناگونی از ساحتها و ترم سیاسیاش ایجاد شده است. گفتارسازی و جبههسازیهای آنی و بیرویه در هر کارزار سیاسی ـ انتخاباتی ماحصل هرج و مرجی است که تندروهای جریان اصولگرا در مسیر این اردوگاه قرار دادهاند.
تفکیکها و مفهومسازی از کلیت ساختار سیاسی اصولگرایان توسط برخی از تئوریسینهای این جریان هم متاثر از فضای آشفتهای است که در وضعیت گریبان آنها را گرفته است. تمیز دادن دو مفهوم «اصولگرایی جریانی» از «اصولگرایی واقعی» طرحی جدید از این تفکیکها و مفهومسازیهای متاخر در درون این جریان است که اساساً نه انطباقی با وضعیت این اردوگاه دارد و نه میتواند قاعده عدم اجماع میان آنها را التیام دهد.
از جمله این برداشتها و قرائتهای متکثر از اردوگاه اصولگرایی و تفکیک آن به دو جریان «اصولگرایی جریانی» و «اصولگرایی واقعی» اخیراً توسط حجتالاسلام «محسن مهاجرنیا» در جلسه هفتگی مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری در استان قم مطرح کرده است؛ مهاجرنیا در تبیین ویژگیهای «اصولگرایی جریانی» مدعی شده که این جریان با خصیصههایی چون انفعال، عدم شفافیت، محافظهکاری و ارتجاع روبهرو شده و از سوی دیگر در اظهار نظری جالب بیان کرده که مواضع برخی از آنها با مواضع منافقین قرابت دارد.
دو قرائت از اصول انقلاب
مسئله مهم اینجاست که برخی از اصولگرایان تشتت و انشعابها در درون جریان اصولگرایی با قرائتهای متکثر را نمیپذیرند و از آن امتناع میکنند.
«حسین کنعانیمقدم» فعال سیاسی اصولگرا در مورد دو گانه «اصولگرایی جریانی» و تفکیک آن از «اصولگرایی واقعی» به «ابتکار» میگوید: «البته من کاری به نحوه بیان آقای مهاجرنیا و قرائتی که وی از اصولگرایی تبیین کرده ندارم، اما آن چیزی که من مطلع هستم، این است که ما دو مقوله در تبیین جریان اصولگرایی داریم؛ یکی بحث اندیشه، تفکر و ایدئولوژی اصولگرایی که منشعب از آرمانهای انقلاب و امام (ره) و رهبری است و در این زمینه کاملا راهبردهای خود را تبیین و نهادینه کردهاند و مورد بعدی مشی سیاسی جریان اصولگرایی است که هر زمانی یک جریان سیاسی با بهرهگیری از اندیشههای اصولگرایی سعی کرده مشی سیاسی خود را در دولتهای مختلف، احزاب، تشکلهای سیاسی یا در شعارهایی که در فرآیندهای انتخاباتی مطرح شده، ظهور و بروز داشته باشد.»
وی افزود: «طبیعی است که به راحتی نمیتوان پذیرفت که هر جریانی در درون اردوگاه اصولگرایی منطبق بر این اندیشه و ایدئولوژی اصولگرایی هستند. شاید این نوع تفکیکی که آقای مهاجرنیا انجام داده از این زاویه است که مشی جریان اصولگرایی متفاوت از تفکر و اندیشه اصولگرایی است.»
با وجود صحبت های کنعانی مقدم و اگرچه بسیاری از اصولگرایان دائم بر این طبل میکوبند که ایدئولوژی اصولگرایی که منشعب از آرمانهای انقلاب و امام (ره) و رهبری است و این نوع قرائت را امتیازی سیاسی و عقیدتی برای خود می دانند اما تفسیر اصلاحطلبان از مبانی فکری اصولگرایان متفاوت از قرائت آنها است.
در همین خصوص «محمد صادق جوادیحصار» تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب معتقد است: «اصول اولیه انقلاب اسلامی استقلال، آزادی و جمهوریت است که مبتنی بر اسلام و بر اساس این مولفه شکل گرفت. بنابراین هر رویش و انشعابی از این ریشهها برخاسته و تمام شقوق آن از اصولگرایی مردم ایران است. اینها اصولی است که هیچگاه محکوم به تحجر و فنا و ایستایی نمیشود. به دلیل اینکه این مبانی به شکلی زنده و تعالیجویانه به پیش رفته است. این تفکیکها از مصادیق این شعر «هر کسی از ظن خود شد یار من» است. رمز انقلاب اسلامی آزادیخواهی، کرامت انسانی، فتوت، اسلامخواهی و تعالیجویی بود که تامین دنیای مردم بدون در نظر گرفتن عقبای آنها بوده است.»
توجیه مشی اعتقادی با ابزار سیاسی
جریان اصولگرایی آرمانهایی چون صدور انقلاب و انقلابیگری را جزو اصول ثابت میداند و مدعی است که این آرمانها در راستای آرمانهای انقلاب نیز است.
دبیر کل حزب سبز ایران، در مورد تبیین این مسئله که گفتمان اصولگرایی جریانی غیرشفاف و شدیدا محافظهکار است و در تقابل با ماهیت اصولگرایی واقعی که به اصول روشنی چون صدور انقلاب، انقلابیگری و فسادستیزی موصوف است، اظهار کرد: «محورهایی که به آن اشاره شده همان آرمانها و اندیشههای انقلاب اسلامی است و بحث از این مسائل در ایدئولوژی اصولگرایی معیارهای ثابتی هستند اما این امکان وجود دارد که جریانی در دل اردوگاه اصولگرایی در مشی سیاسی خود متفاوت از این راهبردها عمل کند و یا برخی از این اصول را قبول داشته باشند و برخی دیگر را قبول نداشته باشند و این اصول ربطی به جریان اصولگرایی ندارد.»
«یکی از روشهای سیاسی اصولگرایان توجیه ساخت متکثر از کلیت این جریان است که حتی حاضر به پذیرش آن نیستند.» این را جوادیحصار میگوید، معتقد است: «در جریان اصولگرایی هر فردی یک واقعیت زیبا را از این جریان ترسیم میکند و آنچه که مطلوب خودشان است را به اذهان القا میکنند. به نظر من این مسائل از مصادیق همان داستان فیل در تاریکی است که هر کسی به هر جای آن دست میزد تصویری دیگری از آن را ارائه میکنند. اینکه ما بیاییم هر شکستی را به یک عوامل موهوم حواله دهیم و یک فرضیههایی را با اسامی جدید ابداع کنیم و بگوییم که این مفاهیم آن چیزی است که ما میخواستیم، جز دلخوش کردن به آرزوها چیز دیگری نیست.»
تنازع برای بقا
اصولگرایان در سالهای اخیر نه تنها انشعابهای صورت گرفته در درون این جریان را نمیپذیرند بلکه این شرایط را حالتی طبیعی نیز جلوه میدهند. برای مثال کنعانیمقدم فعال سیاسی اصولگرا مسئلهای که گفتمان «اصولگرایی جریانی» که مهاجرنیا آن را ارتجاعی و منشا اختلاف دانسته را فارغ از سیاستورزی درون جناجی اصولگرایی میداند و میگوید: «ما اصولا نمیتوانیم اصولگرایی را بر این مبنا تفکیک کنیم؛ تعابیری چون اصولگرایی معتدل، محافظهکار، سنتی، جریانی و امثالهم در جریان اصولگرایی تعابیر غلطی است.»
وی در این راستا افزود: «ما یک اندیشه ثابت و تبیین شده توسط امام (ره) داریم که این اندیشه همان اندیشه و تفکر اصولگرایی است. در این نوع اصولگرایی مشی انقلابیگری، عقلانیت و به روز بودن موج میزند و حتی برای مسائل روز نقشه راه دارد و جریانی پویا و رو به رشد است. اما اینکه جریانهای سیاسی تا چه اندازه در مشی سیاسی خودشان متعهد به این اصول ثابت میدانند این مسئله خود بحث دیگری است.
اگر از این منظر هم بخواهیم وجههای درون جریان اصولگرایی را تحلیل و تفکیک کنیم، در داخل آن برخی محافظهکار، لیبرال و ممکن است ارتجاعی هم عمل کنند، این بحث در داخل جریانهای سیاسی صدق میکند، مانند آنچه در خط و مشی احزاب میگذرد. در درون اصلاحطلبان هم جریانهای متکثری با سلایق متفاوت سیاسی و اندیشهای داریم که در مواقع ضرورت دال مرکزی تفکر و مشی اصلاحطلبی آنها را طرد یا به بیرون رانده است.»
جدال بر سر مبانی
به روز بودن و نقشهراه داشتن جریان اصولگرایی که برخی از اصولگرایان آن را دال مرکزی سیاستورزی این اردوگاه تلقی میکنند، مورد انتقاد اصلاحطلبان قرار گرفته است و آنها این مفاهیم را عکس جریان اصولگرایی تلقی میکنند و اتفاقا این روشها را جزو ذات سیاسی اصلاحطلبان قلمداد میکنند.
جوادیحصار در این مورد میگوید: «اصولگرایی با اوصافی که اشاره شد، این تعابیر و مفاهیم همان اصلاحطلبی مطلوب است و اصلاحطلبی با این تعابیر همان اصولگرایی است که برخی از فعالان این جریان از آن یاد میکنند. تفاوتی میان این نوع اصلاحطلبی با آن نوع اصولگرایی به هیچ معنا وجود ندارد. اصولگرایی واقعی اگر انقلابی، شفاف و تهاجمی باشد و برای حفظ وضع موجود به هر قیمتی تلاش کند، ارتجاعی است و نمیتواند توسعهخواه و تعالیجو باشد و در پی اجتماع عقول برآید. در نظر داشته باشیم که اصلاحطلبی واقعی هم همین مفاهیم را دنبال میکند؛ اصلاحطلبی واقعی میخواهد جامعه از ایستایی، سکون، واپسگرایی و جمود گریزان باشد و اندیشهورزی، اندیشهمحوری و شکستن قیود دست و پاگیری که تعقل را از بین میبرد را محور قرار میدهد.»
توجیه عبور از جامعتین و سنتگرایان
توجیههای اصولگرایان از واقعیت تشتت درون گفتمانیشان در حالی است که بسیاری از بزرگان و شیوخی که زمانی بازوی این جریان بودند با تجدیدنظرطلبی به دامان جریان تحولخواه فرو غلتیدند و رویگردانی از جامعتین را باید در این راستا ارزیابیکرد.
در همین راستا کنعانیمقدم در پاسخ به این سوال که جریان اصولگرایی ماهیت و مشی و جهتگیریهای سیاسی و فکری خود را از کجا میگیرد آیا همچنان مرجع آنها جامعتین ذیل روحانیت است، میگوید: «جریان اصولگرایی که منبعث از تفکر امام (ره) و رهبری است اسلام منهای روحانیت را نمیپذیرد و معتقد است که جریان روحانیت هم پیشتاز در مبارزه بوده و هم در تدوین و تفکر انقلاب اسلامی نقش بسزایی را ایفا کرده است. مجموعه اصولگرایان جامعتین را به عنوان رکن اصلی در جریان اصولگرایی پذرفته است علت آن هم روشن است؛ به این دلیل که جامعتین در نقشه راه و سیاستهای کلان این جریان نقش موثری را ایفا کردهاست.»
از سوی دیگر، جوادیحصار فعال سیاسی اصلاحطلب رویگردانی تندروهای اصولگرا از جامعتین و محور قرار ندادن آنها را واقعیت امروز جریان اصولگرایی میداند و در این راستا میگوید: «واقعیت آن است که یک عدهای از اول انقلاب اسلامی طرحی را درافکندهاند و شعارهایی را مطرح کردهاند و برای انجام این شعارها با موانعی روبهرو شدهاند و به ناکامی رسیدهاند و برای این ناکامیهای خودشان نتوانستهاند به بازسازی واقعی شعارهایشان بپردازند و مطالباتشان را جامه عمل بپوشانند. اتفاقا در عرصه واقعیت همین رخداد به وجود آمده است؛ یعنی بسیاری از کسانی که با شعارهای اصولگرایی کار را آغاز کردهاند و با رفتار دوگانه و شعارهای متناقض و عملهای پارادوکسیکال روبهرو شدهاند. مگر نه این است که چهرههای بزرگی از عرصه اصولگرایی به ساحت اصلاحطلبی فرو غلتیدند؛ مانند انشعابی که در جامعه روحانیت مبارز تهران رخ داد و همچنین چهرههایی مانند حسن روحانی، آیتالله هاشمی، علی مطهری و ... از این جریان تبری جستهاند.»
حقیقت این است که تحکم، استیلاطلبی و خودمحورخواهی پای اصولگرایان را به اختلاف درون تشکیلاتی کشید و زمینه انشعاب همه جانبه آنها را فراهم کرده است. امروز اگر در اردوگاه اصولگرایی نمیتوانیم جریان و گروه موفقی را معرفی کنیم به دلیل عبور این جریان از همان آرمانهایی که اصلاحطلبان پیش گرفتهاند و سنتگرایان از آن استقبال میکنند، است.
اخبار سیاسی - ابتکار