تازه های شعر و ترانه

اشعارفریدون مشیری

اشعار فریدون مشیری | زیباترین و برجسته ترین شعرهای فریدون مشیری

اشعارفریدون مشیری فریدون مشیری، شاعری نوآور و خلاق اشعارفریدون مشیری یکی از جواهرات ارزشمند ادبیات…

نوحه های دهه اول محرم (2)



متن نوحه های محرم و صفر, نوحه های دهه اول محرم

اشعار دهه اول محرم, اشعار محرم

 

دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو
تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو


مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم
سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو


گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود
گاه سر بریده ام گریه کند برای تو


روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات
جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو


ای نفست روان من، کوفه میا به جان من
ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو


چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات
شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو


ای که همه وجود من درغم توست نی نوا
بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو


کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم
با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو


روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام
پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو


آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون میثم و زمزمه ی عزای تو

 

اشعار شهادت امام حسین, مداحی محرم

نوحه های دهه اول محرم

 

چشم هایش همه را یاد مسیحا انداخت
در حرم زلزله ی شور تماشا انداخت

 

هیچ چیزی که نمی گفت فقط با گریه
جلوی پای عمو بود خودش را انداخت

 

با تعجب همه دیدند غم بدرقه اش
کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت

 

بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد
هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت

 

بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت
نیزه ای از بغل امد زد و او را انداخت

 

اسب ها تاخته و تاخته و تاخته اند
پس طبیعی است چه چیزی به تنش جا انداخت

 

با عمو گفتن خود جان عمو را برده
آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت

 

اشعار شهادت امام حسین, مداحی محرم

مداحی مخصوص محرم, اشعار ویژه محرم

 

آب قحط و ابر قحط و آسمانت خشک شد
چشم براه عمو ماندی زبانت خشک شد


جان باقیمانده ام شد یک تبسم تیر دید
آخرین لبخند هم روی لبانت خشک شد


حرمله دست مرا هم دوخت بر قنداقه ات
بازویم می داد وقتی که تکانت خشک شد


خواستی بابا بگویی حرمله مهلت نداد
تار های صوتی ات سرخ و دهانت خشک شد


تیر نگذاشت که یک جمله به اخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

 

پدرش که چیز زیادی نمی خواست،فرات
یک دو قطره، ضرری داشت به اصغر برسد


خوب شد عرش همه خون گلو رو برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------