تازه های تقویم تاریخ

داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

تقویم تاریخ - 13 تیر

489پیش ازمیلاد:4 ژوئيه سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني…

تقویم تاریخ -3 آبان



449پیش ازمیلاد:25 اكتبرسال 449 پيش از ميلاد درشهر شوش ميان دولت ايران و رئيس هيات اعزامي اتحاديه يونانيان معاهده اي امضاء شد كه به موجب آن اين اتحاديه حاكميت ايران برقبرس را به رسميت شناخت و قول به انحلال اتحاديه «دلوس» داد و در عوض دولت ايران پذيرفت كه به شهرهاي يوناني زبان آسياي صغير (شهرهاي ساحلي غربي تركيه امروز، و در آن زمان معروف به ايوني) استقلال داخلي بدهد به اين شرط كه ماليات مقرر را بپردارند و در صورت نياز براي ايران كشتي بسازند و برحسب جمعيت خود سرباز بدهند. مورخان اروپايي اين عهدنامه را به نام رئيس هيات نمايندگي يونانيان «عهدنامه كالياس» نامگذاري كرده اند.

شاه وقت، اردشير، از دودمان هخامنشي كه پلوتارك اورا «اردشير درازدست» نوشته است دستور اجراي اين معاهده را داد و شهرهاي يوناني زبان آسياي صغير (ايوني) به شوراهاي انتخابي اين شهرها سپرده شدند، ولي اتحاديه «دلوس» مركب از كشور ــ شهرهاي يونان، به تحريك آتن حاضر به انحالال خود نشد و نقض عهد كرد كه دولت ايران مجبور شد چند سال بعد پس از آغاز جنگ ميان آتن و اسپارت معروف به«جنگ پلوپونز»، محرمانه به اسپارت كمك برساند و آتن نابود شود.

 

2438 سال پس از عهدنامه «كالياس»، توافق مشابهي در جهان ميان دو بلوك شرق و غرب حاصل شد كه بر پايه آن اگر بلوك شرق (پيمان ورشو) خود را منحل كند، اتحاديه اتلانتيك شمالي (ناتو) هم دست كم از صورت نظامي خارج خواهد شد كه ديديم پس از انحلال پيمان ورشو چنين نشد و ناتو دست به توسعه خود در قلمرو سابق پيمان ورشو هم زده و حتي وارد خاك شوروي سابق شده است و ....

 

 

پلوتارک

 

 

256پیش از میلاد:مورخاني كه روي تاريخ ايران باستان كار كرده اند در اين كه ارشك (اشك يكم) حكمران خراسان كوشش پي گير خود را از اكتبرسال 256 پيش از ميلاد براي نجات ايران آغاز كرده است متفق القولند و دو مورخ آمريكايي ــ ساندرسون و لامبرتون ــ در سال 1900 ميلادي آغاز اين تلاش را 25 اكتبر آن سال اعلام داشتند.

 

اسكندر مقدوني پس از فتح ايران، هر شهر ميهن ما را به يك حكمران محلي سپرده بود و سياستي را به اجرا گذارده بود كه هيچكدام از اين حاكمان نتوانند با هم برسر تاسيس دولت واحدي در ايران كنار آيند.

 

سلوكيها، جانشينان اسكندر در ايران در انتاكيه و سلوكيه مي نشستند و نظارت دقيقي بر همه ايران به ويژه خراسان نمي توانستند داشته باشند. به علاوه، از آغاز دهه 260 پيش از ميلاد ميان آنان و جانشينان اسكندر در مصر دشمني و رقابت شديد پديد آمده بود. جانشينان اسكندر در خاك اصلي يونان هم با بپاخيزي هاي محلي روبه رو بودند. از سوي ديگر رومي ها هم قدرت مي گرفتند، ولي توجه رومي ها در آن زمان معطوف به كارتاژي ها (شمال افريقا) بود كه از قدرت دريايي چشمگير برخوردار بودند و شبه جزيره ايتاليا را تهديد مي كردند و در اين وضعيت، ارشك از طايفه ايراني پارت ــ يكي از سه طايفه تشكيل دهنده قبيله واحد آرين هاي جنوبي كه به فلات ايران مهاجرت كرده بودند ــ كه در خراسان (از شرق درياي مازندران يا درياي گرگان به سمت شرق از جمله منطقه دامغان) مي زيستند تصميم به نجات و احياء دولت واحد ايران گرفت و با حكمرانان مناطق مجاور ازجمله سغديا (تاجيكستان امروز) تماس گرفت و آنان را همفكر خود ساخت و در زماني كوتاه همه خراسان را تحت يك پرچم متحد ساخت و روابط اين منطقه را با سلوكي ها كه درگير استقلال طلبي شهرهاي آسياي صغير بودند قطع كرد و شهر «نسا» را ساخت كه به نام او « اشك آباد (معلوم نيست كه چرا در ايران «عشق آباد» تلفظ ميشود) » خوانده مي شود. وي سپس گرگان، مازندران و نواحي اطراف را آزاد كرد و در جنگ سال 250 پيش از ميلاد بر سلوكيها پيروز شد و شهر صد دروازه (دامغان) را نامزد پايتختي ايران كرد.

 

پس از وي برادرش «تير داد» كه مورخان عنوان اشك دوم بر وي نهاده اند در همين شهر در مراسمي كه بر پا شده بود برجاي او نشست و افتخار احياء دولت مستقل و واحد ايران را با شكست دادن سلوكيها نصيب خود ساخت و از اين زمان به بعد، مورخان اين دودمان را« اشكانيان » خوانده اند كه شيفته فلسفه يونان و دمكراسي بودند و مطالعه افكار فلاسفه يوناني كه از زمان اسكندر در ايران رواج يافته بود توسط فرزندان ذكور بزرگان اشكاني و فراگرفتن دست كم مقدمات خواندن و نوشتن زبان يوناني تا مدتي اجباري بود. دولت اين دودمان داراي پارلمان بود و نصب و عزل ژنرالهاي ارشد در دست شاه نبود كه خود منتخب سناي ايران (مهستان) بود. گاهي مهستان نظر به شايستگي، شخص شاه را ژنرال ارشد اعلام مي كرد كه در اين صورت بايد با ارتش به جنگ مي رفت. به خاطر اين كه سكه هاي اشكاني بين المللي باشد يك سوي سكه را به يوناني ضرب مي كردند كه زبان علمي آن زمان بود. براي نزديك بودن به قلمرو روم، اشكانيان بعدا شهر تيسفون را در كنار دجله ساختند و پايتخت را به اين شهر منتقل كردند كه تا قرن هفتم ميلادي پايتخت ايران بود.

 
 

 

 

1302ش:سوم آبان 1302 خورشيدي (25 اكتبر 1923) سلطان احمد شاه قاجار ژنرال رضا خان پهلوي سردار سپه را رئيس الوزراء دولت ايران كرد و هشت روز پس از اين انتصاب عازم اروپا شد؛ رفتي كه بازگشت نداشت. اين ظاهر قضيه بود و جزئيات پشت پرده به دليل كار اساسي نشدن روي تاريخ معاصر ايران هنوز در دسترس نيست. تاريخ معاصر ايران عمدتا نقل قول و نقل خاطرات و كتابهاي منتشره در هر دوره است كه نمي توانند دقيق و خالي از غرض باشند.

 

در پي اين انتصاب، ژنرال رضاخان ضمن اشاره به كارهايي كه براي نوسازي ارتش ايران و دادن شكل واقعي به آن و بر قراري امنيت در كشوربعمل آورده بود به اعلام برنامه كار خود پرداخت و پاسداري از حقوق كشور و اجراي دقيق قوانين و برقرارداشتن حكومت قانون ونظم ونسق را سرلوحه اين برنامه خواند.

 

وي چند روز بعد وعده داد كه كساني كه باخارجي تماس داشته اند و اين اقدام آنان به زيان وطن تمام شده است تنبيه خواهند شد و با اعلام اين مطلب نه تنها خواست كه شايعه هر گونه ارتباط غير متعارف خود با بيگانه را تكذيب كند بلكه انزجار ش را از اين قبيل تماسها آشكار سازد.

 

 

رضا شاه در آن زمان

 

 

1318ش:سوم آبان 1318 (25 اكتبر 1939) چند هفته پس از آغاز جنگ جهاني دوم و زماني كه اخبار پيروزي هاي آلمان گوش فلك را كر كرده بود، رضاشاه دكتر احمد متين دفتري داماد دكتر مصدق را كه شهرت ناسيوناليستي و هواداري از آلمان داشت و در اين هواداري تعصب مي ورزيد نخست وزير ايران كرد. روزنامه هاي اروپاي غربي اين انتصاب را گامي براي نزديكي هرچه بيشتر رضاشاه به دولت وقت آلمان و جلب دوستي آن دولت قلمداد كردند و مطبوعات فرانسوي زبان نوشتند كه رضاشاه در باطن مي كوشد كه ايران از زير بار نفوذ انگلستان كاملا برهد و اينك فرصت مناسبي به دست آورده است. سه روز پس از انتصاب دكتر متين دفتري به نخست وزيري بود كه دولت ايران محرمانه به هيتلر اطلاع داد كه شوروي نسبت به ايران نظر سوء دارد و همين خبر بر سوء ظن هيتلر نسبت به استالين که باهم قرارداد عدم تعرض داشتند و آلمان نيمي از لهستان را به شوروي بخشيده بود نسبت به او تغيير داد. تحولات بعدي و يک خواست استالين در مورد ايران و بلغارستان بر سوءظن و ترديد هيتلر نسبت به استالين افزود و به تدريج به قدري نسبت به وي دچار سوء ظن شد كه علي رغم نظر ژنرالهايش دستور تهاجم به شوروي را صادر كرد.

 

شنيده شده است كه دكتر متين دفتري هرگاه خبري از شكست نظامي آلمان در يك جبهه مي شنيد نه تنها آن را دروغ مي دانست بلكه غمزده وخشمگين مي شد و در ملاقاتهاي خود با رضا شاه همه اش از پيروزي هاي آلمان مي گفت. مخالفان دكتر متين دفتري گفته اند كه همين تلقين هاي او باعث ترديد رضا شاه از اتخاذ يك سياست درست شده بود كه بالاخره به اشغال نظامي ايران از سوي دولتهاي مخالف المان انجاميد.

 

پس از اشغال نظامي ايران توسط انگلستان و شوروي، با اين كه دكتر متين دفتري مدتها بود كه ديگر نخست وزير نبود به اتهام هواداري از آلما ن و تشويق رضا شاه به حمايت از آن دولت به زندان متفقين افتاد و دوسال زنداني بود.

 

دكتر متين دفتري بعدا سالها نماينده مجلس و سناتور بود و در سالهاي دهه 1340 از فعالان رديف اول مبارزه با آلودگي هوا در تهران بشمار مي رفت. فعاليت او در اين راه از طريق نطق و مصاحبه و مذاكره با مقامات وقت به حدي بود كه اورا « آقاي شماره يك ضد دود » لقب داده بودند.

 

 

دکتر متين دفتري

 

 

1340‏ش:بالاخره سوم آبان سال 1340 (25 اكتبر 1961) نام دولتمرد بزرگ و ايراندوست، امير كبير (ميرزا تقي خان)، بر سد كرج گذارده شد.

 

يكي از برنامه هاي امير كبير، انتقال آب رودخانه كرج به تهران بود كه با ساختن اين سد تحقق يافته است. امير كبير 154 سال پيش از اين تاريخ (سال 1851 ميلادي مطابق 1230 خورشيدي) ناجوانمردانه به دستور ناصرالدين شاه مقتول شده بود. وي آرزوهاي فراوان براي ايران داشت، دارالفنون را بنا نهاد و نخستين روزنامه منظم الانتشار ايران ــ وقايع اتفاقيه ــ را در سال 1850 ميلادي داير كرد و ....

 

غلامحسين كرباسچي شهردار تهران به پاس خدمات امير كبير به وطن، در ابتداي خياباني كه به نام اين مرد بزرگ است ميداني را به مجسمه او تزيين كرد.

 

 

امير کبير

 

 

1806م:25 اکتبر سال 1806«ماكس ستيرنر» فيلسوف آلماني به دنيا آمد كه گفت بدون ارتقاء سطح آگاهي هاي مردم، دمكراسي واقعي تامين نخواهد شد. اين نكته نيز از اوست: «كساني كه به گذشتگان خود احترام نگذارند، ميهنشان را هم دوست ندارند و نمي توان با اطمينان گفت كه دوستان و نزديكان خود را هم واقعا و دائما دوست داشته باشند و در عقايدشان پابرجا بمانند».

 

وي با مشاهده انقلابات سال 1848 اروپا گفته بود: «براي برانداختن نظام كهن، مي توان از مردم معمولي استفاده كرد، ولي براي سپردن كارهاي دولتي به آنان، نه. بايد تاريخ انقلاب فرانسه را از نظر دور نداشت.».

 

روس ها پس از پيروزي انقلاب اکتبر  به اين اندرز گوش نكردند و سرانجام شوروي از درون فروپاشيد.

 

2004م:25 اكتبر 2004 ششصد و پنجاه سياستمدار، روزنامه نگار ، و روشنفكر مصري خواستار محدود شدن رياست جمهوري مصر به دو دوره شدند و تاكيد كردند كه بر تحقق اين خواست خود پا فشاري خواهند كرد. اين گروه ترديد كرده اند كه حسني مبارك رئيس جمهوري مصر بخواهد در اكتبر سال 2005 جاي خود را به ديگري بدهد. وي كه يك ژنرال هوايي بود پس از سالها معاونت انور سادات، پس از ترور او رئيس جمهور مصر شده و سخني هم از كنار رفتنش به ميان نياورده است.

 

اين معترضان جانشين شدن پسر 41 ساله وي ، جمال ، را هم به صورتي كه پدرش معرفي كند و تنها نامزد جناح حاكم باشد نمي پذيرند و مي گويند كه جمال هم مي تواند در رديف ساير نامزدها قرار گيرد و انتخاب او بسته به نظر اكثريت مردم مصر خواهد بود. معترضان اعلام كرده اند كه چهار دوره رياست جمهوري حسني مبارك از طريق انتخاباتي نظير رفراندم ( بله يا نه ) انجام شده كه مغاير دمكراسي اصيل است. به علاوه، دمكراسي براي فراهم ساختن فرصت هاي برابر براي اعضاي جامعه بر قرار مي شود و رئيس جمهور شدن هم يكي از اين فرصتها است كه اگر تامين نشود آسيب بزرگي خواهد بود به همه كشور و محروم شدن جامعه از افراد بهتر خود. معترضان در بيانيه مفصل خود، رياست جمهوري بيش از دو دوره را نوعي سلطنت مي دانند كه در اين صورت معنا ندارد يك كشور «جمهوري» خوانده شود.

 
 

 

 

2005م:بيست و دوم اكتبر 2005 اعلام شد كه بانو دكتر نسا جوره يوا (جورزاده) شاعر نوپرداز تاجيكستان در شهر خجند حاكم نشين ايالت سغد بر اثر حمله قلبي فوت شده است. وي يك روانپزشك41 ساله فارغ التحصيل دانشگاه مسكو بود. دكتر نسا كه داراي دو فرزند بود به هر دو زبان فارسي و روسي شعر مي گفت. چهار مجموعه شعر به فارسي از او انتشار يافته است كه قريحه اين شاعر پراحساس و مهربان و مردمدوست را منعكس مي كنند. عناوين اين مجموعه ها كه درد و خواست انسانها را بيان مي دارد از اين قرارند: «ياد تو»، «شمع گفته ها»، « دردها و زنان» و «نامه هايي از جنگ». سبك اين شاعر، تازه ترين نوع آن در زبان فارسي بشمار مي رود. وي خواست مردم معاصر خود به خوبي درك مي كرد و در اين زمينه مي سرود. بانو دكتر نسا سه بار از ايران ديدار كرده بود و از اين كه قوم ايراني در هرجا كه زيست كند منش مهرباني، ميهمان نوازي و ساير خصائل مشترك نياكان را حفظ مي كند ابراز خرسندي كرده بود. دكتر نسا در تلويزيون تاجيكستان يك برنامه راهنمايي پزشكي نيز اجرا مي كرد تا مردم از خود مراقبت بهداشتي كنند.

 
 

 

نسا

 

 

2005م:هفدهم اكتبر 2005 «با جينBa Jin» نويسنده بزرگ چين در يكصد و يك سالگي درگذشت. نوشته هاي وي به بيداري چينيان كمك بسيار كرد. «با» 25 نوامبر 1904 به دنيا آمد و در سال 1927 داستان «تخريب» را در پاريس نوشت. داستان او تحت عنوان «خانواده» كه در آن ظلم فئودالهاي چين را منعكس كرد در چين توفان بپا ساخت و باعث تقويت جنبش هاي انقلابي چين شد. وي يك كمونيست بود و يك بار هم به رياست كميته نويسندگان چين برگزيده شد. «با» به موازات داستان نگاري براي روزنامه هاي چين هم مقاله مي نوشت و همواره در كنار كشاورزان و كارگران بود. «با» آخرين كار خود را كه وصيت كرده است پس از مرگش منتشر شود در سالهاي آخر عمر نگاشته بود كه بزودي به دست چاپ داده خواهد شد.

 
 

 

Ba Jin

 

 

732م:به نوشته «ريچارد گريدانوس» مولف «تاريخ اسپانيا»، 25 اكتبر سال 732 ميلادي ارتش مسلمانان كه تا پواتيه در فرانسه پيش رفته بود در جنگ منطقه «تور» از سپاه شارل مارتل رئيس فرانكها شكست خورد و به اسپانيا (اندلس ـ اندلوس ـ اندلوسيا) بازگشت و از آن پس، مسلمانان در صدد گسترش قلمرو خود در آن سوي شبه جزيره ايبريا (اسپانيا و پرتغال) برنيامدند. علت شكست «تور» را، كشته شدن عبدالرحمن (ابن عبدالله) حكمران اندلس نوشته اند كه نيروهاي مسلمان با از دست دادن فرمانده خود دست به عقب نشيني ناگهاني زدند. عبدالرحمن براي گرفتن فرانسه و پيشروي به سوي شمال و غرب آن يك ارتش 80 هزار نفري را مجهز كرده بود كه در ميان آن واحدهايي از شام (سوريه، لبنان، اردن و فلسطين) و يمن وجود داشت. اين حمله وسيع با تصويب هشام ابن عبدالملك حكمران اموي وقت (دمشق) صورت گرفته بود. عبدالرحمن خود از مردم يمن بود كه قبلا به عنوان افسر ارتش به اندلس فرستاده شده بود. هدف او تصرف همه گل (گاليا ـ گالاتيا مركب از فرانسه، سويس، بلژيك و قسمت كوچكي از جنوب آلمان و هلند امروز) بود. با اين پيروزي، شارل مارتل امپراتوري بزرگي را تشكيل داد كه شارلماني وارث آن شد.

 

 

 

شارل مارتل

 

 

1071م:سلجوقيان كه در پي پيروزي سال 1071 بر روم شرقي، بخشي از آناتولي را تصرف داشتند 25 اكتبر سال 1147 با گروه آلماني نيروهاي صليبيون وارد جنگ شدند. اين نبرد در منطقه «دوري لائوم Dorylaeum (اسكي شهر امروز تركيه = شهر كهن)» روي داد كه ضمن آن از نيروي 20 هزار نفري صليبيون آلماني تنها دو هزار تن زنده ماندند و كنراد سومConrad III فرمانده آنان ناچار شد كه به گروه فرانسوي كه از راهي ديگر عازم فلسطين بودند بپيوندد. گروه فرانسوي نيز موفق به انجام برنامه اش نشد و به اين لحاظ، مورخان لشكركشي دوم صليبيون را يك شكست نوشته اند.

 
 
 

 

 

1917م:25اكتبر، سالروز آغاز انقلاب سوسياليستي روسيه به رهبري لنين معروف به انقلاب بلشويكي (توده اي) است كه در 1917 پيروز شد ولي نظامي كه برپايه ايدئولوژي آن ايجاد شده بود در آخرين روز سال 1991 پس از 74 سال حكومت فروپاشيد. در تقويم آن زمان روسيه (تقويم ژوليان)، انقلاب «هفتم نوامبر» آغاز شده بود، بنابراين «25 اكتبر» طبق تقويم گريگوري است كه اينك بين المللي شده و تاريخ رويدادها (كتب تاريخ) را به آن مي نگارند.

 

انقلاب بلشويكي اكتبر در حقيقت سومين مرحله از انقلاب مردم روسيه در طول سال 1917 بود. انقلاب اول توسط ليبرالها، و انقلاب دوم كه موفق به وادار كردن تزار نيكلاي دوم به تفويض اختيارات شد در فوريه همان سال توسط چپگرايان و ناسيوناليستها انجام شده بود كه «كرنسكي» را رئيس دولت موقت كرده بودند.

 

در انقلاب بلشويكي كه ساعت 9 و 45 دقيقه شب با شليك توپ از سوي رزمناو آيورورا به اوج شدت رسيد، كمونيست ها (بلشويك ها)، سوسياليست هاي انقلابي و منشويك ها (اقليت - سوسيال دمکراتها) شركت داشتند و انقلابيون ساعت 2 بامداد كاخ زمستاني محل استقرار دولت را در شهر پترو گراد (سن پترزبورگ) گرفتند كه از آن واحدهاي قزاق و نيز واحدهاي دانشجو (دانشكده افسري) دفاع مي كردند. دانشجويان نظامي به كمك قزاقها فراخوانده شده بودند. در پي سقوط كاخ و دستگير شدن بيشتر مقامات ارشد دولت، لنين پيروزي انقلاب و بركناري دولت وقت (دولت کرنسکي) را اعلام داشت و اداره امور روسيه به دست كنگره ساويت ها مركب از 649 كمونيست، سوسياليست و منشويك سپرده شد. لنين تاكيد داشت همه كساني كه معتقد به نوعي سوسياليسم هستند در احراز مقامات و اداره امور مشاركت داشته باشند ولي بعدا «لئون تروتسكي» سوسياليست هاي ميانه رو را مشتي ورشكسته و فرصت طلب خواند و به دورانداخت و برجاي كنگره ساويت هاي سراسر روسيه، شوراي كميسرهاي مردم مركب از نمايندگان كارگران و كشاورزان بلشويك را مستقر ساخت، پرچم دولتي با علامت داس و چكش را رسميت بخشيد و مصادره اراضي اشراف، مالكان بزرگ و حتي كولاك ها (خرده مالكين) و كارخانه ها، بانكها و كارگاهها را اعلام داشت و همين جهش كه مورد نظر لنين نبود و آن را روالي منطقي نمي دانست باعث شد كه سنگ اول كج گذارده شود.

 

"منشويكها" جامعه روسيه را براي قبول «سوسياليسم مطلق» آماده نمي ديدند و در مرحله نخست، خواهان تعديل ثروت و توزيع درآمدها و مخالف پاكسازي گسترده ادارات و سازمانها بودند و موافق واگذاري مقامها به افراد آزموده، نه كارگر و كشاورز و تنها به دليل عضويت در حزب و شركت در انقلاب. منشويک ها به رهبري ژوليوس مارتور در سال 1903 از بدنه حزب سوسيال دمکرات زحمتکشان روسيه که به دست راديکالها افتاده بود جدا شدند و چون در اقليت بودند به منشويک (به زبان روسي: اقليت) معروف شدند. با وجود اين، بموازات اکثريت (به زبان روسي: بلشويک) عمل و همراه اکثريت (سوسياليستهاي پيرو مکتب مارکس) بودند. بلشويکها از 1918 عنوان حزب کمونيست برخود گذاردند. لنين رهبر اکثريت (بلشويکها و بعدا کمونيستها) نيز معتقد به سير تكامل تدريجي و پس از موفقيت هر مرحله، رفتن به مرحله ديگر سوسياليستي كردن بود ولي به دليل ضديت غرب با انقلاب اکتبر و لشكركشي انگلستان، فرانسه، آمريكا و ژاپن به روسيه و آغاز جنگ داخلي مصلحت نمي ديد (و يا قادر نبود) كه با كارهاي افراطي تروتسكي مخالفت كند مخصوصا كه تروتسكي به فرماندهي خود، ارتش سرخ را به وجود آورده بود. سه دولت انگلستان، فرانسه و آمريكا «آلمان» را حامي دگرگوني روسيه مي دانستند زيرا كه قبلا روسيه متحد با آنها در جنگ (جنگ جهاني اول) با آلمان، اتريش و عثماني بود. ده روز طول كشيد تا انقلاب بر مناطق اطراف پايتخت حاكم شود و ....

 

پيروزي انقلاب روسيه عمدتا به دليل نارضايي مردم از فئوداليته موجود، تبعيضات، انحصارها، نابرابري هاي اقتصادي ــ اجتماعي، وجود فساد در دستگاههاي دولتي و بوروكراسي خسته كننده آن بود.

 

پس از مرگ لنين، جانشينان او به تدريج از مردم جدا شدند و به تجمل گرايي و قدرت طلبي و خودخواهي روي آوردند كه چاپلوسي مقامات پايين تر، دروغ و رياكاري را به دنبال داشت. از آنجا كه مقامات حزب و دولت مردماني بي تجربه و برخاسته از ميان قشر كم سواد و بي اطلاع بودند به جاي ترويج سوسياليسم از راه آموزش (مدارس و مطبوعات) و ساخت افراد مومن و وفادار به اين مسلك و تفهيم منافع انساني آن از طريق انعكاس بدي ها و نارسايي نظامهاي ملل ديگر، به روشهاي ديگري ازجمله خشونت و استبداد متوسل شدند و سوسياليسم را در وضعيتي قراردادند كه سرانجام به شكست كشانده شد. سوسياليسم روسيه بر پايه عقايد ماركس و لنين بود و بايد نسلهايي مي ساخت كه به مباني آن با تمام وجود وفادار بمانند و يا دست كم به آساني از آن عقب نشيني نكنند. بنابراين به باور انديشمندان، انقلاب شوروي نخست دچار شکست فرهنگي شد و سپس اقتصادي - سياسي و خيانت برخي از مقامات و يا شتباهات آنان. مائو که زودتر از هرکس متوجه رو به شکست فرهنگي رفتن نظام شوروي شده بود؛ درچين دست به انقلاب فرهنگي زد که دير شده بود و عمرخودش به پايان رسيد و درگذشت.

 

سران روسيه شوروي در دهه دوم پيروزي چون نظام خودرا شكست ناپذير مي پنداشتند، به تصور اينكه اگر امپراتوري يكپارچه روسيه را به صورت اتحاديه اي از مليّت ها درآورند آسانتر مي توانند ساير ملل را به داخل اين اتحاديه بكشانند، اين امپراتوري را با خطوطي كه در دفاتر دربسته روي كاغذ كشيدند به كشورهاي متحده متعدد تقسيم كردند و نامش را اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي گذاردند كه اين اتحاديه در سال 1991 همانند يك اطاق برفي فروپاشيد و مسائل گرجستان و اوكراين و ... در سال 2008 ريشه در همان اشتباه دارد كه دردسر بزرگي براي سران فعلي مسكو شده است. فروپاشي اتحاد شوروي و استقلال اعضاي آن نيز نتيجه جاه طلبي سران محلي بود که مي خواستند بر اريکه قدرت بمانند و رئيس کشور باشند!. به هرحال، نفع آني انقلاب اكتبر 1917 روسيه براي وطن ما ــ ايران ــ اين بود كه لنين همه دعاوي روسيه در ايران را كه طبق قراردادهاي متعدد بويژه موافقتنامه آگوست سال 1907 سن پترزبورگ بود لغو و ابطال کرد. طبق موافقتنامه سن پترزبورگ، انگلستان و روسيه وطن مارا به مناطق نفوذ خودكشور تقسيم کرده بودند. شكست نظام حکومتي شوروي كه از اول هم جوامع آن آمادگي لازم براي پياده سوسياليسم مطلق مخصوصا با «جهش» را نداشتند به معناي شكست اصول و فرضيه ها ي سوسياليستي نيست. پيروان و معتقدان به اين اصول كه آن را راه نهايي تامين سعادت بشرمي پندارند به كوششهاي خود ادامه مي دهند و تلاش آنها اين است كه با گرفتن پند از شكست شوروي راههاي تازه اي را براي تحقق سوسياليسم بيايند. بسياري از اين معتقدان به اين نتيجه رسيده اند كه در هر جامعه اي با جهش نمي توان سوسياليسم را پياده كرد و مراحل كار بايد با دقت و برنامه ريزي دقيق طي شود و كار از سوسيال دمكراسي (همان را که منشويکهاي روسيه در دهه 1910 مي گفتند) آغاز گردد و در هر جامعه بر پايه فرهنگ ملي عملي شود تا قابليت هضم شدن داشته باشد. از گزارشهاي منتشره در رسانه ها چنين بر مي آيد که با فروپاشي شوروي؛ در بيشتر جمهوري هاي سابق عضو اين اتحاديه (آنها که فاقد نفت هستند) وضعيت مردم بهتر نشده و از ايجاد طبقه و تفاوت راضي نيستند.

 
 
 

 

منظره يك خيابان سن پترزبورگ (پتروگراد) در جريان انقلاب

 

 

1936م: 25اكتبر 1936 هيتلر و موسوليني پيمان اتحاد امضاء كردند و اتحاديه محور (محور) بوجود آمد. اين نام را «گيولا گومبوسGyula Gombos» نخست وزير وقت مجارستان پيشنهاد كرده بود تا ساير كشورهاي هم ـ عقيده (ناسيوناليست) بر گرد محور باهم متحد شوند. بعدا ژاپن و چند كشور ديگر ازجمله روماني، بلغارستان، مجارستان و متحدين ژاپن و آلمان هم وارد آن شدند، حتي گروه هند آزاد به آن پيوست و پيمان آهنين نام گرفت. رضا شاه با منصوب كردن دكتر متين دفتري به نخست وزيري تصميم به پيوستن به محور داشت ولي مردد بود كه با اخطارهاي لندن و مسكو رو به رو شد و ايران به اشغال نظامي درآمد. دولت عراق نيز مدتي از هواداران محور بود. اشتباه هيتلر كه به شوروي حمله برد باعث شكست محور شد. مورخاني كه معارضه آگوست 2008 روسيه با اتحاديه اروپا و «ناتو» را تفسير كرده بودند گفته بودند كه اگر اين معارضه روزگاري جدي شود، اتحاديه اروپا سرنوشتي بهتر از «اتحاد محور» نخواهد داشت.

 

 

هيتلر و موسوليني در ديداري که به امضاي «پيمان محور» انجاميد

 

 

1932م:25 اكتبر سال 1932 موسوليني در سخنراني خود معروف به « مهلت 30ساله » گفت كه براي تحقق برنامه اصلاحات آجتماعي ــ اقتصادي خود و تجديد عظمت ايتاليا كه 15 قرن يك ابر قدرت بزرگ بود به 30 سال زمان نياز دارد و اين مدت را بايد بر سركار باقي بماند؛ زيرا بيم دارد كه اگر كنار برود همه رشته ها پنبه شود. وي سپس به عقيده خود مبني بر نقش نوابغ و نخبگان در پيشبرد يك ملت پرداخت و براي اثبات مجدد ان اين بار به ذكر مثالهاي متعدد از تاريخ ايران كه هگل آن را كاملترين تاريخ دانسته است پرداخت وگفت:

 

ايران هر زمان كه يك رهبر توانا و دلسوز داشته، عظمت و اقتدار هم داشته و مطالعه كارهاي كوروش، داريوش، اردشير پاپكان (ساساني)، خسرو انوشيروان، شاه عباس و... اين واقعيت، و نقش نخبگان و نوابغ را در اعتلاي كشور ثابت مي كند. نادر شاه ايراني نمونه يك نابغه نظامي بود و اگر ترور نشده بود، وطن او اينك چيز ديگري بود و... من هم اگر در ميان راه كنار بروم ويا به ترتيبي، پيش از سي سالي كه گفته ام از صحنه خارج شوم به جايي كه بايد برسيم نخواهيم رسيد. نادر شاه درست زماني كه بايد از ان همه جنگ و نزاع كه هزينه اش بر مردم عادي تحميل شد در جهت رفاه آنان نتيجه بگيرد كشته شد و همه چيز يك شبه بر باد رفت و....

 

اسناد متعدد در دست است كه نشان مي دهد موسوليني به ايران علاقه داشت و كمك بسيار كرد تا ايران داراي يك نيروي دريايي موثر شود كه بتواند انگليسي ها را از خليج فارس به دور اندازد. كشتي هايي را كه انگليسي ها در شهريور 1320 غرق و يا مصادره كردند موسوليني به ايران داده بود و افسران نيروي زميني ايران محرمانه و به دور از چشم انگليسي ها به ايتاليا جهت تحصيل فنون دريايي اعزام شده بودند و بعدا نيروي دريايي ايران را به وجود آوردند كه انگليسي ها را از بسياري از پايگاههايشان در خليج فارس از جمله« باسعيدو » بيرون راند.

 

 

موسوليني

 

 
 

1964م:اگر روزنامه هاي دهه 1950 تا 1964 را مرور كنيد پر از شرح مبارزات دكتر «كنت كائوندا» است كه براي كسب استقلال وطن خود زامبيا از استعمار انگلستان تلاش مي كرد. مبارزات دكتر كائوندا المثناي مبارزات گاندي در هند بود و رنگ خشونت نداشت. انگلستان زامبيا را رودزياي جنوبي مي ناميد. بالاخره اين كشور در اکتبر 1964 استقلال يافت و زامبيايي ها كائوندا را پدر ملت خواندند و به سمت رئيس كشور برگزيدند و او از «صفر» شروع كرد و سازمانهاي دولتي را به وجود آورد و قوانين و ضوابط را پيشنويس كرد و ....

 

كائوندا پس از كناررفتن از امور دولتي هم مراقب اوضاع بود تا طفلي را كه به وجود آورده بود پيش از رسيدن به سن بلوغ از دست نرود و در اين راستا در سال 1997 به رئيس جمهوري وقت هشدارداد كه زير ذره بين اوست و از دستگاه دولت بوي اختلاس به مشام مي رسد كه رئيس جمهوري وقت با استفاده از يك جلسه گردهمايي کائوندا را متهم به طرح توطئه كودتا كرد و به زندان افكند!.

 

كائوندا كه انتظار اين را نداشت دست به اعتصاب غذا زد، که در پي آن برخي از زامبيايي ها رئيس جمهور را تهديد كردند و زندان كائوندا به حبس خانگي تبديل شد و پس از تغيير رئيس جمهور، دادستان تازه از كائوندا رفع اتهام كرد ولي به خاطر زندان و حبس خانگي از او عذرخواهي نشد؛ تا اين كه پس از گذشت هفت سال، 24 اكتبر 2004 كه رئيس جمهوري زامبيا به مناسبت چهل ساله شدن استقلال كشور از پدر ملت كه 80 ساله بود پوزش خواست و قول داد كه تعقيب قضايي رئيس جمهوري سابق به اتهام يك ميليون دلار اختلاس را دنبال كند.

 

 

 

1983م:25 اکتبر 1983 حمله نظامي آمريكا با ناو هواپيمابر به كشور كوچك گرانادا واقع در كارائيب، شش روز پس از كودتاي نظامي اين كشور و اعدام «بيشاپ» نخست وزير و همكارانش آغاز شد و گرانادا ظرف مدتي كمتر از يك هفته به اشغال نظامي آمريكا درآمد. سبب حمله نگراني رونالد ريگن رئيس جمهور وقت آمريکا از کمونيست شدن گرانادا بود. کودتاگران کمونيست و از هواداران فيدل کاسترو بودند. دولت کوبا در حال ساختن يک فرودگاه بين المللي بزرگ در گرانادا بود. يک موسسه آمريکايي در گرانادا مدرسه علوم پزشکي تاسيس کرده بود که محافظت از آن بهانه حمله قرارگرفت. دولت واشنگتن قبلا در زمينه حمله نظامي خود با دولتهاي منطقه کارائيب که جزاير کوچکي هستند مشورت کرده بود. دولت گرانادا که عضو جامعه مشترک المنافع انگلستان بود در مورد قصد آمريکا به حمله، براي دولت لندن تلگرام فرستاده بود که بعدا نخست وزير انگلستان گفته بود که تلگرام به علت غلط نوشتن آدرس گيرنده! بموقع به او نرسيده بود.

 
 

 

 

2005م:در انتخابات 23 اكتبر 2005 كشور لهستان «لخ كازينسكي » كه يك محافظه كار متعصب كاتوليك است برنده شد. لهستان تا آغاز دهه 1990 يک کشور کمونيستي بود. به اين ترتيب، در انتخابات آن سال اروپا محافظه كاران شانس بيشتري داشتند اند. در انتخابات آلمان نيز حزب محافظه كار دمكرات مسيحي آراء بيشتري به دست آورده بود. نتيجه انتخابات لهستان همچنين ليبرالها و هواداران سياست بازار آزاد را ناخرسند ساخته است. كاتوليكها برخلاف پروتستانها از سرمايه داري افسار گسيخته حمايت نمي كنند.

 

در برزيل نيز در رفراندم 23 اکتبر 2005 شصت و چهار درصد آنان که در راي دادن شرکت کرده بودندجانب محافظه كاران را گرفتند و پيشنهاد منع حمل اسلحه را رد كردند. اين پيشنهاد كه از سوي ليبرالها و چپ ها حمايت مي شد با 64 درصد راي منفي رد شد.

 

 

Lech Kaczynski

 

 

2005م:25 اكتبر 2005 نتيجه نظر سنجي سالخوردگان بالاي نود در چند كشور و ازجمله آمريكا درباره طول عمر اعلام شد. نتيجه اين نظر سنجي اين بوده است كه بيشتر اين سالخوردگان بالاي 90 سالگي گفته اند كه زندگي در دهه نود و بعد از آن لذت بخش نيست و يك زحمت براي فرد و بستگان او و همچنين دولت است. با وجود اين، همين درصد هم گفته اند كه مي خواهند زنده بمانند. طبق گزارش مربوط به نتايج اين نظر سنجي، با كشف داروهاي تازه و اعلام خواص مواد غذايي در رسانه ها، متوسط طول عمر در كشورهاي پيشرفته در ده سال آينده به 87 سال خواهد رسيد.

 

 

 

0: سال 2137 پيش از ميلاد ماه گرفتگي روي داد و چيني ها آن را در تاريخ ثبت كردند. اين نخستين بار بود كه يك ماه گرفتگي ثبت شده است.

 

1662: چارلز دوم پادشاه وقت انگلستان با دريافت پول از دولت فرانسه، بندر دونكرك را كه از سالها پيش در اشغال نظامي آن كشور بود تخليه كرد.

 

1868: شهر « ادو» در ژاپن به « توكيو» تغيير نام داد.

 

1881: پابلو پيكاسو نقاش معروف اسپانيايي به دنيا آمد.

 

1911: نخستين پرواز اكتشافي (نظامي) در تاريخ انجام گرفت و ايتاليايي ها محل استقرار نيروهاي طرف مقابل در ليبي را با فرستادن هواپيما كشف كردند.

 

1945: نيروهاي ژاپن جزيره تايوان را پس از سالها تصرف، تخليه كردند

 

1954: ماشين حساب (كلكوليتور) تمام ترانزيستوري ساخته شد.

 

1971: چين توده اي 22 سال پس از تاسيس، بالاخره كرسي و مقام خود در سازمان ملل را به دست آورد.

 

2001: ويندوز «اكس پي» وارد بازار شد.

 

2005: از دوشنبه 24 اكتبر 2005، سلفونهاي يک كمپاني مخابراني آمريکا با بکار بردن يک تکنولوژي تازه صاحبان خود را به اي ميل هايشان دسترسي دادند که اين کار در اندک مدتي جهاني شد. سلفون ها (تلفن هاي موبايل) قبلا مورد استفاده در عكسبرداري، فيلمبرداري دريافت خبر و .... قرار گرفته بودند.

منبع:iranianshistoryonthisday.com

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------