درياي غم و باقي ماجرا!
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 03 ارديبهشت 1397 09:12
فقط کافي است که بر تارَک فيلمي اسم وَنسا ردگريو (Vanessa Redgrave) نشسته باشد تا آدم را مشتاق به ديدن آن فيلم کند. او بازيگر محبوبي است که در فيلمهاي مهمي مانند «آگرانيسمان» (آنتونيوني)، «مردي براي تمام فصول» (فرد زينهمان)، «جوليا» (فرد زينهمان)، «قتل در قطار سريعالسير شرق» (سيدني لومت) و ... به ايفاي نقش پرداخته که همچنان ديدني و خاطرهانگيز هستند. با اين نيت به سراغ فيلم مستند «درياي غم»، به کارگرداني ونسا ردگريو رفتم و آن را در جشنواره جهاني فيلم فجر ديدم. واقعيت اين است که فيلم بيش از اينکه يک اثر هنري ارزشمند در عرصه مستندسازي باشد، بيشتر گزارشي بود از دغدغههاي شخصي اين بازيگر کهنهکار سينما؛ دغدغههاي حقوقبشري و انساندوستانه که همواره يکي از علايق بازيگران بزرگ سينما بوده که از شهرت خود در اين مسير استفاده و در دوره بازنشستگي خود، تمام وقت خود را براي اين کار صرف ميکنند. «درياي غم» درباره برخورد کشورها از جمله ايتاليا، بريتانيا، فرانسه و مصر با پناهجويان افغانستاني، عراقي و سوري است؛ نمايش فاجعه بزرگترين مهاجرت مردم از کشورهاي جنگزده بعد از جنگ جهاني دوم- اينبار به سمت اروپا - هرچند که چنين موضوعي براي بازيگراني مانند ردگريو يا آدري هيپبورن که به دليل خاطرات تلخ کودکيشان از جنگ جهاني دوم شکل جديتر و شخصيتری پيدا ميکند، اما در روند کلي فيلم بيشتر به خاطرات شخصي بازيگر- شخصيت اصلي- فيلم نزديک ميشويم؛ روايتي کاملا ساده - بدون پرداخت سينمايي خاص - از پناهگاه مخوفي مانند «کاله» که اغلب تصاوير آن آرشيوي يا گزارشات تلويزيوني است و در کنار آن هم با چند نفر از فعالان و کنشگران صحبت ميکند و در نهايت کانسپت قربانيشدن مردم توسط جنگطلبان با جملاتي از سر توماس مور در نمايشنامه «مردي براي تمام فصول» و آثار شکسپير پيوند ميخورد. اتفاقا همين مقايسه بهجاي اينکه تماشاگر را به متن واقعيت هدايت کند، ناشيانه ذهن تماشاگر را با جملات وزين و عميق سرگردان ميکند که اصلا کارکرد نمايشي مؤثری ندارد. بههرحالت نمايش رنج و زجر انسانها در سطح و در حد خاطرات شخصي باقي ميماند. بااينحال حضور فرانکو نرو – همسر خانم گريو – در افتتاحيه فيلم مستند در سيوششمين جشنواره جهاني فيلم فجر شايد هم خالي از لطف در غياب حضور بازيگر – فيلمساز نبود. ضمن اينکه تهيهکننده فيلم هم فرزند اين زوج هنري است و کلا فيلمي خانوادگي با دغدغههاي مشترک محسوب ميشود.
تکمله:
فيلم «درياي غم» در سالن شماره 4 پرديس سينمايي چارسو به نمايش درآمد. از آنجا که رسم جشنواره بر اين است که مخاطبان براي ديدن فيلمها غير از الزام دريافت کارت جشنواره، بايد قبلا در سايت جشنواره بليت فيلم موردعلاقه خود را خريداري کنند، سؤالات زيادي براي من ِمخاطب به وجود آورد؛ مثلا چنين دستورالعملي زماني موضوعيت پيدا ميکند که تعداد استقبالکنندگان از يک فيلم پيش از اکران آنقدر زياد پيشبيني شود که جاي سوزنانداختن در سالن نباشد، نهاينکه با وجود تماشاگران کم فيلم، خود همين قانون به تنش و بينظمي دامن بزند! در زمان اکران فيلم، مسئولان محترم سالن به تماشاگراني که در صف ورود به سالن ايستاده بودند کلي گوشزد کردند که اگر بليت اين فيلم را خريداري نکردهايد، لطفا به انتهاي صف برويد تا کساني که قبلا بليت را رزرو کردهاند حقشان پايمال نشود! اما جالب است که تعداد بليتهاي رزروشده کم بود و ماهايي که بليت رزرو نکرده بوديم به پشت ميله قرمز هدايت شديم تا صاحبان بليت زودتر روي صندلي موردنظر خود بنشينند. منتها رفتار راهنمايان – آقايان – بهگونهاي بود که گويي لطف ميکنند به ما اجازه رفتن به سالن را ميدهند!!! با همه نگرانيها در رعايت نظم و نزاکت نهتنها سالن سينما پر نشد، بلکه از نيمه فيلم هم بيشتر مخاطبان فيلم، صندليها را خالي کردند و همچنان این سؤال برايم باقي ماند ماهايي که براي تهيه خبر و گزارش فيلمها را ميبينيم به اندازه مخاطباني که در کمال بياحترامي در نيمه را فيلم رها کردند، ارزش و منزلت نداريم تا مورد احترام واقع شويم؟!
روزنامه مشرق