آموختن رفتار و کار خوب به جای بازداشتن کودک از رفتار و کار بد.
- مجموعه: تعلیم و تربیت
وظیفه ی پدر و مادر کاشتن درخت دانایی ، درستی و دوستی در وجود فرزندانشان است
در بسیاری از جوامع ، پرروش ، تعلیم و تربیت به معنی بازداشتن کودکان از کار و رفتار بد بوده است. نیمی از وظیفه ی پدر و مادر درست مانند افسر پلیسی است که سر چهار راهی ایستاده و فقط منتظر و مواظب کسی است که تخلف کند تا او را جریمه کند.
((در حالی که در دنیای امروز ، پرورش تعلیم و تربیت ، مانند آموختن درست رانندگی و رعایت قوانین و مقررات است و پدر و مادر نقش پلیس و دادگاه و زندان را ندارند و نباید ایفاء کنند.)) اما به دلیل برداشت های فلسفی ، زمینه ی ذهنی بسیاری از مردم چنین است که انسان موجودی بد ، گناهکار محکوم و ملعون ، پست و کثیف و چه بسا فرصت طلب و فرصت جوست و در حد و مرزی است که متاسفانه غالب اوقات ، فرافکنی ِ حال و احساس خودمان است به کودکان.
گرچه مطالعات علمی نشان میدهد که کودکان از نظر رشد اخلاقی ، مسیر مشخصی که مرتبط به مراحل ادراکی آنهاست را پشت سر می گذارند ، اما نوجوان و جوانان از نظر اخلاقی در بیشتر جوامع از پدر و مادر بهتر هستند.
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر ، در معرض این خطر هستیم ، به جای این که فرزند خودمان را خوب ، پاک و دارای وجدان بدانیم ؛ به این معنا که در وجودش شمعی را روشن ببینیم که نه تنها درون او را روشن می کند بلکه روشنایی بخش بیرون نیز میشود ؛ او را با آتشی همراه ببینیم که وجود خودش را می سوزاند و احتمالا دیگران را هم خواهد سوزاند. در حالی که قرار است فرزندمان را دارای وجدانی بدانیم که ترازویی در اختیار دارد ، اما نه با چشم بسته بلکه با چشم باز ؛ نه شمشیری به دست بلکه دستی به جهت مهربانی و محبت .
اگر چنین بیندیشیم ، او را عادل و منصف می بینیم و می دانیم و معلوم است که نحوه ی برخورد ما با او متفاوت خواهد بود. درست است که کودک دارای کنجکاوی اس ؛ درست است که نادان ، ناتوان و نیازمند است ، اما این مطلب بسیار متفاوت است که من و شما او را بد و یا گناهکار بدانیم. به علاوه بر فرض که چنین باشد! ، (( تمام مطالعات علمی ، نشان می دهد که کودک را از کار بد نمیتوان بازداشت و یا هیچ انسانی را نمیشود از کار بد بازداشت)). برفرض که شما در این کار توفیق پیدا کنید و بگویید که من راه هایی دارم که فرزندم را از کار بد باز می دارم. پیامی که برای شما دارم این است که متاسفانه چنین فرزندی را بی کاره و هیچ کاره می کنید.
به یاد داشته باشیم :
از کار بد بازداشتن کودک ، مساوی است با انجام ندادن هیچ کاری و در چنین شرایطی است که ظاهرا شما موفق شده اید ولی واقعا نشده اید. به علاوه می دانید که کودکی که فقط از کار بد بازداشته شود ، پنهان کار ، دروغگو ، متظاهر ، چاپلوس ، لجباز ، کینه توز ، خودآزار و دگر آزار می شود. حال آن که آموختن خوبی و آموختن دوستی و درستی بدون تردید وظیفه ی پدر و مادر و کار ساده ای است.
ما باید زندگی فرزندانمان را آنقدر با کار خوب پر کنیم که وقت برای کار بد و یا فکر بد را نداشته باشند
زیرا وجود کودک مانند زمینی است که به دنبال تخم گلی میگردد تا بتواند گلستانی را به وجود بیاورد. مانند دانشکده های پزشکی یا دانشکده های مهندسی که استادان به شاگردانشان می گویند که چنین و چنان نکنید که تمام درس پزشکی و مهندسی این است که این کار را نکنید ؛ آن کار را نکنید ؛ اینجا نروید و آنجا نروید ؛ در صورتی که برعکس تمام کار پزشکی و تمام کار مهندسی این است که وظیفه ی من و شما به عنوان پدر و مادر حتی از محیط آموزشی باید مهربان تر ، صمیمانه تر و نزدیک تر بود.
بنابراین وظیفه پدر و مادر آموختن است. آموختنی که همراه با فعالیت است و با فعالیت است که آفریدن و رشد و تکامل ممکن میشود . به همین علت در دنیای امروز ، والدین ، معلمند ، مربیند ، پرستارند ، پزشکند ، مددکارند ، همکارند و دوست فرزند خودشان.
وظیفه ی پدر و مادر کاشتن درخت دانایی ، درستی و دوستی در وجود فرزندانشان است ، تا کندن علف های هرز . ما در دنیای امروز باید زندگی فرزندان و عزیزانمان را آنقدر با کار خوب ، پُرِ پر کنیم که وقت برای کار بد و یا فکرِ بد و یا به زبان درست ، فعالیتِ ذهنیِ بد را نداشته باشند.
بنابراین دگرگونی ای که در دنیای امروز به وجود آمده است ، تغییری است که به ما این پیام را می دهد که به عنوان پدر و مادر ، قرار است که آموزش دهیم نه این که فقط فرزندمان را از کار بد باز بداریم و شعاری که باید پشت سر آن شعور باشد ، این است که :
می دانیم ، متاسفانه بیشتر انحرافات و گرفتاری های کودکان در وقت بیکاری و فرصت تعطیل تابستان است. زیرا کاری به جهت انجام دادن دارند . بنابراین وظیفه ی پدر و مادر ، پر کردن تمام وقت دوران بیداری ، فرزندانشان با کار خوب است نه کوشش برای یافتن کار بد و اشتباه و اشکال. متاسفانه در محیط آموزشی نیز همچنان چنین است.
آن زمان که شما پانصد کلمه می نویسید که دوتای آن غلط است ؛ گفته نمیشود چهارصد و نود و هشت درست ، بلکه گفته میشود دو غلط . از همین جاست و با این پیام است که بیشتر ما بسیار زود به این نتیجه میرسیم که من نادانم ، ناتوانم ، اشکال عمیق واساسی دارم. بنابراین بهتر است که از آموزش یا یادگرفتن در هر زمینه ای ، خودم را دور نگه دارم.
منبع:koodakonline.com