آخرین اخبار فرهنگی - هنری

اخبار،اخبار جدید،اخبار روز

آخرین وضعیت بیماری ترانه علیدوستی | زهرا مینویی: برخلاف میل ترانه باید خبررسانی کنم

ترانه علیدوستی از مرداد ۱۴۰۲ به سندرم Dress مبتلا شده‌اند که پزشکان علت آن را یک تداخل دارویی تشخیص داده‌اند. به گزارش…

در سالروز تولد داوود رشیدی، فرزند از پدر می‌گوید / بازیگری برایش شوق بود و شادی



اخبار,اخبارفرهنگی وهنری,داودرشیدی

به گزارش ایران، به‌ عنوان فرزند از داود رشیدی خیلی چیزها یاد گرفتم؛ البته بدون اینکه خودش بخواهد معلم‌ باشد و به ما یاد بدهد. هر آنچه از او آموختم از مشاهده رفتار و منش‌اش بود.

 

روش تربیتی خاصی داشت. لیبرال بود و اهل فشار و زورگویی نبود. به هیچ وجه به خاطر ندارم نصیحت‌مان کرده باشد. در دوره نوجوانی برخی شب‌ها که مثلاً درس و مشق‌ام را ننوشته بودم وقتی به پدر می‌گفتم قصد دارم فردا به مدرسه نروم، خیلی عادی پاسخ می‌داد «نرو مسأله‌ای نیست.فردا را نرو». و من با نوع واکنش او به خودم می‌آمدم که مگر می‌شود مدرسه نرفت.


شبانه می‌نشستم پای درس و مشق و تکالیفم را انجام می‌دادم یا وقتی مثلاً به او می‌گفتم که اوضاع درسی‌ام خوب نیست و ممکن است امسال رد شوم، می‌گفت «مسأله‌ای نیست. فوقش یک سال هم رد می‌شوی اتفاقی نمی‌افتد. جوان هستی و جبران می‌کنی». این روزها که به آن دوران فکر می‌کنم پی می‌برم چقدر روش تربیتی او درست بود و باعث می‌شد مسئولیت‌پذیر باشم.

در عین پایبندی به وظایف و مسئولیت‌های پدری‎اش، بسیار صمیمی و شوخ‌طبع بود، همیشه او را به‌عنوان یک دوست می‌دیدم که موضوعی پنهانی بین‌مان وجود ندارد. برخورد و نوع رابطه‌اش با مردم هم برایم جالب و پر از درس بود. هر جا که می‌رفتیم مردم می‌خواستند عکس بگیرند یا امضایی و گپ و گفتی با او داشته باشند، پدر حتی در اوقاتی که همه‌مان خیلی عجله داشتیم در کمال خوشرویی برخورد می‌کرد، عکس می‌گرفت، خوش و بش می‌کرد. می‌گفت من هر چه دارم از همین مردم است و نمی‌توانم به خودم اجازه دهم که به خواسته‌شان بی‌توجه باشم.

در فضای کار هم خونگرم و صمیمی بود. هر وقت با پدر سر صحنه تئاتر و فیلمبرداری حاضر می‌شدم می‌دیدم همه با دیدنش لبخند روی لبشان می‌نشیند. شوخ طبع بود و با همه شوخی می‌کرد و بخصوص به آنهایی که ظاهراً کار کم اهمیت‌تری داشتند بیشتر توجه می‌کرد، با آبدارچی و کسی که صحنه را جارو می‌کرد یا آسیستان سوم صحنه روبوسی و احوالپرسی می‌کرد و بیشتر هم‌صحبت‌شان می‌شد.

انسان‌ها برایش مهم‌تر از هر چیز بودند. کارش را جدی می‌گرفت ولی خودش را نه. چند وقت پیش مصاحبه‌ای از یکی از بازیگران معروف جوان دیدم که از سینما و کارش طوری صحبت کرده بود که انگار خیلی هم دشوار است؛ اینکه تمام زندگی‌ام را پای هنر گذاشتم، زجر کشیدم و از خیلی چیزها گذشتم و... اما پدر راجع به کار که حرف می‌زد سراپا ذوق و شوق می‌شد.

می‌گفت کار به من شادی می‌دهد و خیلی خوشبختم که این شانس را دارم که مردم با محبت برخورد می‌کنند. برخی اوقات ساعت ۴ صبح سر لوکیشن می‌رفت و با وجود اینکه بعد از حدود دو سه ساعت گریم سنگین، ساعت‌ها منتظر می‌ماند تا یک پلان کوتاه را بگیرد ولی هیچ وقت از سختی کار حرف نمی‌زد. می‌گفت «چه سختی‌ای؟ کار است دیگر. تازه این همه هم محبت دارند و صبح برایم ماشین می‌فرستند». با وجود اینکه در خیلی از مراحل زندگی سختی کشیده بود ولی هیچ وقت این سختی و ناراحتی را انتقال نمی‌داد اصلاً انگار وجود ندارند.

کتاب، تئاتر و سینما عشق زندگی‌اش بود و اغلب در خانه او را مشغول مطالعه می‌دیدیم اما حتی برای سوق دادن ما به هنر و فرهنگ و کتابخوانی هم هیچ جنبه تشویقی و ترغیبی مستقیمی در صحبت‌هایش نبود. البته که حضور در چنین محیطی ناخودآگاه ما را هم به فرهنگ و هنر علاقه‌مند کرد اما خودش هیچ چیز را تحمیل نکرد، با وجود این هر کاری که می‌کردیم می‌دانستیم پشت ماست و حمایتش را داریم. ویژگی‌های او را که مرور می‌کنم بیشتر پی می‌برم که خواهرم لیلی چقدر کامل تمام خصایص پدر را به ارث برده است. ورزش یکی دیگر از علاقه‌مندی‌های جدی پدر بود بخصوص والیبال و فوتبال.

در دوره تحصیل در دانشگاه ژنو عضو تیم والیبال دانشگاه بود که اگر اشتباه نکنم قهرمان تیم‌های دانشگاهی هم بود. فوتبال‌بین حرفه‌ای بود و طرفدار تیم پرسپولیس. آن روزها که خیلی رسم نبود هنرمندان راجع به تیم محبوبشان موضع‌ بگیرند و همه خود را طرفدار تیم ملی عنوان می‌کردند پدر به صراحت از طرفداری پرسپولیس می‌گفت. در یک گفت‌وگو در واکنش به خبرنگاری که با تعجب پرسید مگر شما طرفدار تیم ملی نیستید پدر پاسخ داد تیم ملی را دوست دارم، برای مسابقات برون مرزی استقلال هم برایش آرزوی موفقیت دارم اما عشق اصلی‌ام در فوتبال پرسپولیس است. بخشی از خاطرات شیرین کودکی و نوجوانی‌ام هم مربوط به همین علاقه‌مندی است که هر هفته به ورزشگاه امجدیه که نزدیک خانه‌مان بود یا استادیوم آزادی می‌رفتیم تا بازی تیم محبوبمان پرسپولیس را تماشا کنیم.

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------