به بهانه اکران عمومی "یه حبه قند"؛ گزارش یک جشن!



 

 

روایت زیبای زندگی ایرانی در خانه باغی قدیمی در استان یزد. فیلمی با حال و هوای بومی در یک فضای خانوادگی که قطعا برای مخاطب ایرانی جذابیت و برای مخاطب خارجی مفهومی درست از یک زندگی ایرانی را در پی خواهد داشت. اگر چه کارگردان تنها پیش تولید یک جشن عروسی را به تصویر کشیده ولی توجه به جزئیات با عث شده تا بیننده با نکات ریز درشت زندگی سنتی در ایران آشنا شود.

جشنی به ظاهر شیرین که داماد(کیوان) در خارج از کشور زندگی می کند و بنا به مشکلاتی قادر به بازگشت نیست و حتی مراسم عروسی بدون حضور داماد و فقط با تصویرش برگزار می شود.

اصولا میر کریمی به جزئیات در فیلم توجه خاصی می کند. دکور قوی صحنه فضایی کاملا ایرانی به بیننده القا می کند. یه حبه قند دارای فیلمنامه پر شخصیتی است. فیلم دارای ۱۲ شخصیت اصلی است. معمولا این قبیل فیلم ها مشکل شخصیت پردازی مشهود است و کارگردان زمان پرداختن به تمام شخصیتها را پیدا نمی کند ولی در یه حبه قند میر کریمی در طول داستان و با ظرافت، تمام کاراکتر هایش را به خوبی معرفی می کند و بیننده بعد از فیلم به راحتی می تواند خصوصیات اخلاقی شخصیت هارا در ذهنش تجسم کند.

"یه حبه" قند طنزی خانوادگی، کمرنگ ولی مداوم در طول فیلم دارد. اکثر این طنزها با ظرافت و نگاه خوب کارگردان به وسیله بازیگران خردسال فیلم ایجاد می شود. مهمترین ایراد فیلم زمان دوساعت و اندی است که برای یک فیلم خانوادگی کمی زیاد است. سکانس های عروسی طولانی شده و بیننده را خسته می کند.

شاید با نگاه اول یه "حبه قند" تنها فیلمی خانوادگی به نظر آید که مراسم عروسی یک خانواده ایرانی را به تصویر می کشد. اما با نگاهی ظریفتر لایه ای دیگر از فیلم خودنمایی می کند که بسیار دلنشین تر از جشن عروسی به تصویر کشیده شده است. کارگردان از ابتدا با المان هایی بیننده را به شک می اندازد که عروس جوان(نگار جواهریان) به طور کامل مایل به این ازدواج نیست و در انتهای فیلم مشخص می شود که قاسم، پسر دایی عروس که اکنون سرباز است به "پسند" علاقه مند بوده و تصمیم ازدواج با او را داشته است. در طول فیلم با قطع برق های مکرر مراسم عروسی دچار مشکل می شود و کار ها به درستی پیش نمی رود در انتها هم دایی بزرگ عروس(سعید پور صمیمی) به خاطر یه خوردن یه حبه قند دچار خفگی شده و عروسی را به عزا تبدیل می کند. اگر کل داستان همین باشد و لایه دیگری هم در میان نباشد چیزی از ارزش های فیلم کم نمی کند، اما زیبایی و ظرافت مورد نظر کارگردان آنجایی خودنمایی می کند که در انتها می بینیم با مرگ دایی عروس و بهم خوردن جشن عروسی که دامادش "کیوان" است دیگر خبری از قطعی های مکرر برق نیست!!!

اگر کاراکتر "پسند" را مام وطن در نظر بگیریم با فضا سازی کارگردان اینگونه به مخاطب القا می شود که در انتها سرنوشت "پسند" و "قاسم" به یکدیگر گره خورده و "پسند" متعلق است به سرباز وطن نه کسی که(کیوان) سالها خارج از ایران بوده و حتی حاضر نشده برای جشن عروسی خودش هم به ایران بیایید.... / یادداشت : خبرگزاری سینمای ایران

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------