پاسخ ایران به اسرائیل تداوم «صبر استراتژیک» خواهد بود یا تدارک یک «انتقام سخت واقعی»؟
- مجموعه: اخبار سیاست خارجی
- تاریخ انتشار : چهارشنبه, 15 فروردين 1403 11:36
روزنامه توسعه ایرانی نوشت: «خیلی واضح میگوییم که میخواهیم با ایران و حزبالله وارد جنگ شویم. آیا هنوز نفهمیدید؟» این توئیت ادی کوهن، خبرنگار اسرائیلی پس از حمله اسرائیل به ساختمان کنسولی ایران در دمشق است و این گفتههای کارشناس صدا و سیمای ایران در برنامه به افق فلسطین: «اگر در تصمیمگیریها تغییر ایجاد نکنیم باید منتظر ترور مقامات ارشد در تهران باشیم.»
این دو جمله تنگنای سخت تهران است؛ اینکه چگونه به خواست اسرائیل برای جنگ لبیک نگوید و در عین حال پاسخی بازدارنده به تلآویو بدهد تا در گام بعدی بیش از این از خطوط قرمز ایران عبور نکند.
چنین تنگنایی ایران را در دوراهی تداوم «صبر استراتژیک» یا تدارک یک «انتقام سخت واقعی» قرار داده است. هرچند که آنچه حاکمیت آن را «صبر استراتژیک» میخواند بسیاری دیگر از آن به ضعف، بیعملی و انفعال تعبیر میکنند. همین تعبیرها موجب شده که دولت و مجموعه نظامی کشور تحت فشار و انتقاد گروهها و چهرههایی در داخل کشور قرار گیرند که به گفته خود از کلیشه «انتقام سخت» یا «پاسخ درخور در زمان و مکان مناسب» خسته شدهاند.
انتقامهایی که «سخت» نبودند
ایران بارها ترور شخصیتهای کلیدی نظامی و هستهای و حمله به تاسیسات اتمی و نظامی و خرابکاریهای دیگر از این دست را تجربه کرده؛ هر بار نیز وعده انتقام سخت داده است اما آنچه به عنوان انتقام ترتیب داد، هیچ تناسبی با ضربهای که دیده و وعدهای که داده بود، نداشت.
عینالاسد را در پاسخ به ترور سردار سلیمانی هدف گرفت اما بعدتر منابع مختلف داخلی و خارجی اعلام کردند که حمله به عینالاسد با هماهنگی آمریکا صورت گرفته و پایگاه تخلیه شده بود. در نهایت رویترز اعلام کرد که آمریکاییها گفتهاند یک نیروی ارتش آمریکا در حمله ایران به عینالاسد مجروح شده است؛ جراحت یک نیروی آمریکایی در برابر ترور یک سردار سپاه ایران!
اسرائیل از هفتم اکتبر چندین نوبت به مواضع ایران در منطقه حمله کرده است که در پی آنها تعدادی از فرماندهان و مستشاران نظامی ایران جان خود را از دست دادهاند. خبرسازترین آنها ترور سیدرضی موسوی، از فرماندهان ارشد سپاه قدس بود که ایران همچون همیشه در پی آن، وعده انتقام سخت داد. دو هفته پس از این حمله، سپاه پاسداران مناطقی در اقلیم کردستان و سوریه را که اذعان میکرد مقرهای جاسوسی اسرائیل و داعش هستند، هدف گرفت.
اما تنها سه چهار روز پس از این حمله و کمتر از یک ماه پس از ترور سیدرضی، سپاه ایران پنج مستشار نظامی دیگر خود را بر اثر حمله دوباره اسرائیل از دست داد.
«مراکز دیپلماتیک اسرائیل را بزنید»
حالا اما بیپروایی اسرائیل از عواقب حملاتش علیه مواضع و نیروهای ایرانی به حدی رسیده که ساختمان کنسولی ایران را نیز هدف میگیرد.
ادبیات ایران در قبال اقدام تازه اسرائیل، همان است که همواره بوده است. نورنیوز، رسانه شورای عالی امنیت ملی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران و به شهادت رساندن مستشاران ایرانی را قمار بزرگی برای اسرائیل خوانده و نوشته است: «وجود انگیزههای بالای انتقام در ایران و موج محکومیت این اقدام از سوی کشورهای مختلف، نشان میدهد که همه چیز برای تأدیب سخت حاکمان شرور اسرائیل است.»
اسماعیل کوثری، نماینده مجلس تاکید کرده که «اقدام اسرائیل مجوزی برای پاسخ ما به این جنایت، در هر نقطهای از جهان است.»
توئیت حمید رسایی که پیشتر نوشته بود «عبارت «زمان و مکان مناسب برای جواب به اسرائیل» دیگر حال به هم زن شده»، دست به دست میچرخد و جلال رشیدیکوچی، نماینده مجلس نیز پیشنهاد کرده که ایران «آشکارا و مستقیم یکی از مراکز دیپلماتیک صهیونیستها در یکی از کشورهای منطقه، ترجیحا آذربایجان» را هدف قرار دهد.
این تب تند انتقام اما در حالی است که گروهی دیگر بر معذوریتها و محدودیتهای ایران برای پاسخ بازدارنده تاکید و در عین حال این نگرانی را مطرح میکنند که در نبود این بازدارندگی، اسرائیل هر بار پا را پیشتر میگذارد و به قول آن کارشناس تلویزیونی باید منتظر ترور مقامات در تهران بود.
ایران چه خواهد کرد؟
با این وصف، ایران چه خواهد کرد؟ پیشبینی تحلیلگران این است که به واسطه همان محدودیتها و معذوریتها، پاسخ ایران از جنس حمله به اماکن دیپلماتیک اسرائیل یا رویارویی مستقیم با تلآویو نخواهد بود و این بار نیز همچون همیشه، اگر پاسخی داده شود به واسطه گروههای مقاومت خواهد بود.
عبدالرضا فرجیراد، تحلیلگر سیاست خارجی در همین باره به ایلنا گفته است: «هدف ایران این نیست که مستقیما وارد درگیری با اسرائیل شود چون این مساله به تحقق اهداف نتانیاهو کمک میکند. لذا ایران ممکن است با حمایت گروههای مقاومت در منطقه بخواهد انتقامگیری کرده و اسرائیل را بیشتر تحت فشار قرار دهد.»
انتقام با حزبالله
شمار دیگری از تحلیلها اما ناظر بر فشار ایران بر آمریکا از طریق نیروهای نیابتی است. تهران، آمریکا را در حمله اسرائیل مقصر میداند. چنانکه حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران نیز روز گذشته خبر داد که در پی این حمله، مقام سفارت سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا احضار و «پیام مهم ایران به دولت آمریکا به عنوان حامی رژیم صهیونیستی ارسال شد.»
گرچه آمریکا پای خود را از غائله بیرون کشیده و تاکید کرده که از جزئیات و محل حمله بیخبر بوده است؛ اما این تغییری در دیدگاه ایران ایجاد نخواهد کرد.
نشریه فارن پالیسی در یادداشتی به همین موضوع اشاره کرد و نوشت: «چشمانداز نگرانکننده دیگر این است که ایران به گروههای شبه نظامی نیابتی خود در سوریه و عراق در مورد حمله به نظامیان و اهداف نظامی آمریکا در آن کشورها چراغ سبز نشان دهد.»
این یادداشت همچنین بر بهکارگیری نیروهای نیابتی علیه اسرائیل و افزایش درگیری در جبهه لبنان اشاره کرده و افزوده: «حزبالله مهمترین بازیگر غیردولتی برای ایرانیهاست و نیروی بازدارنده نهایی تهران به شمار میرود، بنابراین ریسک بینهایت بالایی برای افزایش تنش در آن منطقه وجود دارد.»
انتقام سخت به واسطه حزبالله، موضوعی است که سیانان نیز از آن یاد کرده و در مورد آن نوشته است: «اسرائیل ایران را در وضعیت دشواری قرار داده است. تصور اینکه ایران نخواهد برای تلافی این حمله، حزب الله لبنان را به عنوان یکی از قدرتمندترین متحدان خود در منطقه درگیر سازد، دشوار است.»
به باور تحلیلگران جنگ با حزبالله، جنگ با ایران است و گسترش جنگ در مرزهای لبنان، رویارویی ایران و اسرائیل را وارد فاز تازهای میکند. از این رو استفاده از بازوی نیابتی حزبالله ممکن است بیش از آنکه اثر بازدارنده داشته باشد، موجب پیشروی جنگ به سوی ایران شود.
جای خالی «دیپلماسی»
در این میان همه چیز بر گُرده میدان است و آنچه جای خالیاش جلب نظر میکند، «دیپلماسی» است؛ موضوعی که حشمتالله فلاحتپیشه، تحلیلگر سیاسی نیز به آن اشاره کرده و دربارهاش به «رویداد24» گفته است: «یکی از نقاط ضعف سیاست خارجی ایران این بود که از ۷ اکتبر تاکنون، به جای ایجاد نوعی موازنه بین میدان و دیپلماسی، دیپلماسی را تحتالشعاع قرار داد و در عمل ابتکار دیپلماتیک هیچ جایگاهی نداشت. در حالی که در ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ میلادی، در افغانستان و عراق این موازنه حفظ شده بود، به شکلی که ایران همکاری غیرمستقیم علیه تروریسم را شکل میداد، اما بعد از ۷ اکتبر این موازنه حفظ نشد، که اگر میشد، مسیر به این شکل طبق خواسته نتانیاهو پیش نمیرفت.»
او افزوده: «نتانیاهو تهدید شکست در فلسطین را به فرصت جنگ با ایران تبدیل کرده است؛ درحالی که دیپلماتهای ایران خانهنشین هستند و کشور ما درگیر جنگی است که هیچ یک از مولفههای امنیت ملی ایران را تامین نمیکند و این ناشی از اشتباههای گذشته ایران است.»
در میان اصرارها برای یک اقدام ضربتی و کوبنده نظامی در پاسخ به حمله اسرائیل، فلاحتپیشه و کسانی چون او معتقدند که «ایران باید به گونهای عمل کند که انتحار افراطیون صهونیست امروز، در یک قالب بینالمللی کنترل شود، همان قالبی که نتانیاهو را تحت فشار قرار داد و مانع از گسترش جنگ از فلسطین به رفح شد.»
در حال حاضر اما همانگونه که فلاحتپیشه گفته است، دیپلماسی در حاشیه قرار گرفته است. در پی آن «میدان» تنهاست و به دلایلی به تنهایی امکان پاسخ درخور و بازدارنده به اسرائیل برایش محدود است.
بخشی از این محدودیتها مربوط به شرایط سیاسی و اقتصادی ایران است. شش سال از نقض برجام از سوی آمریکا گذشته و ایران هنوز نتوانسته آن را احیا کند. اقتصاد ایران هر روز رکورد جدیدی از افت ارزش پول کشور را ثبت میکند. همچنان که ریال در قعر جدول واحدهای پولی جهان است، یک حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، دلار را به 63 هزار تومان و سکه طلا را به بالای 42 میلیون تومان رساند. به ترتیب سایر کالاهای سرمایهای و مصرفی نیز از این تکانهها مصون نخواهند بود.
پاسخ متقابل مستقیم به اسرائیل میتواند مقدمه ورود به جنگ باشد؛ جنگی که اگر درگیرد، نه این اقتصاد آسیبپذیر و شکننده تاب تحمل آن را دارد و نه شرایط سیاست خارجی و داخلی ایران در موقعیت مناسبی برای پا گذاشتن به یک جنگ است.
گذشته از تمام اینها، این خلاف امنیت و منافع ملی است که کشور درگیر جنگ شود. از این رو جایی که «میدان» به دردسر میافتد، این دیپلماسی است که باید به کمکش بیاید. در نبود دیپلماسی اما سرداران و مستشاران نظامی ایران کشته میشوند و «میدان» در میان تنگناها و دوراهیها سرگردان میماند.
محبوبه ولی