پسر 17 ساله در دام آدم‌ربایان



  حوادث روز,اخبار حوادث,خبرهای حوادث
گروگانگیران مسلح در نقش مأمور پلیس، پسر 17ساله‌ای را گروگان گرفتند و در خانه‌ای زندانی کردند تا دست به اخاذی 30میلیارد تومانی از خانواده‌اش بزنند اما ترس از پلیس نقشه آنها را نافرجام باقی گذاشت. 

به گزارش همشهری، چند روز قبل پسر 17ساله‌ای برای رفتن به کلاس زبان از خانه‌شان در یکی از محله‌های تهران خارج شد. وی با وجود اینکه هنوز به سن قانونی نرسیده و گواهینامه نداشت، ‌پشت فرمان خودروی هیوندای پدرش نشست و به سمت آموزشگاه زبان حرکت کرد اما در یکی از اتوبان‌ها خودروی پژویی سد راهش شد و او را متوقف کرد. سرنشینان پژو، 4نفر بودند که 3نفر از آنها پیاده شدند و به سمت پسر نوجوان رفتند. آنها لباس شخصی به تن داشتند و اسلحه به‌دست و خودشان را مأمور معرفی کردند. یکی ازآنها گفت گزارشی به دستشان رسیده مبنی بر اینکه پسر نوجوان مرتکب خلاف شده و تعدادی از اهالی محل به‌خاطر شرارت از او شکایت کرده‌اند. علاوه بر این آنها باید پسر نوجوان را به‌دلیل رانندگی بدون گواهینامه بازداشت کنند و به اداره پلیس ببرند.

 

مردان ناشناس بی‌توجه به اصرار پسر نوجوان که می‌خواست با پدرش تماس بگیرد، او را سوار بر خودروی پژو کردند. یکی از آنها نیز پشت فرمان خودروی هیوندا نشست و همگی به راه افتادند.

 

گزارش آدم‌ربایی

چند ساعت از این ماجرا گذشته بود و کسی از سرنوشت پسر نوجوان خبر نداشت تا اینکه پدرش سراسیمه و نگران راهی اداره پلیس شد تا گزارش ربودن پسرش را به مأموران اعلام کند.

 

وی گفت: 2ساعت پس از اینکه پسرم برای رفتن به کلاس زبان از خانه خارج شد، موبایلم زنگ خورد. آن طرف خط فردی ناشناس بود که می‌گفت با همدستانش پسرم را گروگان گرفته‌اند. همزمان صدای ناله و فریادهای پسرم را می‌شنیدم که درخواست کمک می‌کرد و با شنیدن صدایش به وحشت افتادم.

 

او ادامه داد: گروگانگیران برای آزادی پسرم درخواست 30میلیارد تومان کردند و گفتند اگر ظرف 24ساعت این مبلغ را تهیه نکنم جان پسرم را می‌گیرند. آنها تهدید کردند که اگر پای پلیس را به ماجرا باز کنم، پسرم را بدون لحظه‌ای درنگ می‌کشند و کاری می‌کنند که حتی نتوانم جسدش را پیدا کنم. اما وقتی تماس قطع شد، من راهی جز کمک خواستن از پلیس ندیدم.

 

عملیات گسترده 

با اظهارات این مرد، تیم ویژه‌ای از کارآگاهان اداره آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی وارد عمل شدند و بررسی‌های گسترده برای شناسایی آدم‌ربایان آغاز شد. این بررسی‌ها تنها چند ساعت ادامه داشت تا اینکه خبر رسید آدم‌ربایان، گروگان خود را دریکی از محله‌های پایتخت با چشمانی بسته رها کرده‌اند. پسرنوجوان که در محلی خلوت رها شده بود پس از آنکه مطمئن شده بود آدم‌ربایان محل را ترک کرده‌اند با فریاد درخواست کمک کرده و توانسته بود با کمک راننده‌ای که از آن حوالی می‌گذشت به خانه بازگردد.

 

او سپس همراه پدرش راهی اداره پلیس شد و در توضیح ماجرای آدم‌ربایی گفت: آدم‌ربایان طوری نقش بازی کردند که باور کردم مأمور پلیس هستند. آنها پس از اینکه مرا سوار بر ماشینشان کردند، چشمانم را با پارچه‌ای بستند و من دیگر چیزی ندیدم و متوجه نشدم که مرا به کجا انتقال داده‌اند. آدم‌ربایان حدود یک ساعت رانندگی کردند تا به خانه‌ای رسیدند. سپس مرا به داخل خانه انتقال دادند و با پدرم تماس گرفتند. آنها پس از آنکه درخواست 30میلیاردتومان برای آزادی من کردند تلفن را به دستم دادند و خواستند تا از پدرم بخواهم فورا این مبلغ را تهیه کند. این در حالی بود که مدام شکنجه‌ام می‌کردند تا پدرم با شنیدن صدای ناله‌هایم هرچه زودتر خواسته آنها را عملی کند.

 

وی ادامه داد: چند ساعتی از شروع این گروگانگیری می‌گذشت که ناگهان یکی از آدم ربایان به دیگری گفت که پای پلیس به ماجرا کشیده شده و باید هرچه زودتر گروگان را رها کنیم. آنها حسابی ترسیده و به تکاپو افتاده بودند تا هرچه زودتر مرا رها کنند. گمان می‌کنم تصور نمی‌کردند که پدر و مادرم، ‌پلیس را در جریان قرار بدهند و وقتی متوجه شدند که پلیس در تعقیبشان است، به وحشت افتاده بودند. سرانجام بعد از چند ساعت به توافق رسیدند که برای فرار از دستگیری مرا در خیابانی خلوت و ماشینم را هم در همان محدوده رها کنند و به این ترتیب بود که من نجات پیدا کردم.

 

ماموران پلیس پس از شنیدن اظهارات گروگان و انجام بررسی‌های ویژه ردپای 4فرد آشنا را در این ماجرا به‌دست آوردند و بازپرس جنایی دستور بازداشت آنها را صادر کرد و هر چهار مظنون توسط پلیس دستگیر شدند. حالا تحقیقات از آنها برای مشخص شدن جزئیات بیشتر از ماجرای این گروگانگیری و اینکه آیا این افراد در این ماجرا نقش داشته‌اند یا نه ادامه دارد.

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------