متن شعر پیرمرد مهربون مزرعه داره
- مجموعه: شعر و قصه کودکانه
شعر پیرمرد مهربون مزرعه داره
متن شعر پیرمرد مهربون مزرعه داره
پیرمرد مهربون مزرعه داره
تو مزرعش یه گاو چشم سیاه داره
گاوا شیر دارن ما رو دوست دارن
ماما میکنن ماما میکنن
همیشه کنار هم زندگی میکنن
گوسفند گله ما چقدر سفیده
مثل اونو هیچ کسی هیچ جا ندیده
بالا میپره پایین میپره بع بع میکنه
بع بع میکنه از خوشگلی تو گله همتا نداره
یه خوک توی مزرعه خونهای داره
خوک یه عالمه دوست مهربون داره
هی میاد و هی میره بازی میکنه
آواز میخونه اینجا توی مزرعه شاد و خوشحاله
این مزرعه یه دونه اسب ناز داره
اسب ما یه یال و دمِ قهوهای داره
یونجه میخوره قدم میزنه
پیتیکو پیتیکو پیتیکو پیتیکو
اسب ما عاشق دویدن تو چمنه
این مرغ حنایی رو ببین چه نازه
پیرمرد واسهی اون دونه میپاشه
دونه میخوره تخم میذاره
قدقد میکنه قدقد میکنه
اون جوجههای تپل و طلایی داره
خروس همه رو صبحا بیدار میکنه
پاشین پاشین همگی که وقت کاره
اون کاکل داره خیلی خوشگله
قوقولی قوقول میگه کوچولو
هیچکی واسه خوابیدن راهی نداره
گردآوری: بخش کودکان بیتوته