نقد مطهری بر مناظره های انتخاباتی/عبدی: روحانی، قالیباف و جلیلی شانس حضور در مرحله دوم...
- مجموعه: اخبار سیاسی و اجتماعی
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
علی مطهری: هراس صداوسیما از مناظرات سال 88 موجه نیست،چون کاندیدایی با ویژگی احمدینژاد وجود ندارد
شرق در یادداشتی با عنوان «نقض غرض» به قلم علی مطهری نوشت:
در خصوص مناظره برگزارشده میان کاندیداهای ریاستجمهوری چند نکته قابل ذکر است:
1- مناظره همیشه دوطرف دارد، همچنانکه کلمه «مناظره»از باب مفاعله است و مفید عمل طرفین است. طرفین این مناظره معلوم نبود، مثلا چهارنفر، یک طرف و چهار نفر، طرف دیگر یا سه نفر، یک طرف و پنج نفر، طرف دیگر.
2- اساسا مناظره میان هشتنفر موفق نخواهد بود، چون هیچکدام از افراد، فرصت بیان نظر خود را پیدا نمیکند.
3- زمانی که تعداد افراد شرکتکننده در مناظره زیاد است باید یک سوال روشن و به عبارت دیگر یک مساله مطرح شود تا برتری برخی بر برخی دیگر روشن شود، نه اینکه چندین سوال مطرح شود و شنونده در مقابل انبوه پاسخهای مشابه یکدیگر، قادر به تشخیص قوی از ضعیف نباشد.
4- هدف از مناظره در تبلیغات انتخابات این است که مردم، اصلح را از صالح تشخیص دهند، وقتی این هدف برآورده نشود، نقض غرض شده و برگزار نشدن آن اولی است.
5- مطرحکردن سوال تستی برای کاندیداهای ریاستجمهوری و یا درخواست اظهارنظر درباره یک عکس که شبیه مسابقات تفریحی تلویزیونی است، خلاف شأن کاندیداها و نوعی توهین به آنهاست.
امید است صداوسیما اشکالات وارد به مناظره گذشته را رفع کند و یا از خیر آن بگذرد. البته مارگزیده از ریسمان سفید و سیاه میترسد. صداوسیما هم پس از مناظرات سال 88 از برگزاری مناظره به صورت طبیعی هراس دارد، ولی این هراس موجه نیست، چون کاندیدایی با ویژگی خاص آقای احمدینژاد در میان کاندیداها وجود ندارد. پیشنهاد میکنم برای جذابشدن مناظرهها بین افرادی که به طور نسبی بیشترین فاصله را با هم دارند، مناظره برگزار شود، مثلا بین آقای روحانی و آقای جلیلی، بین آقای حداد و آقای عارف، بین آقای رضایی و قالیباف، بین آقای ولایتی و آقای غرضی.
عباس عبدی: روحانی، قالیباف و جلیلی شانس حضور در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری را دارند
مثلث نوشت:
شورای نگهبان هشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرده؛ به نظر شما آرایش سیاسی در رقابت پیشرو چگونه رقم میخورد؟
واقعیت این است که آرایش سیاسی در انتخابات باید انعکاس مطلوبی از آرایش سیاسی واقعی جامعه باشد، ولی به دلیل محدودیتهایی که در احراز صلاحیتها وجود دارد، برخی از گرایشهای موجود اصولاً ثبتنام نمیکنند، برخی هم با نامزد اصلی خود نمیآیند، برخی هم که میآیند، احراز صلاحیت نمیشوند، در نتیجه میبینیم که یکی از گرایشها چندین نامزد دارند و چندین گرایش فاقد به نامزد یا نامزد خاص خود هستند. این مساله منجر به اختلال در موضعگیریها میشود، مثلاً مردم نمیدانند آقای غرضی چه کسی را میخواهد نمایندگی کند؟ آقایان حداد یا ولایتی یا قالیباف که در یک ائتلاف بودند، چرا همه آنان کماکان ماندهاند؟ و قسعلیهذا.
بهرغم همه اینها در این انتخابات دولت فاقد نماینده است. اگر اصولگرایان دولت را از خود ندانند و مسئولیت کارهای او را نپذیرند، این سوال را چگونه پاسخ خواهند داد که دولتی که تا این حد طرفدار داشته، چرا در این انتخابات نامزد ندارد؟ طرفدارانش چه کار باید کنند؟ آیا باید به اصولگرایان رای دهند که معلوم نیست رأی این اصولگرایان در انتخابات پیش چقدر بود، که الان پنج نامزد دارند؟
بخشی از اصلاحطلبان هم نامزد اجماعی خود را ندارند و مجبورند میان آقایان عارف و روحانی یکی را برگزینند؛ البته با دو رویکرد متفاوت. بخشی هم عملاً فعالیت نخواهند کرد. البته نوعی رقابت نزد اصولگرایان مشاهده میشود. ولی اینها درصد چندانی از جامعه را نمایندگی نمیکنند، جناح 3 تیر پیرامون آقای جلیل و جناح سنتیتر پیرامون ولایتی متمرکز خواهند شد. آقای قالیباف هم تا حدی چشم به نیروهای میانه و منفرد اصولگرایان و نیز بخشی از مردم عادی دارد.
فضای انتخابات چند قطبی میشود؟
گمان نمیکنم که فضای سیاسی چون انتخابات پیش قطبی شود، هرچند همیشه حدی از قطبیت هست. مهمترین موضوعی که امکان قطبیت پیرامون آن هست، مساله هستهای است که دو دبیر شورای عالی امنیت ملی با دو رویکرد متفاوت در دو طرف این قطب در انتخابات هستند. نیروهای طرفدار سیاست موجود کوشیدهاند که قطبیت را میان آقایان جلیلی و روحانی درباره این مساله شکل دهند.
به نظرم این کار را به هر دلیلی که انجام میدهند اشتباه میکنند، زیرا بر فرض که جلیلی رأی آورد، این کار چه کمکی به ادامه این راه میکند، مگر الان کسی جلوی وی ایستاده است؟ یا اگر روحانی رأی آورد یا رأی جلیلی خیلی کم شود، در این صورت این دوگانهسازان آیا میپذیرند که مردم به آن سیاست رأی منفی داده و باید سیاست تغییر کند؟
به نظر من سرنوشت سیاست هستهای را نباید به انتخابات گره زد، این به نفع کشور نیست، هرچند مطمئن هستم اگر گره زده و دو قطبی شود، نتیجه آن نخواهد بود که برخی گروههای اصولگرا فکر میکنند.
آیا آقایان روحانی و عارف حاضر میشوند به نفع هم کنار روند؟ اگر بروند چه میشود؟ نروند چه خواهد شد؟ اصلاً جنس سیاسی آقایان روحانی و عارف با هم مشترک است، یعنی میتوانند هر دو جریان اصلاحات را نمایندگی کنند؟
حمایت از آقای روحانی بار معنایی متفاوتی در مقایسه با حمایت از آقای عارف خواهد داشت. زیرا آقای روحانی همیشه خود را متفاوت از جناحها تعریف کرده و بیشتر نزدیک به آقای هاشمی بوده است. بنابراین حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی به منزله آن است که در برابر سایر نامزدهای اصولگرا و نیز وضعیت پیش آمده برای آقای هاشمی از او حمایت خواهند کرد.
ولی در مورد آقای عارف چون باید به عنوان نامزد اصلاحطلب خودشان از پیش تصمیمی برای معرفی ایشان نگرفته بودند، بنابراین گمان نمیکنم که الان هم بتوانند به عنوان نامزد خاصی همچون آقای خاتمی از ایشان حمایت کنند. در نهایت گمان میکنم که در ابتدا دو طرف را حمایت کنند تا هفته آخر، هرکس زمینه رأیآوری بیشتری داشت از او حمایت کنند و احتمال می دهم که فردی که رأی کمتری دارد نیز به نفع دیگری کنار رود و اگر نرود، بعداً متضرر خواهد شد. ضمن آنکه با کنار نرفتن هم رای چندانی به دست نخواهد آورد.
سران جریان اصلاحات (خاتمی و موسوی خوئینیها) از عارف یا روحانی حمایت میکنند؟ هاشمی رفسنجانی چطور؟
باتوجه به سیاست کلی آنان که شرکت در انتخابات و رای دادن است، گمان میکنم که در نهایت از یکی از این دو نامزد حمایت کنند، ولی ممکن است این حمایت به صورت ضمنی باشد در هر حال غیر از افراد شاخص اصلی اصلاحات سایرین ساکت نخواهند نشست.
اگر دو مرحلهای شود، شانس کدام نامزدها برای صعود به آن مرحله بیشتر است؟
برداشت کنونی من این است که اگر وضع قبلی حاصل نشود آقایان روحانی، قالیباف و جلیلی به ترتیب شانس حضور در مرحله دوم را دارند. ولی فراموش نکنیم که همه اینها فقط یک حدس و گمان براساس دادههایی است که نه دقیق است و نه قابل تعمیم.
بنابراین پاسخ من را نباید چندان معتبر دانست، شاید پاسخ هیچکس معتبر نباشد، زیرا باید براساس مستندات حرف زد؛ مستنداتی که در دسترس نیست یا اساساً وجود ندارد. در آمریکا روزی چند نظرسنجی معتبر در دسترس است، در اینجا سالی یکی هم در دسترس نیست.
با این حال میکوشم که آرزوهایم را در قالب تحلیل نگویم، بلکه آنچه را براساس همین شواهد ناقص و براساس دانش و تجربهام میتوانم به آن برسم عرضه کنم. شاید اظهارات من در گفتوگوهای پیشین نشانههایی از این احتیاط و در ضمن صحت نظر را در خود داشته باشد./خبرآنلاین