نگران نفوذ در رده‌های بالا هستم



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی ,بهزاد نبوي

 

از بهزاد نبوي در سياست با عنوان چريک پير ياد مي‌شود، اما صفت «چريک‌پير» اگر روزي براي او معنا داشت، امروز ديگر از معنا تهي شده است. هرچند گرد پيري بر سروروي او نشسته اما سال‌هاست که ديگر چريک نيست. او در سياست پير شده است و شايد همين کافي باشد تا به حرف‌هايي که اخيرا مطرح کرده با دقت توجه شود. بهزاد نبوي در گفت‌وگو با «الف» در فرصت پيش آمده درباره مسائل مختلف سخن گفته است اما از آن همه، اين جمله برجستگي غريبي دارد: «من معتقدم که در کشور کارهايي مي‌شود که نمي‌توان آن‌ها را به اصلاح‌طلبان و اصولگرايان نسبت داد يا حتي ناشي از تندروي دانست».

 

نبوي مثالي را در مقام شاهد آورده که طنين سنگيني دارد. او ادامه داده: «در دفتر فلان سردار دو جاسوس اسرائيل شناسايي شد که در زندان با برخي زندانيان سياسي هم همبند بودند و يکي از آنها اعدام شد. اينها در رده‌هاي پايين است و من نگران رده‌هاي بالاتر هستم. به‌طور مثال در ماجراي بمب‌گذاري پاريس در محل مراسم مجاهدين‌خلق ، درست زماني اين اتفاق رخداد که آقاي روحاني براي اعلام حسن نيت به اروپا سفر کرده است. موضوع نفوذ بسيار مهم و جدي است که بايد مورد توجه قرار بگيرد».

 

امکانات نفوذ 

در سطحي‌ترين نمودار مي‌توان افراد نفوذي را به چند دسته تقسيم کرد. دسته‌اي که هم خودشان مي‌دانند که نفوذي هستند و هم نيروهاي امنيتي. دسته ديگر خودشان مي‌دانند که نفوذي هستند اما نيروهاي امنيتي تا به شاهد يا سند معتبر نرسند، نمي‌دانند و دسته‌اي ديگر که بنا بر تئوري‌ها خودشان هم نمي‌دانند نفوذي هستند و ابزار نيروهاي خارجي مي‌شوند. روشن است که دومين حالت، خطرناک‌ترين وضعيت ممکن است. نيروهاي نفوذي خودشان را چنان آراسته‌اند و چنان خودشان را معرفي مي‌کنند که به آساني قابل تشخيص نيستند. اين دسته هم خودشان به کشور ضربه مي‌زنند و هم با گسترش ترديد و ظن در بين نيروهاي سياسي به بدگماني دامن زده و از همگرايي سياسي جلوگيري مي‌کنند. ضمن اينکه بنا به وظيفه ذاتي که نيروهاي امنيتي به عهده دارند، غير مستقيم موجب سخت شدن فضاي سياسي مي‌شوند.

 

اگر چنين باشد، نفوذي‌ها چه وظيفه‌اي به عهده دارند؟ آيا آنها مي‌توانند به آساني و با صراحت منويات و ايده‌هايشان را پيش ببرند؟ چنين چيزي ممکن نيست. نکته‌اي که در اين بين وجود دارد اين است که نفوذي‌ها خود را به شکلي همرنگ با ديگر فعالان سياسي مي‌کنند و از حلقوم آنها براي فرياد استفاده مي‌کنند. در صورتي اگر به مجموعه رفتارها دقت شود، سوال‌هاي متعددي پديد مي‌آيد که پاسخي ندارند.

 

نبوي اين وضعيت را در توضيح حواشي برجام روشن کرده است. او مي‌گويد: «من معتقدم که در کشور کارهايي مي‌شود که نمي‌توان آنها را به اصلاح‌طلبان و اصولگرايان نسبت داد يا حتي ناشي از تندروي دانست. به عنوان مثال آمريکا بعد از خروج از برجام، براي اولين بار به لحاظ سياسي در اين چهل سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تا حدود زيادي منزوي شده است و جز نتانياهو کسي نيست که از خروج آن دولت از انزوا و نزديکي آن با اروپا سود ببرد. در چنين شرايطي چه کسي در داخل مي‌تواند کاري کند که اروپا به سمت آمريکا برود؟ نتانياهو چندين بار به اروپا سفر کرد تا آنها را به سمت آمريکا بکشاند. اگر کسي در کشور ما اين کار را بکند شما به من حق مي‌دهيد که دايي‌جان ناپلئون بشوم؟

 

ضربه‌زدن يا ضربه‌خوردن؟

 

يکي از مهم‌ترين مولفه‌هاي نفوذ، همرنگ شدن با جريان‌هاي قدرتمند است. ترديدي نيست که هر جريان سياسي بايد مدام خود را پالايش کرده و در معرض محکم‌ترين و خدشه‌ناپذيرترين محک‌ها قرار دهد. با اين شرط که اگر در هر نقطه‌اي، روشن شد که برخي وابستگان آن جريان سياسي براي انجام کاري که انجام مي‌دهند، دليل قابل قبولي در راستاي منافع ملي ندارند، بايد بلادرنگ توسط همان جريان زير ذره‌بين قرار گيرند. در اين سنجش نمي‌توان به ظاهر اتفاق نظر داشت. هر چه باشد نيروهاي سياسي براي اين تربيت مي‌شوند که دنبال کننده منافع ملي باشند و اين موضوع بديهي‌تر از آن است که برخي نسبت به آن شک و ترديد داشته باشند. اينکه همه جريان‌هاي سياسي اشتراک نظري به نام منافع ملي دارند. اين است که منافع ملي آخرين و قطعي‌ترين محک ممکن است. نبوي مي‌گويد: «مقاوم کردن مردم در برابر مسائل حداقلي اقتصادي پادزهر و پاتک حوادث دي‌ماه 96 است. يکي ديگر از راه‌هاي ايستادگي داشتن برخورد معقول در سياست خارجي است. بايد روابطمان را با چين، روسيه و اروپا مستحکم کنيم. اقدامات ماجراجويانه را به هيچ وجه مفيد نمي‌دانم زيرا نتيجه‌اش هدايت اروپا و حتي روسيه و چين که همگي با اين اقدامات مخالفند، به سمت آمريکا خواهد بود...».

 

نشستن درتاريکي 

بهزاد نبوي اظهار کرده است: من معتقد هستم که در کشور کارهايي مي‌شود که نمي‌توان آن‌ها را به اصلاح‌طلبان و اصولگرايان نسبت داد يا حتي ناشي از تندروي دانست. به عنوان مثال آمريکا بعد از خروج از برجام، براي اولين بار به لحاظ سياسي در اين چهل سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تا حدود زيادي منزوي شده است و جز نتانياهو کسي نيست که از خروج آن دولت از انزوا و نزديکي آن با اروپا سود ببرد. در چنين شرايطي چه کسي در داخل مي‌تواند کاري کند که اروپا به سمت آمريکا برود؟ نتانياهو چندين بار به اروپا سفر کرد تا آنها را به سمت آمريکا بکشاند.

 

اگر کسي در کشور ما اين کار را بکند شما به من حق مي‌دهيد که دايي‌جان ناپلئون بشوم؟ خصوصا که در برخي سطوح اتفاقاتي رخ مي‌دهد که به اين شائبه قوت مي‌بخشد. مثلا در دفتر فلان سردار دو جاسوس اسرائيل شناسايي شد که در زندان با برخي زندانيان سياسي هم همبند بودند و يکي از آنها اعدام شد. تازه اينها در رده‌هاي پايين است و من نگران رده‌هاي بالاتر هستم. به‌طور مثال در ماجراي بمب‌گذاري پاريس در محل مراسم مجاهدين خلق، درست زماني اين اتفاق رخداد که آقاي روحاني براي اعلام حسن نيت به اروپا سفر کرده است. موضوع نفوذ بسيار مهم و جدي است که بايد مورد توجه قرار بگيرد.

 

 

آرمان ملی/مرتضي خبازيان 

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------