درد، فقط بیپولی نیست!
- مجموعه: اخبار ورزشی و نتایج مسابقات
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
حالا حتی صنعتیهای متمول هم در خرج روزمرهشان ماندهاند. باشگاههایی با بودجه ثابت که مدیریت پول را نیاموختهاند و برای سر پا ماندن، از این جیب میفرستند به آن جیب و اگر چه ناخواسته اما کمک میکنند به محتاج ماندن فوتبالی که بیش از پول به مدیریت نیازمند است.میدهد.
مصرفگرایی باشگاهها را سالهاست به نقد گذاشتهایم؛ منظورمان از این مصرفگرایی، همان ولخرجیهای غیرحرفهای باشگاههایی است که به اشتباه حرفهای خوانده شدهاند. سال از پی سال میرود و ما هنوز دنبال دلیل میگردیم برای بی سر و سامانی باشگاهها و برای ضعفهای مدیریتیشان. در همه این سالها ما پرسشگر بودیم و هر بار که پرسیدیم، پاسخ آمد: «فوتبال دولتی.»
مثالشان پرسپولیس و استقلال بود، بهعنوان نمونههایی کامل از باشگاهداری دولتی. ذوبآهن و سپاهان و فولاد را ندیده بودند حتما. باشگاههایی که ثبات را بخشی از وجودشان میدانستیم و چیزی نمانده که آنها هم از پا بیفتند. از پا افتادنی مثل پرسپولیس و استقلال که حتی در روزمرگیشان هم ماندهاند. حرف امروزمان البته دولتی بودن یا نبودن فوتبال نیست.
فقط میخواهیم تازهترین گفتههای مدیرعامل ذوبآهن را بگذاریم کنار اتفاقهای هر روز این فوتبال تا شاید برسیم به همان پاسخی که گفتیم سالهاست از پیاش به این سو و آن سو میرویم. ذوبآهن، فقط یک مثال است؛ همانگونه که پرسپولیس و استقلال را سالها مثال زدیم و میزنیم برای بیپولی و بیثباتی و بیتدبیریشان. از ذوبآهن شروع میکنیم و سرنخمان عجیبترین اتفاق سالهای اخیر این باشگاه است؛
پرداخت نشدن حقوق کارمندان باشگاه ذوبآهن به مدت دو ماه. دو ماه است حقوق نگرفتهاند و سعید آذری با افتخار سرش را بالا گرفت تا بگوید که برای حمایت از تیم فوتبال ذوبآهن به آنها حقوق نداده: «من تمام بودجه باشگاه را به تیم فوتبال ذوبآهن اختصاص دادم تا این تیم هیچ مشکل مالی نداشته باشد و در لیگ قهرمانان آسیا نماینده شایستهای برای ایران باشد. به خاطر تیم حتی مجبور شدم دو ماه به کارمندان باشگاه حقوق ندهم.»
سادهترین پرسش میتواند این باشد که باشگاه ذوبآهن با این پشتوانه عظیم و بودجه مشخص چرا هنوز نتوانسته به شرایط ثابتی برسد که مجبور نباشد پولهایش را از این جیب به آن جیب کند؟ چطور میشود که باشگاهی در اندازه ذوبآهن- که داشتههای مالی و غیرمالیاش را شاید خیلی از باشگاههای لیگ برتری ندارند- اینگونه از خرج روزمرهاش باز میماند که حقوق چند تا کارمند را نتواند بپردازد؟ ذوبآهن البته تنها یک مثال است؛
مشتی نشانه خروارها ایراد و اشکال که حتی یک باشگاه هم از آن بینصیب نیست. مشکل امروز ذوبآهن را همه لیگ برتریهای مثلا حرفهای دستکم یک بار تجربه کرده و بعضیهایشان حتی با آن خو گرفتهاند. دارا و ندار بودنشان هم اصلا فرقی نمیکند. تنها تفاوتش در این است که باشگاههای پرسپولیس و استقلال چون پشتوانه صنعتی ندارند و بیواسطه از دولت تغذیه میشوند، نداریها در آنها نمود بیشتری پیدا میکند و خودشان هم به خاطر مقبولیتشان در جامعه متوقعترند.
باشگاه ذوبآهن حقوق کارمندانش را در جیب بازیکنان ریخته و اگر امروز در تک تک باشگاهها چرخ بزنی، تازه متوجه میشوی که همهشان پیش از ذوبآهن دستکم یک بار چنین کردهاند. همانگونه که در بازارچههای تابستانی نقل و انتقالات همه با هم میافتند دنبال این ستاره و آن ستاره و حاضرند نیمی از داراییهای خود را بریزند به پای یک قرارداد؛ بیآنکه لحظهای به اجرای تعهداتشان بیندیشند و در طول فصل بارها میبینیم و میشنویم که از تامین هزینههای روزمرهشان هم عاجز ماندهاند. این پروسه را نه در ذوبآهن، بلکه هر سال در همه باشگاهها به تماشا مینشینیم و نتیجهاش میشود همین کاری که امروز مدیرعامل باشگاه اصفهانی انجام داده و خودش آن را «حمایت» میداند.
حمایت مقطعی از یک تیم و چند بازیکن میتواند باشد اما فوتبالمان چه سودی خواهد برد از این عادت؟ غیر از این است که توان بازیکنسازی را از فوتبال ایران گرفته و باشگاههایش را از نظاممند شدن دور میکند؟ هنوز میتوانیم پول را تنها نیاز این فوتبال بدانیم و با هر اشتباه، معترضانه فریاد بزنیم که چون بیپولیم، نمیشود. تمام واقعیت فوتبال ایران اما مدیریت نداشتهای است که باشگاهها را چه پول داشته باشند و چه نه، به سکون وا میدارد. بیپولی هست اما همه درد این فوتبال نیست. مدیریت، گاه راهگشاتر است از پول.
اخبار ورزشی - ایران ورزشی