عاشقِ چه کسی باشیم؟!



 

 

عاشقِ چه کسی باشیم

 

در میدان مهر و محبت، مهم‌تر از هر مسأله‌ای، «ارزشمندی محبوب و معشوق» است. چرا که تنها عاشق‌پیشگی و  دلدادگی نیست که از انسان موجودی متفاوت می‌سازد، بلکه مهم‌تر از آن ارزشمندی و بزرگی موجودی است که محبت انسان بدان تعلق می‌گیرد.

 

عشق و محبت، یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد آدمی است که در کنار عقل و درایت، از او موجودی متفاوت ساخته است. انسان به وسیله این دو بال بزرگ و خارق‌العاده می‌تواند به نقاطی از عالم، پرواز کند که پای هیچ موجودی به آنجا نرسیده است و هیچ مخلوقی توان پای نهادن به آن را ندارد.

 

خداوند، انسان را چنان آفریده که گویا بدون مهرورزی و علاقه مندی نمی‌تواند زندگی کند. نوزاد تازه به دنیا آمده هم که هنوز چیز زیادی از این دنیا نمی‌فهمد، خیلی سریع علاقه مندی هایی پیدا می‌کند و جدایی از آن‌ها را بر نمی‌تابد. یکی از سخت‌ترین تنبیهات بشری زندان است. اما نه به خاطر سختی‌های مادی که معمولاً در زندان‌های امروزی دیگر خبری از این سختی‌ها نیست. بلکه همین جدایی و فراق، چنان آزار دهنده است که گویا از هر عذابی دردناک‌تر می‌نماید.

 

بنابراین باید گفت که محبت هدیه‌ای الهی است که خداوند در فطرت آدمی جاسازی کرده و آن را جزئی جدایی ناپذیر از وجود او قرار داده است. اما مهم این است که این زلال پرارزش وجودی و این هدیه آسمانی «در کجا به کار گیری می‌شود» و «به پای چه موجودی ریخته می‌شود» و «ارزانی چه کسی یا چه چیزی می‌گردد»؟

 

ارزش گذاری عشق و علاقه

 

نگاهی به علاقه مندی های مردم در جوامع مختلف بشری نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها ارزش این هدیه آسمانی را نمی‌دانند و آن را به هر کس و ناکسی اهدا می‌کنند. درست مثل بچه خردسالی که حاضر است گردن بند طلای خود را در عوض یک اسباب بازی ارزان قیمت بدهد و مدتی کوتاه با آن خوش باشد.

 

چه خوب می‌شد اگر همه انسان‌ها پیش از علاقه‌امند شدن به هر موجودی، با خود می‌نشستند و یک حساب و کتاب عاشقانه می‌کردند. فطرت پاکشان را قاضی می‌کردند و قبل از ارزانی داشتن زلال محبتشان به دیگران، آن را ارزش گذاری می‌نمودند. اما افسوس که عشق و علاقه، در بسیاری از مواقع، دیگر دروازه‌های ادراکی را می‌بندد و راهی برای نفوذ در دل باقی نمی‌گذارد. چرا که به قول پیامبر عزیزمان:

 

حُبُّکَ للشَّیْء یُعْمی و یُصِمُّ(عوالی اللآلی، ج ?، ص ???)؛ «عشق تو به چیزی، کور و کرت می‌کند.»

 

پس بیایید پیش از آنکه عاشق کسی شویم و علاقه به چیزی پیدا کنیم، آن را به آزمایشگاه ارزش گذاری ببریم و پس از اطمینان از والایی آن، محبت خود را ارزانی‌اش بداریم.

 

میان ارزش هر انسانی با ارزش محبوبش رابطه تنگاتنگی وجود دارد که بسیاری از مردم به آن توجه نمی‌کنند و از کنار آن به راحتی می‌گذرند. شاید اگر می‌دانستند که علاقه به یک بازیگر بداخلاق یا دوست داشتن یک فوتبالیست بزهکار یا رفاقت با یک رفیق بدکار چه بلایی بر سر دل بیچاره آنان می‌آورد و با وجود پاکشان چه می‌کند، هیچ وقت محبت خود را به پای او نمی‌ریختند و اندک توجهی هم به او نمی‌کردند.


اما چه عواملی در این ارزش گذاری تأثیر گذار است؟

 

عامل اول: ارزشمندی محبوب

 

در میدان مهر و محبت، مهم‌تر از هر مسأله‌ای، «ارزشمندی محبوب و معشوق» است. چرا که تنها عاشق‌پیشگی و دلدادگی نیست که از انسان موجودی متفاوت می‌سازد، بلکه مهم‌تر از آن ارزشمندی و بزرگی موجودی است که محبت انسان بدان تعلق می‌گیرد.

 

بنابراین هر چه محبوب انسان ارزشمندتر باشد، محبت به او نیز ارزش بیشتری می‌یابد و هر چه کم ارزش‌تر باشد محبت به او نیز سخیف‌تر خواهد بود. اما و ای به حال آن روزی که محبوب انسان از مرز بی ارزشی هم فراتر رود و در امتحان ارزش گذاری نمره منفی بگیرد که چنین عشقی دیگر از انسانیت انسان چیزی باقی نخواهد گذاشت.

 

دلی که علاقه موجودی گران‌بها را در خود می‌پروراند، خود نیز گران‌قیمت و پرارزش می‌گردد. درست مثل عکسی زیبا از یک منظره دل انگیز. لذتی که در دیدن یک عکس زیبا از یک منظره دل انگیز در دل انسان ایجاد می‌شود گاه همانند دیدار همان منظره دلربا است. بنابراین علاقه به موجودات ارزشمند بر ارزش انسان می‌افزاید و رنگ و لعاب خوشی بر دل او می‌زند.

 

در مقابل دلی که شیفته موجودی کم ارزش یا بی ارزش می‌گردد، قیمت خود را به زیر می‌کشد و از ارزش و اعتبار خود می‌کاهد.

 

بسیاری از مردم از این مسأله غافلند که علاقه مندی هاشان چه تأثیر شگرفی در زندگی آن‌ها می‌گذارد و چه دگرگونی عظیمی می‌تواند در وجود آن‌ها ایجاد کند. پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله می‌فرماید:

 

المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ(الکافی، ج 2، ص 126)؛ آدمی همراه کسی است که دوستش دارد.

 

بنابراین میان ارزش هر انسانی با ارزش محبوبش رابطه تنگاتنگی وجود دارد که بسیاری از مردم به آن توجه نمی‌کنند و از کنار آن به راحتی می‌گذرند. شاید اگر می‌دانستند که علاقه به یک بازیگر بداخلاق یا دوست داشتن یک فوتبالیست بزهکار یا رفاقت با یک رفیق بدکار چه بلایی بر سر دل بیچاره آنان می‌آورد و با وجود پاکشان چه می‌کند، هیچ وقت محبت خود را به پای او نمی‌ریختند و اندک توجهی هم به او نمی‌کردند.

 

عامل دوم: ارزشمندی انگیزه

 

محبت و مهرورزی به هر موجودی ممکن است با انگیزه‌های مختلفی شکل بگیرد و دلایل متفاوتی داشته باشد. گُل را همه دوست دارند اما برخی به خاطر رنگ و بوی نازنین آن، برخی برای هدیه دادن به محبوبشان، برخی برای شادمان سازی دیگران و برخی هم برای سود آور بودن تجارت آن.

 

«انگیزه ارزشمند»، می‌تواند رنگ و بوی عشق را دگرگون سازد و به آن هویتی تازه بخشد. علاقه به کافران و دوست داشتن جاهلان در نگاه اول بسیار بی ارزش و حقیر است. چرا که از «عامل ارزشمندی محبوب» برخوردار نیست.

 

اما اگر همین علاقه و محبت، با انگیزه‌ای والا ـ همچون نجات و هدایت دیگران ـ شکل گیرد، چنان ارزشمند خواهد شد که پیامبران را در صف اول چنین محبتی خواهد نشاند.

 

در مقابل علاقه به بهترین موجودات عالم اگر با انگیزه‌ای حقیر همراه گردد، چنان از ارزش آن می‌کاهد که قابل مقایسه با جلالت آن محبوب نخواهد بود.

 

اما بدا به حال کسی که با انگیزه‌ای حقیر، عاشق موجودی سخیف گردد که دیگر تاریکی اندر تاریکی است.

 

هر چه محبوب انسان ارزشمندتر باشد، محبت به او نیز ارزش بیشتری می‌یابد و هر چه کم ارزش‌تر باشد محبت به او نیز سخیف‌تر خواهد بود. اما و ای به حال آن روزی که محبوب انسان از مرز بی ارزشی هم فراتر رود و در امتحان ارزش گذاری نمره منفی بگیرد که چنین عشقی دیگر از انسانیت انسان چیزی باقی نخواهد گذاشت.


نتیجه: عاشق که باشیم؟

 

با توجه به دو عاملی که گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت که:

 

1 بهترین حالت این است که انسان، با والاترین و ارزشمندترین انگیزه‌ها، عاشق بهترین و والاترین موجودات عالم گردد. چه کسی بهتر از خداوند مهربان یا پیامبران و امامان یا اولیاء و مردم متدین جامعه که محبوب ما باشند. اما نه با انگیزه‌های مادی بلکه با انگیزه‌هایی که هم ترازشان باشد.

 

2 علاقه به مردم عادی جامعه هم اگر با انگیزه‌ای خالصانه و رنگ و بویی الهی شکل گیرد، بسیار ارزشمند خواهد بود. بنابراین مهرورزی به عموم مردم محبتی است بس ارزشمند که نباید از آن پرهیز کرد.

 

3 علاقه مندی به گمراهان نیز به شرط آنکه با انگیزه هدایت آنان شکل بگیرد شایسته و درخور ستایش است. اما به شرط آنکه توانایی هدایت و قدرت جذب او را داشته باشیم. اما رد صورت عدم چنین قدرتی چنین علاقه‌ای هم نکوهیده خواهد بود.

 

4 روشن است که علاقه به مردم عادی جامعه همچون رفیق و فامیل با انگیزه‌های سخیف مادی، نکوهیده و بی ارزش است.

 

5 همچنین واضح است که علاقه به بدکاران و بزه کاران عالم بسیار نکوهیده است اما بدتر از آن این است که انگیزه علاقه به چنین افرادی نیز بزه کاری و بدکاری آنان باشد.

منبع:تبیان


کالا ها و خدمات منتخب

    تازه های روانشناسی(مشاوره خانواده، روانشناسی کودکان، روانشناسی زناشویی، تست روانشناسی،موفقیت و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------