داستان جالب «مشتری»



داستان های جذاب,سرگرمی

داستانهای کوتاه آموزنده

 

یك پسر برای پیدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به یكی از این فروشگاهای بزرگ كه همه چیز می فروشند در ایالت كالیفرنیا رفت.

مدیر فروشگاه به او گفت: «یك روز فرصت داری تا به طور آزمایشی كار كرده و در پایان روز با توجه به نتیجه كار در مورد استخدام تو تصمیم می‌گیریم.»

در پایان اولین روز كاری، مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید كه چند مشتری داشته است؟ پسر پاسخ داد: «یك مشتری.»

مدیر با تعجب گفت: «تنها یك مشتری؟ بی‌تجربه‌ترین متقاضیان در اینجا حداقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»

پسر گفت: «134،999/50 دلار.»

مدیر فریاد كشید: «134،999/50 دلار؟ مگه چی فروختی؟»

پسر گفت: «اول یك قلاب ماهیگیری كوچك فروختم، بعد یك قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یك چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یك چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. بعد پرسیدم كجا میرید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی، من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یك قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشین‌تان چیست و آیا می‌تواند این قایق را بكشد؟ كه گفت هوندا سیویك، من هم یك بلیزر دبلیو دی4 به او پیشنهاد دادم كه او هم خرید.»

مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود كه یك قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»

پسر به آرامی گفت: نه، او آمده بود یك بسته قرص سردرد بخرد كه من گفتم بیا برای آخر هفته‌ات یك برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد!»

 

منبع: asriran.com

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------