بازيگران از ورود خود به سينما ميگويند
- مجموعه: اخبار فرهنگی و هنری
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
بازيگران از ورود خود به سينما ميگويند
جام جم آنلاين: بعضيها اعتقاد دارند اين روزها استعداد ذاتي، بعلاوه موقعيت خوب و آموزشهاي حرفهاي، منهاي پارتي و پول و داشتن نسبت فاميلي با يك سينماگر، مساوي است با بازيگر شدن! اين همان معادلهاي است كه بازيگرهاي سينما در جواب سوال كليشهاي «چه شد سر از سينما درآورديد» تحويلتان ميدهند.
با اين اوصاف، اين كه هر يك از ستارههاي سينما چطور سر از سينما درآوردهاند، خيلي حساب و كتاب ندارد؛ اين كه محمدرضا فروتن، كيو چطور، محمدرضا فروتن شد و عكس بهرام رادان از چه زمان و در چه شرايطي روي سردر سينماها جا خوش كرد و هديه تهراني، چگونه روي كرسي ستارگي نشست و ديگران چطور اين مسير را طي كردند، هر كدام ماجراهاي جالبي دارد كه شايد شنيدن برخي از آنها خالي از لطف نباشد.
محمدرضا فروتن: كاظمي مشوقم بود
اوايل دهه 70 به واسطه يكي از دوستانم به نام اكبر اصفهاني «عكاس فيلمها و سريالها»، به بهرام كاظمي كه براي نقش كوتاهي در فيلمش به دنبال يك بازيگر تازهكار ميگشت، معرفي شدم. پس از اجراي نخستين پلان فيلم «هدف» و تشويق كاظمي، به كلاسهاي آزاد بازيگري رفتم و زير نظر حميد سمندريان آموزش ديدم.
مهناز افشار: علي شاهحاتمي مرا به سينما كشاند
سه سال پيش از ورود به سينما، در موسسهاي غيرانتفاعي، كار تدوين را زيرنظر مجيد ميرفخرايينژاد دنبال ميكردم و همان جا «علي شاهحاتمي» را كه براي كاري آمده بود، ديدم و هم براي فيلم «دوستان» او انتخاب شدم، ناگفته نماند كه ورود پرسر و صداي مهناز افشار به سينما، از آن ورودهاي جنجالي بود و در همان زمان اكران، آنقدر ديده شد كه ديگر مهناز افشار بابت كارهاي بعدي هيچگونه نگراني نداشت.
لاله اسكندري: شروع كار از پنج سالگي
«من وقتي خيلي بچه بودم جلوي دوربين حاضر شدم. عمويم كارگردان و فيلمنامهنويس بود و وقتي پنج ساله بودم، جلوي دوربين فيلم 8 ميليمتري عمويم رفتم و همين كافي بود تا جرقه بازيگر شدن به سرم بيفتد. چند سال بعد هم در فيلم كوتاه «بازيگر فيلم زن لر» از روحانگيز ساقينژاد بازي كردم يك نقش كوتاه در «متولد ماه مهر» كافي بود تا لاله اسكندري جا پايش را در سينما محكم كند.
بهرام رادان: نه پول داشتم، نه پارتي
خيلي از آدمها بعد از سربازي دنبال كار ميگردند. من هم يكي از آنها بودم كه بين آگهيهاي روزنامه دنبال يك شغل مناسب ميگشتم. چشمم كه به آگهي كلاسهاي بازيگري «هيوافيلم» خورد، گوشي را برداشتم و بعد هم سر از كلاسها درآوردم و يك هفته از كلاسها نگذشته بود كه فرم انتخاب بازيگر يك فيلم سينمايي را پر كردم. در كلاس ثريا قاسمي فيلمنامه «شور عشق» به من داده شد كه روي نقش «كيان» تمركز كنم؛ نقشي كه فكر ميكردم يكي دو تا ديالوگ بيشتر ندارد، غافل از اين كه يكي از دو نقش اصلي فيلم بود.
ترانه عليدوستي: كلاسهاي امين تارخ موثر بود
من از طريق كلاسهاي بازيگري وارد سينما شدم. دبيرستاني بودم كه در كلاسهاي امين تارخ ثبت نام كردم و با معرفي او به صدرعاملي براي نقش ترانه پرنيان انتخاب شدم، نقشي كه مرا در نخستين حضور سينماييام به سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول زن رساند. جالب اينجاست كه هنوز هم در كلاسهاي بازيگري امين تارخ، فيلم نخستين تست بازيگريام براي تازهواردها پخش ميشود.
هانيه توسلي: تحصيلات انگيزهام شد
من تحصيلكرده ادبيات نمايشي هستم و كار بازيگري را از تئاتر شروع كردم تا بالاخره در فيلم كوتاه «روي جاده نمناك» به كارگرداني مهدي كرمپور، جلوي دوربين رفتم.
حسام نواب صفوي: با «كيف انگليسي» شروع كردم
اگرچه من با نقش كوچكي جلوي دوربين «اعتراض» رفتم و وارد سينما شدم و بعد از آن هم سريال «بازگشت به خانه» را بازي كردم، اما خودم هميشه از «كيف انگليسي» به عنوان نخستين فيلمم ياد ميكنم.
همايون ارشادي: كيارستمي مرا كشف كرد
همه ما هر روز ممكن است از عرض خيابان رد شويم يا پشت چراغ قرمز بايستيم، اما همين اتفاق روزمره ساده از يك عابر پياده معمولي، همايون ارشادي ساخت.
«من پشت چراغ قرمز ايستاده بودم كه نگاه سنگين كسي را روي خودم احساس كردم. عباس كيارستمي كه از چهره من خوشش آمده بود من را به همكاري دعوت كرد و دوستي ما شكل گرفت و نخستين بار جلوي دوربين طعم گيلاسش رفتم؛ اما «درخت گلابي» بود كه مرا بيشتر به مردم شناساند و موقعيتم را به عنوان يك بازيگر تثبيت كرد.»
مهران رجبي: همكلاسي با ميركريمي
شايد خيليها ندانند كه او با سيدرضا ميركريمي همكلاس بوده و هر دو گرافيك خواندهاند و همين باعث شد كه ميركريمي در نخستين سريالش ياد اين همكلاسي خوشزبان و باروحيه بيفتد و رجبي نخستينبار با سريال محبوب «بچههاي مدرسه همت» به تلويزيون بيايد و مهمان خانههاي مردم شود. رجبي هميشه و همه جا ميگويد من يك روستايي اصيلم و به روستاييبودنم افتخار ميكنم و هميشه روستايي خواهم ماند.
احمد پورمخبر: به جاي پسرم مرا انتخاب كردند
همه، ماجراي بازيگر شدن مرا ميدانند از بس همه جا تعريف كردهام. من پسرم را براي تست بازيگري به دفتر رضا عطاران بردم. ظاهرا پسرم چندان نظر عطاران را به خود جلب نكرد و او كه حواسش پرت شده بود، صدايم را از راهرو شنيد و به دنبال صدايم آمد. اين شد كه همانجا من را پسنديد و بازيگر شدم و الان پسرم مدير برنامههايم است.
نيكي كريمي: با «وسوسه» حيدري آمدم
بيشتر مردم مرا با «عروس» ميشناسند و خيليها يادشان نيست كه مرا براي نخستين بار در سال 68 در فيلم «وسوسه» جمشيد حيدري ديدهاند. من از دوران دبيرستان، علاقه زيادي به تئاترهاي مدرسهاي داشتم و به واسطه جمشيد حيدري وارد سينما شدم.
پوريا پورسرخ: دوستي با حسين لطيفي
خيليها ورود مرا به سينما مربوط به نزديكيام با لطيفي ميدانند. اما واقعيت اين است كه من زماني كه كار تئاتر ميكردم در يك همايش سينمايي با محمدحسين لطيفي آشنا شدم و بعد از آن براي بازي در نقش فرهاد «فرار بزرگ» انتخاب شدم. البته بعد از آن، سريال «وفا» مرا مشهور كرد.
امين حيايي: مديون ثريا قاسميام
من در جريان يك تئاتر كودك به كارگردانيثريا قاسمي كشف شدم! اين آشنايي با ثريا قاسمي باعث شد كه او مرا به اصغر هاشمي براي فيلم «دو همسفر» معرفي كند و بعد از آن هم كه...
هديه تهراني: يك اتفاق ساده بود
در فروشگاه در حال قدم زدن بودم و ميخواستم براي كارهاي دكوراسيونم حصير بخرم كه سنگيني نگاه دو نفر را لابهلاي قفسهها روي خودم احساس كردم. آزيتا حاجيان و محمدرضا شريفينيا كه آنها هم براي خريد به فروشگاه آمده بودند. من در ابتدا به پيشنهاد حاجيان براي بازي جواب «نه» دادم، اما حاجيان و شريفينيا شماره تماس مادرم را گرفتند و تماسشان را با ما قطع نكردند. رفتن به دفتر سينمايي هدايت فيلم و عكس «رضا رخشان» براي تست گريم كافي بود تا وارد حرفه بازيگري شوم. من هم مانند خيليهاي ديگر با مسعود كيميايي شروع كردم. «سلطان» نخستين فيلمم با قرارداد 600 هزار توماني بود.
شهاب حسيني: اول گوينده راديو بودم
من به همراه تعدادي از بازيگران طنز مثل نادر سليماني و سعيد آقاخاني گروهي داشتيم كه به شهرهاي مختلف سفر و برنامههاي شاد اجرا ميكرديم. بعد هم براي آيتم طنز «جمعهها با شبكه 2» كار كردم و از همان جا از طريق كامران ملك مطيعي پايم به گويندگي راديو باز شد. بالاخره هم در اجراي متفاوت برنامه «اكسيژن» ديده شدم. «پليس جوان» مرا به مردم به عنوان يك هنرپيشه شناساند تا بالاخره در جشنواره فيلم فجر 87، سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول مرد را براي «سوپراستار» گرفتم. رشته دانشگاهيام، روانشناسي بود و چون ارتباط مستقيمي با بازيگري نداشت، رهايش كردم.
نسبتهاي فاميلي؛ اتوباني به سمت سينما
البته ماجراي ورود افراد به دنياي پرزرق و برق هنر هفتم به همين جا ختم نميشود و بسياري از اين ستارههاي سينمايي و تلويزيوني هم با تكيه بر نسبتهاي فاميليشان قدم به اين عرصه گذاشتهاند.
محمدرضا شريفينيا و آزيتا حاجيان كه يد طولايي در جذب هنرپيشه و تكميل ويترين سينماي ايران دارند در اين زمينه خانواده خودشان را هم از ياد نبردند و هر دو دخترشان را بازيگر كردند.
مهراوه و مليكا نهتنها در تلويزيون و تئاتر بلكه كمكم در حال تجربهكردن ستارگي آسمان سينماي كشور هم هستند.
نورا هاشمي تنها فرزند گلاب آدينه و مهدي هاشمي نيز توسط والدينش پا به تلويزيون گذاشت، اما كمي بعد توسط همسرش سياوش اسعدي وارد دنياي سينما شد و چند فيلم سينمايي از جمله «جيببر خيابان جنوبي» را بازي كرد.
مريلا زارعي كه تحصيلكرده مهندسي صنايع غذايي بود و با تكيه صد درصد بر تواناييهايش توانسته ستاره سينما شود، خواهر كوچكترش مليكا را هم با خود به دنياي تصوير آورد.
البته مليكا زارعي بيشتر به نام خاله «شادونه» شهرت دارد و مجري برنامههاي كودك است.
خانواده قاسمخانيها نيز يكي از خانوادههاي پركار سينما و تلويزيون است و اين دو برادر يعني پيمان و مهراب قاسمخاني به ترتيب همسران بهاره رهنما و شقايق دهقان هستند كه البته همگي در اين عرصه باهم آشنا شدند و هيچكدام مسبب ورود ديگري نبودهاند، اما حضور اين خانواده به همين چهار نفر محدود نشد و بعد از فرناز رهنما اين بار استعداد پروين قائممقامي از طريق دامادش (پيمان قاسمخاني) در زمينه طنز كشف شد و او تا اين لحظه آخرين هنرمند اين خانواده است.
نخستين كسي كه به قائممقامي اعتماد كرد و يكي از نقشهاي اصلي طنزش را به او داد، مهران مديري در مجموعه مرد هزار چهره بود (در نقش مادر مديري).
ايرج نوذري هم از بازيگراني است كه با همراهي پدرش مرحوم منوچهر نوذري وارد عرصه بازيگري شد، اما راه پدر را پيش نگرفت و بازي در كاراكترهاي جدي سينما و تلويزيون را دنبال كرد.
پولاد كيميايي، سپند و كمند اميرسليماني، سودابه بيضايي، ستاره پسياني، ليلي رشيدي، نيما بانكي، ريما رامينفر، باران كوثري، سحر جعفري جوزاني، بيتا سحرخيز، مونا و مارال فرجاد و... نيز همگي از بازيگراني هستند كه توسط پدرشان وارد عرصه بازيگري شدند و محك، سليقه مردم و تواناييهاي خودشان بود كه تشخيص داد آنها بروند يا ماندگار شوند.
البته زمينه ورود افراد هميشه پدرانشان نبودند و مثلا آتيلا پسياني توسط مادرش جميله شيخي، ماهچهره خليلي توسط مادربزرگش پروين سليماني، پگاه آهنگراني توسط مادرش منيژه حكمت و السا فيروزآذر توسط خالهاش تهمينه ميلاني جلوي دوربين رفتند. بعضي از هنرپيشههاي سينما هم در همين عرصه باهم آشنا شدند و نميتوان حضور هيچكدام را مسبب ورود ديگري دانست.
مثلا ليلا حاتمي كه توسط پدرش مرحوم علي حاتمي با دنياي گسترده اين هنر آشنا شد، بعدها با علي مصفا كه خودش توسط داريوش مهرجويي كشف شده بود، ازدواج كرد يا مثلا ترانه عليدوستي دختر حميد عليدوستي مربي سرشناس فوتبال است.
همچنين پژمان بازغي با مستانه مهاجر، تدوينگر برخي آثارش ازدواج كرد و عبدالرضا كاهاني نيز همسرش شيما منفرد را تدوينگر آثارش كرد. اصغر فرهادي نيز با پريسا بختآور كارگردان «دايره زنگي» در همين عرصه آشنا شد و حاصل ازدواجشان سارينا فرهادي، بازيگر فيلم جدايي نادر از سيمين شد.
ريما رامينفر و امير جعفري، محمد رحمانيان و مهتاب نصيرپور، تهمينه ميلاني و محمد نيكبين، لادن طباطبايي و سعيد تهراني، مهناز افضلي و حسن پورشيرازي، افسر اسدي و اصغر همت، لادن مستوفي و شهرام اسدي، مائده طهماسبي و فرهاد آييش، محمود پاكنيت و مهوش صبركن، مسعود رايگان و رويا تيموريان و بسياري ديگر از اين دست نيز در دنياي بازيگري باهم آشنا شدند و خانوادههاي سينمايي را تشكيل دادند./جام جم آنلاین