وقتهایی که پدرم باید در خانه باشد!
- مجموعه: والدین موفق
گاهی پدر باید در خانه باشد
شاید این یک داستان قدیمی باشد. داستان کودکی که شبها وقتی میخوابد، پدرش هنوز به خانه بازنگشته و صبح وقتی بیدار میشود پدرش را خانه را به سمت محل کار ترک کرده است. بچههایی که پدرشان را به ندرت میبینند و گاهی آنقدر کوچک هستند که نمیتوانند اعتراضشان را با کلمات به مادر و اطرافیان برسانند.
اما اینکه پدر خانواده ساعات طولانی بر سر کار است، پیش از هر کس برای خود او زیانآور و همراه با پیامدهای منفی است. در ادامه به برخی از این پیامدها اشاره میکنیم.
تعارضهای مهلک
این بحث به تعارض بین کار- خانواده مربوط میشود. تعارضی که منجر به کاهش رضایت شغلی، تعهد عاطفی، عملکرد شغلی، رضایت از زندگی و افزایش ترک کار، نارضایتی زناشویی، خصومت در خانه، سوء مصرف الکل و استرس میشود و عموما سلامت روانشناختی را به مخاطره انداخته و افسردگی افزایش مییابد. یک تحقیق نشان داد، کارکنانی که تعطیلی آخر هفته را درگیر کار بودند (ساعات کاری طولانی، حجم کاری بالا و برنامههای کاری نامنظم و انعطاف ناپذیر) از تعادل کار- زندگی پایینی برخوردار بوده و فرسودگی هیجانی، استرس شغلی و مشکلات روان تنی بیشتری نشان دادند.
البته نباید روی دیگر سکه را نیز فراموش کرد. گاهی عکس چنین ماجرایی هم ممکن است، یعنی اینکه فردی در خانه دچار مشکلاتی با همسر خود باشد، از جمله ناسازگاری، بی وفایی یا خیانت همسر و حتی گاهی بیماری همسر یا فرزندان، که بازدهی کاری فرد را بر اثر فشارهای عصبی که از خانه به محل کارش آورده؛ تحت تأثیر قرار میدهد و او را با مسائلی بر سر کارش مواجه میکند.
عملکرد و بازدهی فرد و همچنین تعهد شغلی او کاهش مییابد، دچار استرس شغلی می شود و ممکن است دائما رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه از خود نشان دهد. همچنین شکایت ارباب و رجوع، همکاران و یا مدیران او را در پی خواهد داشت که این خود به نوعی امنیت شغلی فرد را دچار تزلزل میکند.
البته لازم به ذکر است، به طور مثال با تحقیقاتی که بر روی 631 کارمند (278 مرد و 353 زن) صورت گرفته است، نشان دادهاند که بیشتر، کار موجب اختلال در زندگی می شود تا اینکه زندگی در کار اختلال ایجاد کند.
بازگشت به تعادل
تا اینجا آنچه که گفته شد راجع به تعارض کار- خانواده بود. اکنون قصد داریم با تعریفی از تعادل کار- خانواده و ارائه راهکارهایی تعارضات را هر چه بیشتر حل و فصل کنیم. کلارک (1997) تعادل کار- خانواده را «رضایت و عملکرد خوب در کار و خانواده، با حداقل تعارض نقش» تعریف کرد. کرچمیر (2000) تعادل را «داشتن انرژی، زمان و تعهد کافی برای تجربیات ارضاء کننده در همه ابعاد زندگی» میداند. وگارویس و پترسن (2005) نیز تعادل کار-زندگی را داشتن زمان کافی برای همه تجارب: کار، خانواده، دوستان، جامعه و تفریح تعریف کردند.
یکی از راهکارهای ایجاد تعادل کار–خانواده، کنترل بر کار است. کنترل بر کار، با انعطاف پذیری زمان و خودمختاری در کار به وجود میآید. منظور از انعطاف پذیری زمان، توانایی تغییر دادن زمان شروع و پایان کار است و خودمختاری در کار به صلاحدید و تصمیم فرد در اولویت بندی و روش انجام کارها بر میگردد.
همان طور که شاید خیلی از ما بدانیم، داشتن چنین شرایط کاری در سازمانها، ادارات، شرکتها و کارخانههای ایرانی به ندرت دیده میشود، و حتی اکثر مدیران اعتقاد دارند که لزوما باید بالای سر کار خود حضور داشته باشند تا کار طبق خواست آنها پیش برود. البته جای امیدواری است که این طرز فکر سنتی با افزایش سطح تحصیلات و فرهنگ جوانان جامعه کم کم رنگ میبازد و جای خود را به افرادی با وسعت دید بالا، تعهد شغلی و خودرهبری بالا میدهد تا بتوانند در زمان و مکان مناسب مسوول و پاسخگوی نتیجه کار خود باشند.
دعوت به تعادل
تدوین راهبرد برای تعادل بین كار و زندگی، سازماندهی و مدیریت مطلوبتر كارها، پرداخت پاداش بر مبنای عملكرد به جای تأكید بر حضور فیزیكی، ایجاد محیط حمایتی برای كاركنان، ایجاد مراكز مشاوره برای كاركنان و خانوادهها، امكان كار نیمهوقت برای داوطلبان،
ایجاد امكانات حمایتی برای مادران شاغل، اعطای مرخصی بهجای سایر پاداشها، ایجاد محدودیت در ساعات كار اضافی، فراهم كردن امكانات ورزشی و تفریحی برای كاركنان، جریمه عدم استفاده از مرخصی سالانه از جمله کارهایی است که سازمانها میتوانند انجام دهند تا به تعادل کار- خانوده کارکنان خود کمک کنند.
منبع: نینی سایت