فرگوسن، چگونه بر بحران ها غلبه می کرد؟



فرگوسن یک بچه روستایی بود. او در یکی از روستاهای اسکاتلند به دنیا آمد و پس از اتمام مدرسه، کارگر ساده کارخانه آچارسازی شد. اما نه روستایی بودن و نه کار سخت کارگری، او را برای رسیدن به هدفش دلسرد نکرد.

«به ظاهرش نگاه نکن، توپ فوتبال می تواند سنگ را هم خرد کند!» جوان باشیم یا مسن، زن باشیم یا مرد، فرقی نمی کند، امروزه فوتبال آن قدر گسترش پیدا کرده که از ورزشی که فقط پسربچه ها دنبالش بودند، به یکی از بزرگ ترین تجارت های جهان تبدیل شده است. صدها تیم، هزاران بازیکن و میلیون ها تماشاگر، این ها عواملی است که فعالیت در سطح یک فوتبال جهان را به آرزوی خیلی ها تبدیل می کند. اما این فقط یک روی سکه است.

مربیگری در سطح یک فوتبال جهان و به طور خاص در پرطرفدارترین تیم جهان، یعنی اینکه هرهفته که پایتان را به استادیوم می گذارید، ده ها میلیون نفر از سراسر جهان شما را تماشا می کنند. بعضی از ما هنگامی که می خواهیم برای ده نفر هم مطلبی را توضیح بدهیم و در معرض قضاوت آنها قرار بگیریم، تمام وجودمان را استرس پر می کند، حال فرض کنید کسی که در این جایگاه قرار می گیرد، باید چه میزان تسلط و خونسردی داشته باشد؟ نه بحران ها مالی، نه نتیجه گیری های اسف بار در سال هایا ول کار و نه حتی ناز و ادای دیوید بکام!

مدیریت بحران,شرایط بحرانی,بحرانی ترین شرایط

هیچ یک از این بحران هاکه هرکدام می تواند یک تیم را از پای درآورد، نتوانست مانع کار الکس فرگوسن شود؛ مردی که 30 سال در پرطرفدارترین تیم جهان مربی گری کرد و نام آن را بر فراز قله فوتبال جهان، طنین انداز نگه داشت. فرگوسن مثل یک کوه سنگی بود که حتی ترسناک ترین توپ ها هم نتوانستند لبخندش را نابود کنند. شاید بعضی مواقع کمی به او آسیب می زدند، اما در نهایت این سرالکس بود که لبخند می زد!

1- پشتکار داشته باشید
فرگوسن یک بچه روستایی بود. او در یکی از روستاهای اسکاتلند به دنیا آمد و پس از اتمام مدرسه، کارگر ساده کارخانه آچارسازی شد. اما نه روستایی بودن و نه کار سخت کارگری، او را برای رسیدن به هدفش دلسرد نکرد. او بی وقفه و با پشتکار تلاش می کرد؛ به طوری که چند سال پس از استخدام، یکی از مسئولیت های مهم کارخانه آچارسازی را برعهده گرفت. همین پشتکار عاملی بود که باعث شد منچستر بحران زده به پرطرفدارترین باشگاه جهان تبدیل شود. خستگی، تنبلی و ناامیدی واژگانی بودند که هرگز برای فرگوسن معنا نداشتند. او یک بحران 23نفری را در سال 1986 تحویل گرفت.

تیمی شکست خورده که خیلی از بازیکنان ستاره اش برای این مربی تازه خود احترام قائل نبودند. بحران مشروعیت همان اول کار می توانست برای همیشه او را سرنگون کند. اما پشتکار عجیب و غریب او باعث شد او در این تیم به عنوان یک مربی مقتدر تثبیت شود. یکی از بازیکنان بزرگ «منچستر یونایتد» درباره او می گوید: «حتی اگر ساعت 4 صبح از زمین مسابقه بیرون آمده باشید، مهم نیست. اگر کسی ساعت 8 صبح سر زمین برود، می بیند که او از قبل آنجا حاضر است.»

مدیریت بحران,شرایط بحرانی,بحرانی ترین شرایط

2- هدف داشته باشید
هیچ گاه اهمیت هدف دار زندگی کردن را فراموش نکنید. بی هدفی به خصوص در موارد بحران به شدت خطرناک است. وقتی او در سال های اول کار در آستانه اخراج بود، هیچ گاه هدف اصلی اش را فراموش نکرد؛ یعنی شکست دادن تیم رقیب، لیورپول، فرگوسن به یک داروی خاص معتاد بود؛ دارویی به نام پیروزی! خودش می گوید: «هنگامی که تیم من در حال پیروزشدن است و داور سوت آخر را می زند، همه چیز از ذهنم پاک می شود و تا نیم ساعت، دیگر چیزی به آن وارد نمی شود.» این حس به قدری برای او مهم است که می گوید: «برخی اوقات در دقایق آخر که تیم در حال پیروز شدن است، به داور می گویم: لعنتی، سوت پایان را بزن دیگر!» مهم ترین نکته اما هنوز باقی مانده است: «بعد از نیم ساعت همه چیز از نو شروع می شود و من به هدفی که پیش رو دارم ، فکر می کنم.»

او هر بار هدف جدید و بزرگی را برای خود تعریف می کند؛ حتی یک بار بعد از اینکه تیمش قهرمان لیگ انگلستان شد، به بازیکنان اجازه شادی نداد؛ زیرا هنوز جام اروپا برای فتح شدن مانده بود. او فردی است که همیشه می خواهد هدفی چالش برانگیز داشته باشد و هنگامی که به هدفش رسید، هدف بزرگ تری می سازد.

3- نظم داشته باشید
نظم و دیسیپلین؛ قطعا نمی توان فرگوسن را بدون این دو واژه تعریف کرد. مهم نیست که فرد موردنظر «دیوید بکهام» باشد یا «کریستین رونالدو». هر کسی که در تیم او باشد، می داند در تیم یک نفر است که حرف آخر را می زند؛ آقای فرگوسن! مدیریت او تنها معطوف به درون زمین نمی شود. او کسی است که از زیر و بم زندگی بازیکنانش آگاه است. از سابقه اخلاقی گرفته تا وضعیت خانوادگی شان و این عاملی است که نمی گذارد حتی فردی مثل دیوید بکهام هم برای تیم بحران درست کند. هنگامی که او احساس کرد این عروسک منچستری ها با ناز و ادایش دارد نظم تیم را به هم می زند، با یک لنگه کفش حسابش را با او صاف کرد. بکهام به رئال رفت و با رفتنش بحران را نیز از منچستر دور کرد.

مدیریت بحران,شرایط بحرانی,بحرانی ترین شرایط

4- اصول اخلاقی را فراموش نکنید
او به شدت به اصول اخلاقی و مذهبی پایبند است و در بحرانی ترین شرایط هم این اصول را زیر پا نمی گذارد. این را همه کسانی که اطراف او هستند، به خوبی می دانند و همین عامل است که او را از بسیاری از مشکلات نجات داد. خودش بارها به نقش حیاتی ایمان در موفقیت هایش اشاره کرده و گفته است که اگر خداوند نبود، او در خیلی از موارد نمی توانست بر مشکلات غلبه کند. پول، شهرتَ، قدرت، فرگوسن همه این ها را داشت؛ اما هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پا نگذاشت. او به بازیکنانش هم اجازه نمی داد روی اصول اخلاقی پا بگذارند؛ بنابراین شب بیداری ها و خوش گذرانی ها را به شدت محدود کرد. واقعا چه چیزی بیش از این پشت کردن به اخلاق می تواند یک بحران را به وجود آورد؟ بله، درست است؛ فراموش کردن اخلاق در اوج بحران.

5- ترس زائد نداشته باشید
داشتن استرس در حد تعادل برای یک زندگی متعادل لازم است.اما بسیاری از اوقات با به وجودآمدن یک بحران این تعادل به هم می ریزد و اینجاست که مشکل اصلی شروع می شود. سر الکس بارها درگیر بحران های ریز و درشت شد؛ چه هنگامی که در سال های اول کارش تا یک قدمی اخراج از «منچستر» قرار گرفت، چه هنگامی که «اریک کانتونا»، یکی از بازیکنان معروف تیمش با یکی از تماشاگران درگیر شد و چه وقتی که با کفش ابروی بکهام را شکافت. اما او تمام این بحران ها را با موفقیت پشت سر گذاشت. نکته مشترکی که در گذر از تمام این بحران ها در شخصیت او موج می زد، فقط آرامش منطقی او بود!

منبع:مجله موفقیت

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه های روانشناسی(مشاوره خانواده، روانشناسی کودکان، روانشناسی زناشویی، تست روانشناسی،موفقیت و...)

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------