تبدیل عشق رمانتیک به عشق سیال
- مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج
در باورهای سنتی ما مهریه سابقه بسیار طولانی دارد و به سال های دور برمی گردد
مهریه حق زن است؛ این جمله ای است که همیشه می شنویم و البته خیلی ها آن را چندان جدی نمی گیرند و ضرب المثل رایج کی داده و کی گرفته را برای این حق به کار می برند.
اما برای بسیاری هم این تلقی وجود ندارد؛ آنهایی که مهریه را تضمین دوام و بقای زندگی زناشویی می پندارند و تا می توانند آن را سنگین می گیرند.
درحالی که قانون می گوید زوجه هر زمانی که بخواهد می تواند مهریه اش را از زوج طلب کند، اما بحث زمانی جدی می شود که زن و شوهر در زندگی مشترک ساز ناسازگاری بنوازند. اینجاست که معمولا زن به دنبال وصول مهریه به عنوان حق می رود و مرد به دنبال تقسیط یا نپرداختن آن.
در گفت وگوی پیش رو که با دکتر لبیبی، مدرس دانشگاه در حوزه علوم اجتماعی داشته ایم، تلاش شده تا خواستگاه مهریه از منظر اجتماعی بررسی شود؛ این که در شرایط متفاوت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ما، مهریه چه جایگاهی داشته و دارد.
به طور کلی به نظر شما خاستگاه مهریه در میان اقشار جامعه ما به چه صورت است؟
مهریه را از دو منظر باید بررسی کرد، یک بعد دینی است و یک بعد سنتی و ملی. در این راستا یک نگاه دینی به مهریه وجود دارد که در آن به سبک بودن مهریه تأکید شده است و الگوهای دینی هم در این زمینه معرفی می شوند؛ مثلا گفته می شود حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای ازدواج مهریه بسیار کمی درنظر گرفته بودند.
به مرور زمان حتی در ادبیات دینی ما نیز واژه مهریه به کلی نهادینه شده است کما این که واژه های دیگری مثل شیربهاء هم داشتیم به معنای خدماتی و کمکی که مرد برای عروس و خانواده عروس درنظر می گیرد.
با این حال در باورهای سنتی ما مهریه سابقه بسیار طولانی دارد و به سال های دور برمی گردد؛ به طورکلی می توان گفت بار معنایی که از این واژه به دست آمده در دوره های مختلف متفاوت بوده، یعنی در هر دوره ای نگاه خاصی به مهریه ایجاد شده است.
در یک دوره بحث بر این بوده که مهریه عاملی تضمینی برای بقای ازدواج است و اگر مهریه نباشد، مرد هر لحظه ای که اراده کند می تواند همسرش را طلاق دهد، ولی وجود مهریه می تواند مانع شود؛ با این استدلال که اگر یک تضمین مالی سنگینی در میان باشد، مرد به راحتی نمی تواند از زن جدا شود، حتی اگر هم نتواند از جدایی جلوگیری کند دست کم روند آن را کند می کند.
به بیان دیگر مهریه به این تعبیر می تواند دست اندازی جلوی روند طلاق باشد با این امید که در این بین دو نفر در تصمیم خود تجدیدنظر کنند و کنار هم بمانند. فلسفه مهریه در موارد اولیه این بوده که این استحکام را به وجود آورد.
میزان مهریه در دوره های مختلف متفاوت بوده است؛ گرایش به مهریه کم یا زیاد به واسطه چه تحولات فردی و اجتماعی می تواند باشد؟
بله؛ در مورد نوع مهریه هم تفاوت هایی وجود دارد. اگر به سال های دور نگاه کنیم مهریه بیشتر به سوی املاک و زمین و بعدها طلا می رفت، چون می گفتند ارزش پول در طول زمان تغییر می کند.
مثلا در دوره قاجار اغلب سندهای ازدواج به این صورت بود که بخشی از زمین یا ملک را بابت مهریه به زن می دادند. اما بعد از یک دوره ای مهریه حالت فرم پیدا کرد؛ یعنی از یک تضمین به یک استایل و شکل تصنعی تبدیل شد. به بیان دیگر یعنی چیزی که معنای واقعی نداشت و فقط نوشته می شد. اتفاقا این دوران بسیار طولانی هم بود.
فردی که تمکن مالی هم نداشت می آمد مبلغ زیادی را به عنوان مهریه تعیین می کرد. همچنین این تصور بین عامه مردم ایجاد شده بود که مهریه را کی داده و کی گرفته و ما فقط یک چیزی می نویسیم.
اتفاقی که در این دوره افتاد این بود که مهریه جایگاه و موقعیت دختر را تعیین می کرد. معنای ضمنی و پنهانی داشت که مثلا اگر دختری مهریه بالایی دارد از خانواده متشخصی و دارای ویژگی های خاصی است. جالب این بود که افراد خودشان را به واسطه مهریه مقایسه می کردند.
دختری که در شرایط خاصی بود و امتیازات ویژه ای داشت می دانست که باید مهریه بالایی درخواست کند. اما کسی که از خانواده عادی بود می دانست که باید با مهریه پایین کنار بیاید. در این دوران مهریه تبدیل شده بود به یک نگاه مالی که یک وجهه اجتماعی در آن نهفته بود تا به تعبیر بوردیو، یک پرستیژ و تمایز به وجود بیاورد. افراد خود را نسبت به این مسأله از هم جدا می کردند.
به مرور زمان تحولات طی شد تا به شرایط امروز جامعه رسیدیم. در این بین بعد از دوره ای در جامعه احساس شد که مهریه نمی تواند تضمین کننده زندگی دایمی پایدار باشد، بلکه می تواند عامل شکاف هم باشد، بنابراین دیدگاه های مخالف می گفتند عکس این قضیه را در جامعه در پیش بگیریم، یعنی از همان ابتدا آن قدر مهریه را سبک بگیریم که این فرهنگ که ازدواج خرید و فروش نیست را در جامعه رواج دهیم.
بر اساس این باور ازدواج پیوند قلب و روح دو نفری است که در کنار هم زندگی می کنند و نه معامله مالی؛ پس معنایی ندارد که عدد و رقم برای مهریه تعیین شود. در دوره ای این فرهنگ بسیار باب شده بود؛ به ویژه در اوایل انقلاب که واقعا یک تحولی دیده می شد.
مثلا می گفتند مهریه این خانم یک شاخه گل است یا جلد قرآن؛ حالتی از عشق رمانتیک که دیگر مفاهیم مالی در آن جایی ندارد و صداقت جای این تفکرات را گرفته است. آن دوران را هم طی کردیم تا به وضع فعلی جامعه رسیدیم.
رفته رفته عشق رمانتیک در خانواده ها رنگ باخت؛ چون احساس کردند که طلاق در جامعه به واسطه همین پایین بودن مهریه درحال افزایش است و این می تواند باعث سستی ازدواج شود. پس دوباره مهریه به یک عامل پررنگ در خانواده ها جای گرفت، حتی الان ما یک بازگشت به سده قبل را شاهد هستیم که حتی از مبلغ مادی هم در مواردی به طلا و املاک و زمین تبدیل شده است.
ازدواج پیوند قلب و روح دو نفری است که در کنار هم زندگی می کنند و نه معامله مالی
با این حساب مهریه بیشتر وابسته به متغیرهای اجتماعی تغییر کرده و می کند؛ نقش تمایلات فردی در این میان چیست؟
اگر این روند را مرور کنیم، می توانیم بگوییم مهریه تحت تأثیر شرایط اجتماعی جامعه است، یعنی به خودی خود یک متغیر مستقل نیست و شرایط جامعه تعیین کننده آن است.
اگر در جامعه ای صداقت رواج پیدا کرد، میزان ازدواج بالا رفت و ازدواج ها براساس عشق و دوستی واقعی شکل گرفت، نه بر مبنایی که از ازدواج چه امتیازات مالی ای به دست می آید؛ در این شرایط قاعدتا مهریه هم ارزشمندی یا اهمیت خود را از دست می دهد و فقط حالت سمبلیک خواهد داشت، درست مثل سفره هفت سینی که نوروز پهن می کنیم.
اما اگر عدم اطمینان در جامعه پررنگ شود، مهریه دوباره ارزشمندی خود را پیدا خواهد کرد، به طوری که می بینیم مهریه امروز دوباره جایگاه تضمینی خود را پیدا کرده است، چون میزان طلاق در خانواده ها بسیار بالا رفته و فشاری که در گذشته بر مهریه بود، دوباره شدت پیدا کرده است.
درواقع خانواده عروس تضمینی می خواهند که اگر روزی در زندگی مشترک دچار مشکل و مجبور به جدایی شدند، دختر بعد از جدایی متضرر نشود، چراکه در جامعه ما این نگاه وجود دارد که وقتی طلاقی اتفاق می افتد، ازدواج مجدد برای آقایان راحت تر است؛ به ویژه اگر بچه ای هم در کار باشد، درحالی که برای خانم مطلقه ازدواج مجدد غیرممکن نیست، اما دشوار است. بنابراین چون یک نابرابری در ازدواج مجدد زن و مرد در جامعه ما وجود دارد، فشار و تضمین روی مهریه شدید تر می شود.
به طور کلی ما باید به مسائل اجتماعی خود نگاه کنیم؛ بعد از انقلاب مسأله ازدواج و معنای آن، حتی معنای فرزند داشتن در جامعه تغییر کرده است، به طوری که در دهه ٦٠ با انفجار جمعیت مواجه بودیم، امروز با کاهش شدید جمعیت مواجه هستیم. باید ببینیم چه ارزش هایی در جامعه رواج پیدا کرده که این تغییر نگاه در خانواده ها ایجاد شده است.
هرچه نگاه مان به ازدواج مادی تر باشد، مهریه جدید تر می شود و هر چه ارزش های مادی در جامعه فراگیرتر باشد، مهریه جدید تر است. پس نفس این که بگوییم مهریه خوب است یا بد، قابل پاسخ نیست و مهم این است که در چه فضایی مهریه را تحلیل می کنیم.
در میان خانواده ها هستند کسانی که نه براساس تحولات فرهنگی و اجتماعی بلکه براساس اعتقادات فردی خود در مورد زندگی تصمیم می گیرند؛ در این قاعده کلی استثنا ها چه جایگاهی دارند؟
نکته قابل توجهی است که در هر قاعده کلی استثناهایی هم وجود دارد، یعنی همیشه یک اقلیتی هم در جامعه وجود دارد که در هر شرایطی رفتار خودشان را دارند. یعنی ممکن است در زمان فعلی که به طورکلی ارزش های مادی پررنگ تر شده است، خانواده هایی هستند که اصلا مهریه برایشان مطرح نیست و حتی مهریه سنگین را عیب می دانند و اتفاقا ازدواج های پایدار و موفقی هم دارند.
اما اقلیت را نمی توان به اکثریت جامعه تعمیم داد و گفت عموم جامعه این گونه اند. این اقلیت یا باورهای مذهبی خاص دارند، یا ازدواج های خانوادگی می کنند، یا خانواده ها همدیگر را می شناسند و ضرورتی برای تعیین مهریه سنگین نمی بینند و به هم اطمینان دارند.
اما در جامعه امروز ازدواج های سنتی جای خود را به ازدواج های مدرن داده است (یا ازدواج های خودانتخابی) و ازدواج از حالت تابعیت از پدر و مادر و تاثیرپذیری از نظر بزرگترها خارج شده است، یعنی امروز اکثر جوان ها قبل از ازدواج با هم آشنایی دارند و رفت وآمد می کنند و حرف هایشان را می زنند و در مرحله آخر تازه خانواده ها را در جریان می گذارند که آن هم صرفا جهت اطلاع است، نه نظرخواهی؛ این روند باعث می شود بحث مهریه معنای دیگری پیدا کند، چراکه پدر و مادری که اصلا با خانواده عروس و داماد آشنایی ندارند، اصرار به بالا بودن مهریه دارند.
نکته دیگر این است که تحول در ازدواج براساس تحولات فردی هم روی می دهد؛ اتفاقی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم. افرادی که امروز ازدواج می کنند و دو هفته بعد طلاق می گیرند. جالب است وقتی از آنها سوال می شود، می گویند آشنا شدیم، ازدواج کردیم و بعد فهمیدیم تفاهم نداریم و از هم جدا شدیم.
در این موارد زن درجا می رود مهریه را به اجرا می گذارد و باعث می شود در جامعه این طرز تلقی ایجاد شود که شاید مهریه پوششی است برای کلاهبرداری، یعنی نیت اصلا ازدواج نیست و فقط اخاذی پول است. این آخرین مرحله منفی بودن و نگاه منفی به مهریه است.
هیدن، جامعه شناس انگلیسی تعبیر جالبی دارد که می گوید ما در زمانی عشق رمانتیک داشتیم و وقتی که به مرور به دنیای امروز رسیدیم، عشق ما به عشق سیال یا liquid love تبدیل شده است، یعنی آدم ها امروز عاشق فردی می شوند که ممکن است منجر به ازدواج هم بشود اما مسأله این است که عشق دوام نمی آورد و تمام می شود و شاید دوباره عشق بعدی هم شروع شود. اصطلاح کلیدی که هیدن به کار می برد pure relation است که می توانیم به رابطه ناب و خالص معنی کنیم؛ چیزی که در آن ایثار و تعهد و صداقت وجود داشت.
این ارزش ها اگر کمرنگ شود، مهریه حتما جای خود را باز می کند و تبدیل می شود به پارامتری که این خلاها را پر کند، یعنی در شرایطی که صداقت و تعهد و گذشت نیست، یا این که کمرنگ است، باید ضمانت مالی وجود داشته باشد. در گذشته اگر کاسبی می خواست پولی قرض بگیرد، اعتبارش برای ضمانت کافی بود اما امروز اگر کسی بخواهد از یک آشنای نزدیک هم پولی قرض بگیرد، اول چک ضمانت طلب می شود.
مهریه با اعتماد در جامعه ارتباط بسیار نزدیکی دارد. بحث اعتماد فردی در جامعه و اعتماد اجتماعی؛ آنچه در جامعه مدرن به آن نیاز داریم، اعتماد تعمیم یافته است. در این میان اعتماد درون خانواده ای چندان مهم نیست، چراکه مثلا اعتماد پدر و پسر طبیعی است.
اما اعتماد تعمیم یافته حلقه گمشده جامعه امروز ما است؛ یعنی من به دوستانم، همکارانم و آشنایانم هم حس اعتماد داشته باشم. هرچه این اعتمادها کمرنگ شود، تضمین های مالی تقویت می شود.
آیا در مورد فرهنگ ازدواج و مهریه یا نوعی تضمین مالی برای دوام زندگی مشترک در دیگر کشورها می توان مقایسه ای با سبک زندگی های جدید در ایران داشت؟
در بسیاری از کشورهای دنیا اصلا مهریه گرفتن مرسوم نیست؛ درواقع در این فرهنگ ها طلاق گرفتن اصلا چیز بدی نیست، حتی در مواردی حسن هم تلقی می شود، پس مهریه هم معنایی ندارد. یعنی طرفین می گویند هر زمانی که بخواهیم هستیم و هر زمانی که نتوانیم ادامه دهیم، نیستیم.
شکل بارز آن در کشورهای اسکاندیناوی دیده می شود که نوع قالب ازدواج هم بالینی یا cohabitation است، یعنی بدون ازدواج رسمی زن و مرد در کنار هم زندگی می کنند؛ این جا اصلا مهریه و تعهد معنایی ندارد.
این سبک زندگی با شرع، عرف و فرهنگ ما همخوانی ندارد؛ ما برای ازدواج دو ویژگی را قایل هستیم؛ نخست مشروعیت است و دوم سنت. سنت و شرعیات در جامعه ایرانی جای خود را دارد و نمی توان از آنها گذشت.
مثلا می توان گفت مراسم عروسی مختصر برگزار می کنیم اما اصول سنتی مثل بله برون را باید رعایت کرد. سنت ها هم البته به مرور زمان کمرنگ شده؛ ولی بعضی مفهوم ها الزاما شرعی و سنتی است که نمی توان پا را از آنها فراتر گذاشت.
مهریه هم بخشی از سنت ما است. تصور این که فکر کنیم مهریه در آینده در جامعه ایرانی از بین می رود، قطعا تصور نادرستی است. این تصور که مهریه می تواند اثر منفی داشته باشد یا این که مهریه را باید ساده گرفت، اینها هم درست است اما نه همیشه.
این جملات با هم متناقض هستند؛ گزاره هایی که نمی توان گفت کدام درست است؟ به بیان ساده نخست باید به این که شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ما چیست، نگاه کنیم؛ دوم نگرش انسان هاست. بعضی ها بر موضوعی اعتقاد خاصی دارند و نمی توان آن را تغییر داد. برای مثال به خانواده ای که نگاهش به مهریه، نگاه ارزشی است نمی توان گفت مهریه دخترت را سبک بگیر.
به طور کلی در دنیای امروز، ما چون در جامعه ایرانی زندگی می کنیم و متاثر از باورهای مذهبی و سنتی هستیم، مهریه جزو لاینفک زندگی ما است. اما باید دقت کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم.
از یک طرف خانواده ها نباید این تصور را داشته باشند که اصلا مهریه نمی خواهیم، چون مهریه واقعا می تواند کارکرد مناسبی در زمان بروز مشکل داشته باشد. از طرفی هم نباید دچار تفریط شویم به این معنا که فکر کنیم همه خوشبختی در مهریه خلاصه شده است، چون می بینیم اگر کسی بخواهد طلاق بگیرد با سنگین ترین مهریه هم طلاق می گیرد.
اغلب علمای دینی ما نگاه شان به مهریه، نگاه عرفی است، یعنی ببینید عرف جامعه در این زمینه چه می گوید. نه یک شاخه گل رز یا قلب طرف، نه این که چرتکه بیندازیم عروس چقدر جهیزیه می دهد که معادل آن مهریه تعیین شود.
منبع: روزنامه شهروند