بزرگ مایهی ایجاد قادر ازلی (عمان سامانی)
- مجموعه: شعر و ترانه
اشعار عمان سامانی
بزرگ مایهی ایجاد قادر ازلی
ز نور پاک جمال محمدست و علی
ز نور پاک جمال محمد و علیست
بزرگ مایهی ایجاد قادر ازلی
دو دست کار کنند این دو دستیار وجود
از این دو دست قوی، دستگاه لم یزلی
بصورتند دو، لیکن بمعنیاند یکی
مبینشان دو، که باشد دوبینی از حولی
بکوب حلقهی طاعت، در مدینهی علم
کنندهی در خیبر ببازوان یلی
چو در گشوده شد آنگه بشهر، یابی راه
بلی، بری به نبی راه، با ولای ولی
نبی کند زولی قصه، چون گلاب از گل
ببو بصدق و رها کن طبیعت جعلی
زمانه گرچه سر ابتذال دین دارد
چگونه غیرت حق تن دهد به مبتذلی
گرفتم آنکه شود در زمانه منکر نور
عنان دل سوی ظلمت کشاند از دغلی
چو آفتاب فروزان ز شرق کرد طلوع
شود چه عاید خفاش غیر منفعلی؟
بود محال کزین بادها فرو میرد
چراغ طلعت حق، با کمال مشتعلی
خدیو آئین یعسوب دین که چرخ برین
بر رهیش ز خورشید دوخته حللی
نسیم تربیت او بود که در مه سال
کند بباغ گهی عقربی گهی حملی
شراب تقویت او بود که در شب و روز
کند بکام گهی حنظلی گهی عسلی
چوب بندگی طلبید از فلک، دو دست قبول
بسینه زد که: لک الحکم و الاطاعة لی
کنند هر دو ز یاقوتی ادعا لیکن
چه مایه فرق که از اصلی است تا بدلی
دو کوکبند، فروزنده لیک چندین فرق
میان عالم برجیسی ست با زحلی
بجز ولایت او قصد حق نبد ز الست
بکاینات که گفتند در جواب: بلی
شها مدیح تو واجب شدهست عمان را
ز جان ودل، نه بذکر خفی و بانگ جلی
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته