داستان درباره قدردانی



داستان کوتاه قدردانی,داستان درباره قدردانی,داستان درباره قدردانی

داستان درمورد قدردانی

 

داستان های کوتاه قدردانی

داستانهایی کوتاه در مورد قدردانی را برای شما عزیزان در نظر گرفته ایم. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید. همراه بیتوته باشید.

حکایت خربزه شیرین خوردن لقمان از روی قدردانی

لقمان، غلامی دانا و درستکار بود و شب و روز در کار برای ارباب خود تلاش می‌کرد. ارباب او هم وقتی درستکاری و زیرکی لقمان را می دید، او را عزیز می‌داشت و به او ارزش زیادی می‌داد. تا جایی که در مهمانی ها هر گاه غذا می آوردند، ارباب از لقمان می‌خواست با آن‌ها غذا بخورد و تا لقمان غذا نمی خورد، ارباب هم دست به غذا نمی زد.

 

روزی برای آنها خربزه ای آوردند. ارباب در حضور میهمانان دستور داد تا لقمان را پیش او بیاورند. سپس از روی علاقه تکه ای از خربزه را برید و به لقمان داد. لقمان قاچ خربزه را از دست ارباب گرفت و با علاقه آن را خورد.

 

وقتی ارباب شور و علاقه‌ی لقمان را در خوردن خربزه دید، تکه های دیگری برید و به او داد تا به هفده تکه رسید. لقمان همچنان تشکر می‌کرد و با اشتیاق می‌خورد. عاقبت یک تکه از خربزه باقی ماند و ارباب با خودش گفت: این یک تکه را خودم می خورم تا ببینم چقدر شیرین است که لقمان اینطور با لذت می‌خورد.

 

ارباب تکه آخر خربزه را در دهانش گذاشت تا بخورد اما دید آن چنان تلخ است که گلو را می‌سوزاند.

 

ارباب از لقمان پرسید: چطور توانستی این زهر و تلخی هربزه را تحمل کنی و آن را با این اشتیاق و شادی خوردی و اصلا چرا به روی خودت نیاوردی که تلخ است؟

 

لقمان گفت: من از دست تو آنقدر میوه های شیرین و غذاهای لذیذ خورده ام که حالا خجالت کشیدم به خاطر خربزه تلخی که یک بار از تو به من رسید، شکایت کنم.

 

ارباب لبخند پر مهری از روی رضایت بر لبش نقش بست. حاضرین نیز همه لبخند زدند و قدردانی و سپاسگزار بودن لقمان را تحسین کردند.

 

داستان کوتاه قدردانی,داستان درباره قدردانی,داستان درباره تشکر و قدردانی

داستان درباره تشکر و قدردانی

 

یک تشکر ساده

شخصی خواب عجیبی دید او خواب دید که نزدیک فرشته ها شده و به کارهای آنها نگاه می کند...هنگام ورود  دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند وتندتند نامه هایی راکه پیکها از زمین می آورند باز می کنند و داخل جعبه می گذارند ..مرد از فرشته ای پرسید :شما دارید چه کار می کنید؟فرشته درحالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت:اینجا بخش دریافت است وما دعاها وتقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

 

مرد کمی جلوتر رفت .دسته ی دیگری از فرشته ها را دید که کاغذ هایی راداخل پاکت می کنند و توسط پیک به زمبن می فرستند.مرد پرسید: شما چه می کنید ؟فرشته ای با عجله گفت : این جا بخش ارسال است. ما الطاف ورحمتهای الهی را برای بندگان به زمین می فرستیم.

 

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بی کار نشسته است. با تعجب پرسید:شما چرا بیکار ی  وبرای چه در اینجایی؟فرشته گفت: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده واز الطاف ونعمتهای بیکران خداوند بهره مند شده اند باید جواب بفرستند .ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند.....مرد پرسید :مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد بسیار ساده است ..فقط خدا را شکر کنند....(نقل از کتاب دوستی که هیچ وقت نمی میرد)

 

داستان کوتاه قدردانی,داستان درباره قدردانی,داستان های کوتاه قدردانی

داستان های کوتاه قدردانی و تشکر

 

تشکر برای خوبی ها

یه شب، وقتی بابا به خونه اومد، برای فاطمه و محمد هدیه خریده بود. فاطمه و محمد، خیلی خوشحال شدن و از بابا تشكر كردن.

 

مامان كه ایستاده بود و بچه‌ها رو نگاه می‌كرد گفت: آفرین به بچه‌های خوبم كه می‌دونن هر وقت كسی بهشون خوبی می‌كنه باید ازش تشكركنن. وقتی ما از پدر و مادر یا از دیگران تشكر می‌كنیم مثل اینه که از خدا تشكر می‌‌کنیم.

 

محمد پرسید: ما كی و برای چه چیزایی باید از خدا تشكركنیم؟

 

مامان جواب داد: ما همیشه و برای همه نعمت ها، از خدا تشكر می‌كنیم . مثلا برای سالم بودن ، مسلمان بودن ، برای سیر بودن ، برای این كه بهمون غذا داده ، میوه داده ، برای ابر ، آب شیرین ، بارون ، یا حتی عطسه كردن هم باید شكرخدا رو كنیم. بچه‌ها، اینو هم بدونین، خدا بنده‌ای رو كه از اون تشكر می‌كنه خیلی دوست داره و نعمت هاش رو، روز به روز زیادتر می‌كنه.

 

فاطمه گفت: مامان، میشه آداب شكرگزاری رو برامون بگین.

 

مامان با مهربونی لبخندی زد و گفت: بله كه می‌شه. ما می‌تونیم، توی قلبمون از خدا تشكركنیم ، می‌تونیم با زبونمون شكر خدا رو بگیم، مثلا هر روز صبح 4 بار و هر شب 4 بار از خدا تشكركنیم یا همیشه الحمدالله بگیم .

 

یا می‌تونیم با كارامون از خدا تشكركنیم. مثلا دو ركعت نماز شكربخونیم یا به سجده بریم و شكرخدا كنیم . یا حتی وقتی، از نعمت ها و هدیه‌هایی كه به ما داده درست استفاده كنیم و با اونا كارای بد نكنیم حسابی ازش تشكركردیم .

 

بچه‌ها، كه از یادگرفتن آداب شكرگزاری خوشحال بودن، از مامان هم، تشكركردن و به اتاق رفتن تا ببینن بابا چه هدیه‌ای براشون خریده.

 

داستان کوتاه قدردانی,داستان درباره قدردانی,داستان درباره تشکر و قدردانی

داستان کوتاه قدردانی

 

گردآوری: بخش سرگرمی بیتوته

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------