آخرین اخبار فرهنگی - هنری

دختر شایسته عربستان،اخبار فرهنگی،خبرهای فرهنگی

عربستان برای اولین بار در مسابقه دختر شایسته جهان شرکت می‌کند

عربستان سعودی برای اولین بار در تاریخ این کشور در مسابقه دختر شایسته جهان شرکت خواهد کرد. به گزارش انتخاب به نقل از…

خرس برلین، شکم اعضای خانواده را سیر نمی‌کند



 اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی, بازیگر برنده خرس نقره ای
بازیگر برنده خرس نقره ای برلین از مسئولان گلایه دارد، چون با وجود زحمتی که برای کارهایش کشیده، مورد توجه قرار نگرفته است.

رضا ناجی با بازی های ماندگار در آثار مجید مجیدی همچون «آواز گنجشک ها»، از او هم دلگیر است که بعد از چهار تجربه همکاری خوب دیگر سراغش نیامد. این هنرمند که بازنشسته نیروی هوایی است، این روزها با حقوق بازنشستگی گذران زندگی می کند اما خدا را شاکر است که در مجامع بین المللی مطرح شده است و به او پیشنهاد بازی در خارج از کشور داده می شود. ناجی سال گذشته درگیر بیماری سرطان بود و اکنون بهبودی کامل یافته است و این موضوع بهانه ای شد تا جویای احوال این هنرمند آذری زبان شویم.

 

احوال این روزهای تان چطور است؟ 

خدا را شکر دو ماه است که بهبود یافته ام. 16 سال پیش هم بیمار شدم و خوب شدم. مجدد سال گذشته حالم بد شد و دوره شیمی درمانی شش ماهه ای را سپری کردم.

 

در زمان بیماری بازی هم می کردید؟ 

بازی ام در فیلم «قلعه عشق» به پایان رسیده بود. این فیلم محصول کشور آذربایجان بود و نقش شاه باکو را با کمک کارگردان و فیلم نامه نویس بازی کردم. بعد از پایان بازی در این فیلم متوجه بیماری ام شدم و درمان را شروع کردم.

 

این روزها مردم دغدغه امرار معاش دارند، دغدغه شما چیست؟

 

دغدغه مردم ،دغدغه من است، وقتی مردم کار و درآمد نداشته باشند چگونه نیازهای اعضای خانواده خود را تامین کنند؟ یک سال و نیم است که کار نکرده و در خرج زندگی مانده ام. در سریال «دیوار به دیوار» سامان مقدم هم کار کردم که 18 میلیون تومان از دستمزدم را پرداخت نکردند! پیگیری و شکایت کردم و در نهایت تلویزیون معتقد بود که با آن ها قرارداد نبسته ام و از هر کسی که با او قرارداد بسته ام، دستمزدم را وصول کنم.

 

خرس برلین، شکم اعضای خانواده را سیر نمی‌کند 

قراردادم با سیمافیلم و تهیه کننده بود و هر چه با تهیه کننده تماس گرفتم، پاسخ نداد. با هر کسی که تماس می گرفتم، مرا به دیگری پاس می داد. قراردادم ناچیز بود؛ 28 میلیون تومان برای چهار پنج ماه بازی، ابتدا 10 میلیون تومان پرداخت کردند و بقیه آن را ندادند. بازنشسته نیروی هوایی هستم و شندرغاز از آن جا حقوق می گیرم.

 

دستمزد «قلعه عشق» قابل قبول بود؟ 

بله. آن ها کارشان درست و از روی برنامه است، در دو فیلم بین المللی کار کردم؛ یکی «قلعه عشق» در باکو و دیگری «پاییز» در هندوستان. روس ها هم از من دعوت به کار کردند که فیلم نامه را به وزارت ارشاد دادم تا برای بازی اجازه بگیرم، اما مورد پسندشان واقع نشد، حتی برای بازی در فیلمی در هندوستان از طرف «شاهرخ خان» دعوت شدم. او فیلم هایم را دیده و از بازی ام خوشش آمده بود، مذاکراتی به همراه مترجم با شاهرخ خان داشتم اما آن هم قسمت نشد.

 

اگر پیشنهاد بازی در پروژه ای بین المللی را داشته باشید، باید اجازه وزارت ارشاد را بگیرید؟ 

اگر بخواهم در ایران زندگی کنم، باید تابع قوانین کشورم باشم. اختیار و انتخاب بازی در خارج از کشور دست خودم است، اما اگر با سیاست های ما همخوانی نداشته باشد نمی توانم بازی کنم.

 

به گذشته برویم. چه شد که به سمت بازی در سینما رفتید و مجید مجیدی شما را برای «بچه های آسمان» انتخاب کرد؟ 

من با تلویزیون تبریز 40 سال همکاری داشتم. مجید مجیدی برای تست به آن جا آمد و از 300 نفر تست گرفت که انتخاب شدم. البته از بچگی به بازی علاقه داشتم، در نیروی هوایی کار می کردم، مکانیک بودم و همزمان در تئاتر هم کار می کردم.

 

الان خوشحال هستید با شرایط موجود بازیگری و دستمزدها، از نیروی هوایی بیرون نیامدید و حقوق بازنشستگی دارید؟ 

از این بابت خیلی خوشحالم، ولی از این نظر که به دنبال علاقه ام بودم و به جایگاهی رسیدم که چهار جایزه بین المللی دریافت کردم، ولی در کشورم تحویلم نگرفتند و مسئولان برایم ارزش قائل نشدند، خیلی ناراحت هستم. من که چهار جایزه جهانی گرفته ام، یک سال و نیم بیکار بودم. تصمیم گرفتم بازی را کنار بگذارم و به فکر شغل دیگری باشم اما نشد.

 

بعد از این مقطع تبریز حرکتی انجام داد و رئیس اداره فرهنگ و ارشاد آن سینمایی ساخته بود که نام مرا روی آن گذاشت و از من تقدیر کرد و شهردار آن زمان هم به عنوان بازیگری که جایزه جهانی دریافت کردم، از من تقدیر کرد. دو سردیس از من ساختند که یکی را جلوی سینمای تبریز گذاشتند و دیگری را به موزه سینما آوردند. همین اتفاقات با وجود بی مهری ها سبب شد دوباره به حرفه بازیگری برگردم، اما اصل مسئولان وزارت ارشاد هستند که مورد بی مهری آن ها قرار گرفتم.

 

خیلی ها معتقدند مسئولان قدر هنرمندان واقعی مان را نمی دانند. 

درست است. شما حرف دل مرا می زنید. من پشت سر هیچ بازیگری غیبت نمی کنم، به هر حال هر فردی با ترفندی وارد سینما می شود؛ پارتی دارد، چشم رنگی یا زیباست. من به این مسائل کاری ندارم، با خودم کار دارم که خیلی برای سینما زحمت کشیدم و خودم را به این جایگاه رساندم. هیچ کس غیر از شهاب حسینی جایزه بین المللی نگرفته است. دست روی دلم نگذارید که خون است.

 

شما با بزرگان این حرفه کار کردید؛ مجید مجیدی که شما را انتخاب کرد و جایزه بازیگری گرفتید. 

اگر هنرمند نبودم، هیچ زمانی مجیدی مرا انتخاب نمی کرد. قبل از این که فیلم را شروع کند مجیدی در کتاب «بچه های آسمان» درباره نقش پدر قصه نوشته بود که ناجی را نابغه دیدم و انتخاب کردم. من بازیگر بودم و مجیدی مرا پیدا کرد، نه این که او مرا پرورش دهد. قبل از فیلم برداری هم از 300 نفر تست گرفته بود، چرا آن ها را انتخاب نکرد؟ با همان بازی ام سیمرغ و دیپلم افتخار گرفتم.

 

چرا همکاری تان تداوم نداشت؟ 

نمی دانم. سراغم نیامد، اما بیکار نماندم.

 

در بازیگری به آن چه مدنظرتان بوده، رسیده اید؟ 

به آن جایگاهی که مدنظر داشتم، نرسیدم. دوست داشتم نقش بزرگان را بازی کنم، مثلاً نقش مولانا که متأسفانه قسمت نشد.

 

پرافتخارترین اثری که بازی کردید، کدام است؟ 

از میان حدود 70 نقشی که بازی کردم، نقش ام در فیلم های «باران»، «بچه های آسمان»، «آواز گنجشک ها»، «بید مجنون»، «ترنج» و «باغ های کندلوس» خیلی خوب از کار درآمد، چون فیلم نامه های محکمی داشتند و کارگردانی کاربلد پشت کارها و نقش من هم خوب بود.

 

دوست دارید رضا ناجی چگونه در ذهن مردم بماند؟ 

خدا را شکر وقتی در خارج از منزل هستم مردم احترام می گذارند و به واسطه نقش های هنری یا طنزی که بازی کرده ام مرا دوست دارند. در تبریز طرفداران زیادی دارم.

 

از این که در مجامع بین المللی مطرح هستید، چه حسی دارید؟ 

خیلی خوشحالم که به من احترام می گذارند، اما خرس برلین و دریافت جایزه، شکم اعضای خانواده را سیر نمی کند و پول نمی شود.

 

نوستالژی رضا ناجی چیست؟ 

خاطرات خوب و تلخ زیادی از دوران بازی ام دارم. یک خاطره تلخ دارم که خدا به من رحم کرد. در صحنه ای در فیلم «آپاچی» آرش معیریان که کمدی بود بازی می کردم، قرار بود دیوار را خراب کنند و من پشت دیوار ایستاده بودم تا بعد از تخریب دیوار دیالوگم را بگویم. ناگهان با خودم گفتم نکند با پتکی که به دیوار زده می شود آجر به سرم بخورد، بلافاصله لباسی را که در اطرافم بود روی صورتم کشیدم که ناگهان آجر روی پایم افتاد و انگشت بزرگم از وسط شکست. آن سکانس را که گرفتند، بعد داد زدم.

 

 خراسان 

 

کالا ها و خدمات منتخب

    تازه ترین خبرها(روزنامه، سیاست و جامعه، حوادث، اقتصادی، ورزشی، دانشگاه و...)

    سایر خبرهای داغ

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------