تنش ايران- آمريكا «بامذاكره» قابل مديريت است



 اخبارسیاسی ,خبرهای سیاسی ,  تنش ايران  آمريكا

 ایالات متحده یک بار دیگر برخلاف توافق هسته‌ای و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل کرده و با اعلام عدم تمدید مجدد معافیت‌های تحریمی ایران در حوزه هسته‌ای کوشیده تا فشارها بر جمهوری اسلامی را افزایش دهد. این درحالی است که به رغم خروج آمریکا از توافق هسته‌ای این کشور طی دو سال گذشته بارها این معافیت‌های تحریمی را تمدید کرده بود. این موضوع از سوی کارشناسان به تلاش آمریکا برای شلیک تیر خلاص به برنامه جامع اقدام مشترک تعبیر می‌شود.

 

«آرمان ملی» در گفت‌وگو با فواد ایزدی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا به بررسی این موضوع پرداخته است. ایزدی می‌گوید اختلاف درون سیستمی در آمریکا که از ابتدا معتقد بود این معافیت‌ها نباید تمدید شود و وزارت خزانه‌داری این کشورکه تأکید داشت تمدید معافیت‌‌ها اقدامی ضروری است، در نهایت با پیروزی وزارت خارجه تمام شده و به همین دلیل چنین تصمیمی از سوی دولت اتخاذ شده است. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 

دولت آمريکا اعلام کرده که معافيت‌هاي هسته‌اي ايران ذيل برجام ديگر تمديد نخواهد شد. به نظر شما دليل اتخاذ اين تصميم از سوي دولت آمريکا چيست؟ 

دولت آمريکا دو سال پيش از برجام خارج شد و نه تنها به تعهدات خود عمل نکرد، بلکه کشورهايي را نيز که مي‌خواستند به همکاري با ايران ادامه دهند، تهديد به تحريم کرد. به همين دليل بسياري از کشورها به همکاري‌هاي تجاري و اقتصادي با ايران پايان دادند و ترجيح دادند در چنين وضعيتي مشمول تحريم‌ها و جريمه‌هاي وزارت خزانه‌داري آمريکا نشوند. منتهي در موضوع پروژه‌هايي که براي صنعت هسته‌اي ايران تعريف شده بود، شرايط کمي تفاوت داشت و نوعي دوگانگي در درون دولت ايالات متحده ديده مي‌شد. گروهي در درون دولت آمريکا تمايل داشتند تا اين معافيت‌ها مرتبا تمديد شود و در رأس اين گروه مي‌توان از وزارت خزانه‌داري نام برد. آنها معتقد بودند تعريف کار مشترک ميان ايران و ديگر کشورها در حوزه هسته‌اي، پنجره‌اي به سوي فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران است؛ چراکه حضور فيزيکي اتباع خارجي در مراکز هسته‌اي مي‌توانست نظارت بر فعاليت‌هاي هسته‌اي کشورمان را آسان‌تر کند.

 

گروهي ديگر اما مخالف تمديد اين معافيت‌ها بودند که از جمله آنها مي‌توان به وزارت خارجه و شخص مايک پمپئو اشاره کرد. برجام به نوعي نوشته شده بود که آمريکايي‌ها خود را محق مي‌دانستند تا هر بخشي از آن را که خواستند اجرا کنند و هر بخشي را که خواستند کنار بگذارند.

 

در همين راستا از ابتداي امضاي برجام تا پيش از خروج از آن، آمريکايي‌ها برخي از تعهدات اصلي خود را اجرا نکردند و حالا مي‌بينيم دو سال بعد از خروج آنها از اين توافقنامه، موضوع معافيت‌هاي تحريمي در مسأله هسته‌اي نيز به موارد قبلي نقض تعهد آمريکا اضافه شد. به طور کلي معتقدم اختلاف درون سيستمي ميان وزارت امور خارجه آمريکا که از ابتدا معتقد بود اين معافيت‌ها نبايد تمديد شود و وزارت خزانه‌داري اين کشور که تأکيد داشت تمديد معافيت‌‌ها اقدامي ضروري است، در نهايت با پيروزي وزارت خارجه تمام شده و به همين دليل چنين تصميمي از سوي دولت اتخاذ شده است. حال در اين وضعيت عملا هيچ قسمتي از برنامه جامع اقدام مشترک از سوي آمريکا اجرا نمي‌شود.

 

گفتيد «برجام طوري نوشته شده بود که آمريکا مي‌توانست آن را اجرا کند يا اجرا نکند». مشخصا چنين چيزي در متن برجام وجود ندارد. دليل شما براي طرح اين مسأله چيست؟ 

در آن زمان پس از امضاي برجام از سوي دولتمردان آمريکايي، کنگره اين کشور قانوني را مصوب کرد که بر اساس آن دستورالعملي براي دولت ايالات متحده در راستاي اجراي برجام مشخص شد. زماني که ترامپ بر سر کار آمد، همان ابتدا از برجام خارج نشد. او بر اساس مصوبه کنگره آمريکا در خصوص برجام بايد هرچند ماه يکبار به کنگره اعلام مي‌کرد که اولا برجام در راستاي منافع ملي آمريکا است و ثانيا ايران به تعهدات خود پايبند بوده. او به مدت يک سال اين کار را انجام داد و بعد تصميم گرفت اين کار را ادامه ندهد. برجام هم به نوعي نوشته نشده بود که کشوري مانند آمريکا نتواند قانون ديگري در کنگره خود به تصويب برساند و بعد هر طور که خواست با برجام برخورد کند. ذهنيت مذاکره‌کنندگان ايراني اين بود که چون برجام بخشي از قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل شده و آمريکا نيز عضو اين سازمان است، پس پشتوانه حقوقي و اجرايي برجام همين قطعنامه 2231 است. در آن زمان همين سوال از آقاي دکتر ظريف پرسيده شد و ايشان پاسخ داد به پشتوانه قطعنامه 2231 برجام اجرا مي‌شود و آمريکا نمي‌تواند از آن خارج شود.

 

قطعنامه‌هاي شوراي امنيت از نظر حقوقي از اعتبار بسيار بالايي برخوردارند. شما فکر مي‌کنيد چه تضمين ديگري مي‌توانست گرفته شود که گرفته نشد؟ 

برجام چند مشکل داشت. يکي از مشکلات اين بود دستور رهبري مبني بر اينکه قدم‌ها متناظر باشد يعني ايران اگر کاري انجام مي‌دهد طرف مقابل نيز مجبور به انجام کاري باشد، در برجام رعايت نشد. اين توافق اينگونه بود که ايران بايد تمام تعهدات خود را انجام مي‌داد، آژانس راستي‌آزمايي مي‌کرد و بعد ديگران به تعهداتشان عمل مي‌کردند. تازه يک مشکل ديگر اين بود که پشتوانه حقوقي براي اجراي تعهدات از سوي آمريکا يا ديگر کشورها وجود نداشت. در آن زمان مشکلات امروزي از سوي کارشناسان پيش‌بيني مي‌شد. پيشنهاد شد اگر دولت مي‌خواهد برجام را بپذيرد، بپذيرد و مجلس نيز آن را تأييد کند. بعد کشورهاي ديگر عضو برجام نيز ضمن پذيرش برجام، اين توافق را به تصويب نهادهاي قانون‌گذاري خود برسانند. يعني براي نمونه دولت آمريکا برجام را امضا کند و بعد کنگره آمريکا نيز متن توافق هسته‌اي را به عنوان قانون به تصويب برساند. اين پيشنهاد داده شد که اگر ديگران نپذيرفتند، به سبب پذيرش ايران فشار از روي دوش کشورمان برداشته شود. اگر اين کار صورت مي‌گرفت برجام از پشتوانه حقوقي برخوردار مي‌شد و ديگر کنگره آمريکا نمي‌توانست قانوني متفاوت را تصويب کند. اين کارها قابل انجام بود اما توجهي صورت نگرفت.

 

چرا فکر مي‌کنيد مصوبه کنگره مي‌توانست ضمانت اجرايي برجام باشد آن هم در حالي که دولت ترامپ از توافق‌هايي که مصوب کنگره نيز بودند نظير INF خارج شده است؟ 

بله، اما ببينيد بعد از چند سال اين اتفاق افتاد.

 

پس زماني که در دولت‌هاي قبلي آمريکا اين اتفاق نيفتاده مي‌توان نتيجه گرفت که مسأله ترامپ است نه نبود ضمانت حقوقي. 

نه اين طور نيست. نبايد مسائل سياسي را سياه و سفيد ديد.

 

دليل اينکه براي INF که از پشتوانه مصوبه کنگره نيز برخوردار بود اين اتفاق افتاد، چيست؟ 

توافق INF زماني امضا شد که چين قدرتي نظامي در ابعاد بين‌المللي نبود. الان آمريکايي‌ها احساس مي‌کنند در رقابت با چين هستند و به همين دليل مي‌گويند نياز به يک متن جديد وجود دارد؛ چراکه شرايط تغيير کرده و دنيا عوض شده. اين متفاوت است با آنچه در موضوع برجام اتفاق افتاد. اين اصلي پذيرفته شده در حقوق بين‌الملل است که قوه مجريه توافقي را مي‌پذيرد و بعد آن توافق به تصويب نهاد قانون‌گذاري در آن کشور مي‌رسد. از اين جهت برجام يک موضوع غيرمعمول بود که دولت آمريکا پذيرفت اما قوه مقننه نپذيرفت.

 

انتخابات آمريکا در پيش است. با توجه به شرايط موجود چه سناريو‌هايي در خصوص توافق هسته‌اي محتمل است؟ 

بديهي است که رقابت اصلي ميان بايدن و ترامپ است. مشاوران و کساني که قرار است عضو تيم سياست خارجي جو بايدن باشند، دو نظر را مطرح مي‌کنند. عده‌ قابل توجهي از آنها مي‌گويند که اساسا آمريکا نبايد به برجام بازگردد و به دنبال برجام 2 هستند. يعني برجامي که موضوعات قبلي در آن مطرح باشد اما يک سري مسائل نيز به آن اضافه شود. عده ديگري اما تأکيد دارند که بايد به آمريکا بازگشت و در بازه زماني کوتاهي به توافقي جديد دست يافت. اين شرايطي است که اگر دموکرات‌ها به قدرت برسند، شاهد آن خواهيم بود.

 

اگر ترامپ به پيروزي برسد اما شرايط کمي فرق مي‌کند. او چند سال است که تلاش دارد از طريق سياست فشار حداکثري ايران را به زانو در آورد اما شاهد بوده‌ايم که اين سياست فشار حداکثري شکست خورده است. شکست اين سياست به معناي اين نيست که اقتصاد ايران آسيب نديده يا گراني و اين مشکلات را نداريم، بلکه به آن معنا که به هدف اصلي خود نرسيده است. هدف اصلي اين سياست سرنگوني جمهوري اسلامي بود اما اين اتفاق نيفتاد. ايران نيز امتيازي در اين زمينه به آمريکا نداد.

 

از اين جهت دوره دوم ترامپ قاعدتا اين سياست فشار حداکثري بايد تغيير کند. به خصوص آنکه برخي از افراد و طراحان فشار حداکثري از جمله پمپئو به احتمال بسيار تغيير خواهند کرد. در آمريکا رسم نيست وزير خارجه دوره اول يک رئيس جمهور در دوره دوم نيز وزير خارجه باقي بماند. به تاريخ معاصر که نگاه کنيم، خانم کلينتون مي‌رود و جان کري وزير مي‌شود يا در دولت بوش پاول مي‌رود و رايس مي‌آيد. اين احتمال وجود دارد که آدم‌هاي بعدي به رغم همراهي با ترامپ عاقلانه‌تر از پمپئو رفتار کنند. يادمان هست که در ابتداي دولت ترامپ کساني در عرصه سياست خارجي بودند که با خروج از برجام مخالفت مي‌کردند. به طور کلي معتقدم چه دموکرات‌ها بيايند و چه دونالد ترامپ مجددا پيروز شود، اگر آمريکا خواهان خروج از بن‌بست است بايد سياست فشار حداکثري را تغيير دهد.

 

اساسا چشم‌اندازي براي مذاکره ميان ايران و آمريکا متصور هستيد؟ 

لايه‌هايي در درون کشور نسبت به مذاکره تمايل ديده مي‌شود. دولت جديد آمريکا اول بهمن ماه سال جاري –20 ژانويه 2021– کار خود را آغاز مي‌کند و تا اواسط مرداد ماه که موعد تغيير دولت در ايران است، 6 ماه و نيم دولت آقاي روحاني با دولت جديد آمريکا همزمان خواهد بود. به نظر ديدگاهي وجود دارد مبني بر اينکه در اين 6 ماه و نيم گفت‌وگو صورت گيرد.

 

با اين وصف نتيجه انتخابات رياست جمهوري آمريکا و تصميمات اين کشور در خصوص توافق هسته‌اي مستقيما بر انتخابات 1400 اثرگذار است؟

 قطعا همين طور است. هر دو کشور با توجه به تصميمات و سياست‌هايي که اتخاذ مي‌کنند مي‌توانند روي يکديگر اثرگذار باشند. آقاي روحاني نيز علاقه‌مند است که داستان برجام به جايي برسد و حاميان دولت بتوانند در 1400 دستاوردي در عرصه سياست خارجي داشته باشند.

 

به همان موضوع مذاکره بازگرديم. آيا توافق جديد ميان ايران و آمريکا ممکن است؟ 

توافق دور از ذهن نيست اما يک مشکل جدي پيش روي دولت آقاي روحاني وجود دارد. در دوره قبل ما بيش از 10 تن اورانيوم غني شده روي ميز داشتيم، اراک را داشتيم و خيلي چيزهاي ديگر. امروز ذخيره اورانيوم غني ايران حدود 2 تن است و در اراک بتن ريخته‌ايم و گفته مي‌شود يک چيز بدلي آنجا گذاشته‌اند. يعني دستاوردهاي هسته‌اي ما حدود يک پنجم دفعه قبل است و وقتي با دستاوردهاي قبلي برجام را به دست آورده‌ايم، اين بار با يک پنجم آنها چه دستاوردي خواهيم داشت؟ شما بايد از آقاي روحاني و ديپلمات‌هاي ما اين سوال را بپرسيد.

 

قابل مقايسه نيست. امروز از نظر فناوري به خصوص در موضوع سانتريفيوژها ايران خيلي پيشرفت کرده و از IR8 استفاده مي‌کند در حالي که در سال 92 غالب سانتريفيوژها IR1 يا IR2 بودند. يعني پيشرفت تکنولوژيک ايران را ناديده مي‌گيريد؟ 

خروجي را ببينيد. شما سانتريفيوژ مي‌سازيد که غني‌سازي کنيد. الان ذخيره اورانيوم غني‌سازي شده ما 2 تن است. توصيه مي‌کنم اگر علاقه‌مندي به مذاکره وجود دارد که من فکر مي‌کنم چنين است، در چند ماه باقي مانده تا آبان و موعد برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريکا سرعت دستاوردسازي در عرصه هسته‌اي به شدت افزايش پيدا کند. با همين سانتريفيوژهايي که شما مي‌گوييد. اين اتفاق بايد بيفتد تا دولت چيزي براي مذاکره داشته باشد. اگر اين اتفاق نيفتد طرف مقابل حرف از موشک‌ها پيش مي‌کشد حرف از نفوذ منطقه‌اي پيش مي‌کشد. هر توافقي راستي آزمايي لازم دارد، کافي است شما وارد بحث‌هايي نظير موشکي شويد و حتي بگوييد من نهايتا موشک با برد 1000 کيلومتر مي‌سازم تا آمريکا بگويد قبول است و حالا اجازه دهيد راستي‌آزمايي کنيم. راستي‌آزمايي موشک چگونه است؟ بايد بيايند در زرادخانه‌هاي ما و بازديد کنند تا بتوانند راستي‌آزمايي آن را انجام دهند. مشخص است که چنين چيزي ممکن نيست. ما بايد دعواي با آمريکا را در سطح هسته‌اي نگه داريم و براي اين کار نياز داريم که دستاوردهاي هسته‌‌اي به طور قابل توجهي افزايش پيدا کند. چراکه اگر اين اتفاق نيفتد، ظلم به ديپلمات‌هايي خواهد بود که براي مذاکره با آمريکا مي‌فرستيم. ديپلمات بايد چيزي براي داد و ستد داشته باشد. با دست خالي که نمي‌شود به مذاکره رفت. نبايد نگراني در اين زمينه داشته باشيم.

 

نگراني که وجود دارد. حتي چين و روسيه هم ممکن است ما را در اين زمينه اذيت کنند. فکر نمي‌کنيد آنها تغيير موضع بدهند و حمايت خود را بردارند؟ 

بله آنها اذيت‌هايي داشتند زيرا ما نيز آنها را اذيت مي‌کرديم. هرگاه نياز داشتيم به آنها رجوع مي‌کرديم و هرگاه با غرب آشتي مي‌کرديم آنها را کنار مي‌گذاشتيم. اين بار اما فکر نمي‌کنم اذيت کنند. آنها قبلا دغدغه‌هاي خود را بيان کرده‌اند و موضوعاتي نظير ضرورت عدم خروج از NPT و حفظ همکاري‌ها با آژانس بين‌المللي انرژي را مطرح نمودند. اين بار ما فارغ از اينکه ديگران چه فکر مي‌کنند نياز داريم تا برنامه هسته‌اي خود را توسعه دهيم تا بر سر ميز مذاکره کارتي براي بازي داشته باشيم.

 

 

آرمان ملی/محمدحسین لطف‌الهی 

 

 

کالا ها و خدمات منتخب

      ----------------        سیــاست و اقتصــاد با بیتوتــــه      ------------------

      ----------------        همچنین در بیتوته بخوانید       -----------------------