آقای منصوریان! اکبر آقا اینجوری بزرگ نمیشود
- مجموعه: اخبار ورزشی و نتایج مسابقات
- تاریخ انتشار : دوشنبه, 30 -3443 03:25
مصاحبه را که میخوانی، میبینی که چه از زبان منصوریان و چه از زبان بازیکنان نفت چند بار آن هم به احساساتیترین شکل ممکن تأکید شده است که عامل مرگ اکبر دارستانی، مربی بدنساز تیم نفت، مشکلات مالی بوده است! به عبارت سادهتر آقای منصوریان عقیده دارد که بیپولی موجب شده اکبر آقا سکته کند و بمیرد.
واقعا چند نفر را میشناسید که به طور مستقیم به خاطر بی پولی از دنیا رفته باشند؟ البته فراموش نکنید، وقتی میگویند بیپولی، منظورشان این نیست که آن خدابیامرز پول نداشته نان شبش را بخرد یا از سر بیپولی و درماندگی روی نیمکت پارک میخوابیده. اینجا مشخصا منظور از بیپولی –حتی اگر کاملا بپذیریم که آقای دارستانی هیچ مبلغی از قرارداد خود را نگرفته باشد- پاس نشدن چک امسال ایشان به رقم 350 میلیون تومان بوده است.
اگر فرض کنیم ایشان پارسال با 50 میلیون تومان پایینتر برای این باشگاه کار کرده باشد، قرارداد سال قبل آن خدابیامرز 300 میلیونی بوده است. یعنی (بدون احتساب هیچ درآمد دیگری) به طور متوسط ماهانه 25 میلیون تومان درآمد داشتهاند. همین چند روز پیش بود در سایت اقتصادآنلاین دیدم آماری ارائه شده بود مبنی بر اینکه 10 درصد ثروتمندان ایران دستمزد ماهانهای بالغ بر 8 میلیون به بالا دارند. به عبارتی درآمد ماهی 8 میلیون مرز دارندگی است.
با این حساب مرحوم اکبر دارستانی جزو طبقه ندار به حساب نمیآمدند. آقای منصوریان طوری حرف میزنند که انگار ایشان در زندگیاش، یا دغدغهای جز پول و کمبود مالی نداشته و یا محتاج نان شباش بوده و حتی نمیتوانسته حداقل کالری مورد نیاز برای زندگی را تأمین کند!
آقای منصوریان؛ اگر بنا بود بیپولی آدمها را بکشد، ما روزنامهنگارها دست کم تا حالا باید 10 باری مرده باشیم که تازه درست یا نادرست متعلق به طبقه متوسطیم. انگار شما به کل از میزان درآمد و نحوه زندگی طبقات پایین دست جامعه بیاطلاعید. اگر اشتباه نکنم، درآمد ماهیانه بخش قابل توجهی از مستمری بگیران برخی موسسات خیریه دست بالا چیزی حدود 50 هزارتومان در ماه است؛ پس قدری تأمل کنید و چنین یکطرفه و تخت گاز نرانید.
در میان این داستان یاد بحثهای مربوط به مرحوم هادی نوروزی افتادم. اگر یادتان باشد در آن جو احساسی عدهای بیرق حمایت از خانواده آن مرحوم را به دست گرفته بودند و با آب و تاب از تمدید قرارداد باشگاه پرسپولیس با رقم یک میلیارد تومان، آن هم با پسر آن مرحوم میگفتند. به عبارتی همه صحبتها پیرامون بحثهای مالی میگشت؛ انگار خود این بازیکن و فقدانش فراموش شده و هم و غم همه پولی بود که بخواهند بعد از مرگش به این و آن بدهند. در آن قیل و قال به یاد دارم که عدهای نیز میگفتند،
باشگاه نفت بدهیاش را به مرحوم نوروزی نداده و همین نیز موجب فروپاشی اعصاب او شده و در نهایت به قیمت جان هادی نوروزی تمام شده است. فکرش را بکنید. طلب فصلهای پیشین یک بازیکن منجر به مرگ آن بازیکن شود! و یا در موردی دیگر؛ در مرگ بازیکنی در سطح رضا احدی به روشنی دیدیم که تکیه و تأکید مستمر همه بر وضعیت مالی این بازیکن بود و صحبتهایی که مدام حول مشکلات اقتصادی آن مرحوم میچرخید... و حالا شاهدیم که با مرگ یک عضو جامعه فوتبال بار دیگر پای پول و داشتن یا نداشتن به میان میآید!
موضوع این نوشته کندوکاو در وضعیت زندگی و اما و اگر کردن در رابطه با شرایط مالی مرحوم دارستانی و انکار مشکلات مالی آن سفر کرده نیست؛ آنچه بسیار در این میان ناپسند جلوه میکند و موجب تأسف میشود، دستاویز قرار دادن مرگ یک عزیز و «مصادره به مطلوب کردن» چنین رخداد تأثربرانگیزی است چراکه به نظر میرسد «مرگ» بار دیگر به فرصتی برای طرح معادلات مادی و در این مورد، به فرصتی برای اعاده طلبها و یا دستکم، فرصتی برای سرکوفت زدن به خاطر دیرکرد در پرداختها تبدیل شده و این واقعا مایه تأسف است.
اخبار ورزشی - کاپ